صورت
شخصیت هجویری
شعر دوستی
طنز
صفات اخلاقی
تساهل و مردم‌داری مردمداری
بخشندگی
۴-۳شخصیت هجویری
او ازنظر علمی آشنا به علوم زمانه است و در عین حال متواضع: آنجا که در مقدمه کتاب با انعطاف تمام جواب ابوسعید هجویری را که یکی از همشهریان اوست: ابوسعید هجویری، سوالاتی را از وی می پرسد و لامحال سوالات او شامل بعضی از پرسش هایی است که در آن روز برای طالبان تصوف مطرح بوده و در کتب فارسی و احتمالاً عربی آن پاسخی برای آنها نمی یافته اند. شیخ ما با اعتقادی که دارد (عابدی، ۱۳۹۰:‌۳۳). ابتدا طریق استخارت سپردم و اغراضی که به نفس می بازگشت از دل ستردم و به حکم استدعای تو – اسعدک الله – قیام کردم و بر تمام کردن مراد تو از این کتاب عزمی تمام کردم و مر این را کشف المحجوب نام کردم و مقصود تو معلوم گشت و سخن اندر غرض تو در این کتاب مقسوم گشت (همان: ۲).
پایان نامه - مقاله - پروژه
شیخ ما با دلخوری و کنش توأم با ناخرسندی از جامعه و مردم روزگار خود عالمانه گله می کند که چگونه مردم روزگار با او رفتار کرده و از حسن نیت او سوء استفاده کرده و آثار او را نابود کرده اند که سادگی و اعتماد و بی ریا بودن شخصیت او را می رساند. «آنچه به ابتدای کتاب نام خود اثبات کردم، مراد اندر آن دو چیز بود: یکی آنکه نصیب خاصّ و دیگر نصیب عامّ. آنچه نصیب عامّ بود آن است که چون جهله این علم کتاب نو ببیند که نام مصنّف آن به چند جای بر آن مثبت نباشد، نسبت آن کتاب به خود کنند و مقصود مصنف از آن برنیاید که مراد از جمع و تألیف و تصنیف بجز آن نباشد که نام مصنف بدان کتاب زنده باشد و خوانندگان و متعلّمان ورا دعای خیر گویند، که مرا این حادثه افتاد به دو بار: یکی آن که دیوان شعرم کس بخواست و باز گرفت و حاصل کار جز آن نبود که جمله را بگردانید و نام من از سر آن بیفکند و رنج من ضایع کرد. تاب الله علیه و دیگر کتابی کردم اندر تصوّف، نام آن منهاج الدّین یکی از مدعیان رکیک – که کرای گفتار او نکند – نام من از سر آن پاک کرد. و به نزدیک عوام چنان نمود که آن وی کرده است (همان: ۲). در اینجا هجویری با اعتماد به نفس و رضایت این گونه واکنش نشان می دهد «هرچند خواصّ بر آن قول بر وی خندیدندی تا خداوند – تعالی – بی برکتی آن بدو در رسانید و نامش از دیوان طلّاب درگاه خود پاک گردانید (عابدی، ۱۳۹۰: ۳).
اگرچه هر یک از ما از جهاتی بی مانند و منحصربفردیم، در سایر جهات شبیه به بعضی و یا شبیه همگان هستیم. شخصیت مفهومی است که اصول و قواعد مربوط به یک فرد و شباهت های موجود بین افراد را بیان می کند. شخصیت هم بیانگر آن دسته خصوصیات فرد است که وی را از سایرین متمایز و منحصربفرد می کند و هم بیانگر آن دسته از خصوصیات است که در همه انسان ها مشترک است (پروین، ۱۳۷۳: ۷). از میان این عوامل، تأثیر خانواده بر شخصیت از اهمیت خاص برخوردار است. الگوهای رفتاری والدین بر رشد شخصیت کودک اثر می گذارد. عوامل ارثی، همراه با عوامل محیطی، نقش عمده ای در تعیین شخصیت فرد، بخصوص در تعیین آنچه که در وی منحصر به فرد است بازی می کند. عوامل ارثی معمولاً در خصوصیاتی مانند هوش و خلق و خو بیشتر است تا در شکل گیری ارزش ها و آرمان ها و باورها.
گاتزمن معتقد است اگرچه وراثت امکان بروز رفتارهای خاص را مشخص می کند، در نهایت این محیط است که به رفتارها عینیت می بخشد. به عبارت دیگر وراثت حدودی را تعیین می کند که در درون آن، رشد بیشتر ویژگی های شخصیت در محیط پذیرفته می شود (همان: ۱۶). به طور خلاصه شخصیت را عوامل متعددی شامل وراثت، فرهنگ، طبقه ی اجتماعی و تأثیرات خانوادگی تعیین می کنند که با یکدیگر در تعامل اند (همان: ۱۶). حالات، گفتار، اعمال و رفتار علی بن عثمان هجویری غزنوی بیانگر شخصیت و سیرت اوست. با توجه به توضیحات کتاب کشف المحجوب، ابتدا شرحی از صورت و سپس به بیان مشخصه های سیرت او که باعث متمایز شدن او از سایر مردم و حتی صوفیه ی عصر هجویری است خواهیم پرداخت.
۴-۳-۱ صورت هجویری
آنچه که مسلم است در کتاب کشف المحجوب و کتاب هایی که درباره ی هجویری نوشته شده، مثل کتاب تحلیل کشف المحجوب از دکتر غلام سرور و دکتر حسین تسبیحی و دکتر محمود عابدی راجع به صورت و ظاهر هجویری سخنی به میان نیامده
هجویری در کنشی توأم با نیش و کنایه به علمای نادان جامعه اعتراض می کند و می گوید: اما علمای غافل آنان باشند که دنیا را قبله دل خود گردانیده باشند و از شرع آسان اختیار کرده و پرسش سلاطین بر دست گرفته و درگاه ایشان را طوافگاه خود گردانیده و جاه خلق را محراب خود کرده و به غرور زیرکی خود فریفته گشته و به دقت کلام خود مشغول شده و اندر ائمّه و استادان زبان طعن برگشاده و به قهر کردن بزرگان دین به سخن که بر وی زیادت آوردن بود مشغول گشته؛ آنگاه اگر کونین اندر پلّه ترازوی وی نهند پدیدار نیاید؛ آنگاه حقد و حسد را مذهب گردانیده در جمله این همه علم نباشد و علم صفتی بود که انواع جهل از موصوف آن بدان منفی باشد (همان: ۲۷).
و درمورد قرّا می فرماید: اما قُرّای مداهنین آنان باشند که چون فعل کسی بر موافقت هوای وی باشد، اگرچه باطل بود، بر آن فعل وی را مدح گویند و چون بر مخالف هوای ایشان کاری کنند، اگرچه حق بود، وی را بر آن ذمّ کنند و از خلق به معاملت خود جاه بیوسند و بر باطل مر خلق را مداهنت کنند (همان: ۲۷).
«محمّدبن الفضل البلخی – رحمه الله – گوید: «العُلومُ ثلاثهٌ: علمٌ مِنَ اللهِ، و لم مَعَ اللهِ و علمٌ باللهِ». علم بالله علم معرفت است که همه اولیای او، او را بدو دانسته اند و تا تعریف و تعرف او نبود ایشان وی را ندانستند؟ از آنچه همه اسباب اکتساب مطلق از حق – تعالی – منقطع است و علم بنده مر معرفت حق را علت نگردد، که علت معرفت وی – تعالی و تقدس – هم هدایت و اعلام وی بود و علم من الله علم شریعت بود که آن از وی به ما فرمان و تکلیف است و علم مَعَ الله علم مقامات طریق حق و بیان درجاتِ اولیا پس معرفت بی پذیرفت شریعت درست نیاید و برزش شریعت بی اظهار مقامات راست نیاید (همان: ۲۵) و بوعلی ثقفی – رحمه الله علیه – گوید «العلمُ حیاهُ القلبِ مِن الجملِ و نُورالعین مِن الظُّلمهِ» علم زندگی دل است از مرگ جهل و نور چشم یقین از ظلمت کفر و هر که را علم معرفت نیست دلش به جهل مرده است و هر که را علم شریعت نیست دلش به نادانی بیمار است. پس دل کفّار مرده باشد که به خداوند – تعالی – جاهل اند و دل اهل غفلت بیمار؛ که به فرمان های وی جاهل اند (عابدی، ۱۳۹۰: ۲۶- ۲۵).
۴-۳-۲ سیرت هجویری
همانطور که ذکر گردید شخصیت هجویری نیز مانند همه انسان ها متأثر از خانواده و محیط می باشد. در باب خانواده همان قدر بتوان گفت که پدرش «مردی باورع و دیانت و از شریعت و طریقت با آگاهی و دریت بوده و با اهل طریقت نشست و برخاست داشته و مردی کاملاً متدین بوده و از تصوف و عرفان نیز به حد کافی بهره داشت. مادر او خواهر تاج الاولیا که از مشایخ و بزرگان آن روزگار بود و مزارش نیز در نزدیکی مزار برادرش در غزنه است. با توجه به این سخنان و عبارت می توان نتیجه گرفت که والدین او اهل علم و عرفان بوده و طرف دار صوفیه و عارفان بوده اند و اینکه هجویری از کودکی مورد تعلیم و تربیت این خانواده بوده در سرگذشت او تأثیر گذاشته است. هجویری در حدود سال ۴۰۰ هجری قمری، ابوسعید (۳۵۷- ۴۴۰) و ابوالقاسم قشیری (۳۷۶-۴۶۵) در شهر غزنین متولد شده، علوم متداول عصر، خاصّه قرآن، حدیث، تفسیر، فقه و کلام را در زادگاه خود و نزد پدر و علما و بزرگان زادگاه خود آموخته و پس از چندی که از سال های جوانی او چندان دور نبوده، از غزنین بیرون آمد و سفری طولانی را آغاز کرد. علت اصلی و نخستین این سفر – چنان که زمان آغاز آن – بر ما نامعلوم است، اما می دانیم که قلمرو حکومت غزنویان، حتی مرکز آن غزنین هم، در آن علی رغم ظاهر بالنسبه آرام، دستخوش نوعی پراکندگی بود: از سوی کشاکش ها و منازعات تلخ مذهبی پیوندهای اجتماعی را می گسست و هسته های استحکام را متلاشی می کرد و البته دست حکومتیان ازجمله محمود غزنوی هم در این تلاش مؤثر بود و از سوی دیگر خامکاری سلطانیان، بخصوص مسعود، دولت غزنوی را به ضعف می برد و میدان را برای تاخت و تاز کردن سلجوقی خالی و هموار می کرد. آیا پدر هجویری، عثمان بن علی، از کارگزاران و دولتمردان غزنوی بود و با آشفتگی امر غزنویان، که پس از گرفتاری و قتل سلطان مسعود (۴۳۱- ۴۳۲) آغاز شد، وی ناگزیر بود که سلامت و عافیت را بیرون از حوزه غزنین جستجو کند؟! یا اختلافات و جدال های مذهبی او را، که بیگمان در همان دوره جوانی خود در علوم روز صاحب مقامی بود، واداشت تا از وطن مألوف خود دور ماند؟ یا شوق دیدار شهرهای بزرگ خراسان – مرو، نیشابور، طوس و جز آنها – با انواع جاذبه هایی که از دولت مراکز فرهنگی و مشایخ بزرگ آن روز داشتند، پای این جوان کمال جوی را به راه سفر گشود؟ همه و یا هر یک از این احتمال ها ممکن است (عابدی، ۱۳۸۱: ۱۳).
حال به ابعاد شخصیتِ او که درواقع وجه تمایز او از سایر مشایخ و سبب اصلی شهرت او بوده است می پردازیم.
۴-۳-۲-۱دیدگاه هجویری در باب تصوف
و اندر عادات مشایخ- رضی الله عنهم- سنت چنان رفته است که چون مریدی به حکم تبرک تعلق بدیشان کند، مر او را به سه سال، اندر سه معنی، ادب کنند. اگر به حکم معنی قیام کند و الا گویند: « طریقت مر این را قبول نکند.» یک سال به خدمت خلق، و دیگر سال به خدمت حق، و سدیگر سال به مراعات دل خود خدمت خلق آنگاه تواند کرد که خود را اندر درجه خادمان نهد و همه خلق را اندر درجه مخدومان،‌یعنی بی تمییز همه را خدمت کند و بهتر از خود داند و خدمت جمله بر خود واجب داند، و خود را بدان خدمت فضلی ننهد بر دیگران، که آن خسرانی عظیم و عیبی ظاهر و غیبی فاحش بود. و از آفات زمانه اندر زمانه یکی از بلای بی دوا این است و خدمت حق- جل جلاله- آنگاه تواند کرد که همه حظهای خویش از دنیا و عقبی بکل منقطع تواند کرد و مطلق مر حق را- سبحانه و تعالی- پرستش کرد از برای وی، که تابنده مرحق را برای کفارت گناه و یافت درجات عبادت می کند، نه وی را می پرستد تا به اسباب دنیا چه رسد و مراعات دل آنگاه تواند کرد که همتش مجتمع شده باشد و هموم مختلف از دلش برخاسته، اندر حضرت انس دل را از مواقع غفلت می نگاه دارد
هجویری با کنشی توام با ناخرسندی از اوضاع اجتماعی و نگاه جامعه به صوفیه می فرماید: و اندر این زمانه بیشترین خلق را خداوند عزوجل از این قصه و اهل این محجوب گردانیده است و لطیفه این قصه بر دلهای ایشان بپوشانید، تا گروهی پندارند که این اسمی است بی حقیقتی و اصلی، تا حدی که اهل هزل و علمای ظاهر ارتکاب انکاری کرده اند و به حجاب این قصه خرسند شده،‌تا عوام بدیشان تقلید کردند. و طلب صفای باطن از دل بمحاویده و مذمت سلف و صحابه را بر طاق نهاده « اِنّ الصفّاصِفهُ الصّدیّقِ إن أ‌ردتَ صوفّیاً علی التحقیق» از آنچه صفا را اصلی وفرعی است اصلش انقطاع دل است از اغیار، و فرعش خلو دست از دنیای غدار، و این هر دو صفت صدیق اکبر است. (عابدی: ۴۴)
این مذهب تصوف همه جداست، مر آن را به هزل میامیزید و اندر معاملات مترسمان میا و یزید و از اهل تقلید بدان بگریزید و چون عوام اندر اهل زمانه نگریستند و مر مترسمان متصوفه را بدیدند و بر پای کوفتن و سرود گفتن و به درگاه سلطانیان رفتن و از برای لقمه و خرقه خصومات کردن ایشان مشرف شدند، اعتقاد به جمله بد کردند و گفتند که: اهل این طریق همین است و مقدمان هم بر این رفته اند، و معلوم نگردانیده اند که زمانه فترت است و روزگار بلاءلامحاله چون حرص هر سلطان را به جور افکند، و طمع هر عالم را به فسق و ریا مرزاهد را به نفاق، هر آینه هوی نیز مرصوفی را به پای کوفتن و سرود گفتن افکند. بدان که اهل طریقتها تباه شوند، اما اصل طریقتها تباه نشود، و بدان که گروهی از اهل هزل که هزل خود را اندر جد احرار پنهان کنند، جدا ایشان هزل نشود. ( عابدی۱۳۹۰: ۴۵)
صورت ملامت راست رفتن
صورت ملامت قصد کردن
حج از دیدگاه هجویری
بیان خاطرات حج از زبان دیگران
وقت از دیدگاه هجویری
ریاضت از دیدگاه هجویری
قبض و بسط از دیددگاه هجویری
رحمت الهی از دیدگاه هجویری
رسم ملامت از دیدگاه هجویری
ملامت از دیدگاه هجویری
اعتقاد به حل مشکلات
از طریق ملامت
رضا از دیدگاه هجویری
دیدگاه هجویری راجع به سماع
دوستی از دیدگاه
هجویری
محبت از دیدگاه هجویری
تفسیر و تأبیر آیات از
دیدگاه هجویری
صحو و سکر از
دیددگاه هجویری
نماز از
دیدگاه هجویری
اعتقاد به خواب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...