از جمله گروه هایی که قرآن کریم قبل از ورود اسلام به عنوان کسانی که تخم فساد و تباهی در جامعه می افشانند و در تحکیم نظام فاسد نقش ایفاء می‌کردند «اشراف و سرمایه داران» بودند که در این جا سعی می شود با توجه به محدودیت مجال برخی از نمونه ها را ذکر می‌شود:

 

به عنوان نمونه فرعون یکی از اشخاصی است که قرآن برای ترسیم مفسدین بزرگ تاریخ از آن یاد می‌کند و می فرماید:

 

«انَّ فِرْعَونَ عَلا فِی الْاَرْضِ وَ جَعَل اَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَهً مِنهُمْ یُذِبّحُ أبْناءَ هُم و یَسْتَحْیی نِسائُهُم انَّهُ کانْ مِنَ المُفسِدینَ».[۸۳]

 

خداوند در این آیه فرعون را با ویژگی های زشتی از قبیل برتر جویی، تفرقه جویی، به استضعاف کشاندن مردم، آدم کشی، بهره جویی جنسی از زنان و در نهایت فساد در زمین برمی شمارد.[۸۴]

 

نمرود از دیگر الگوهای مفسدی است که قرآن چهره و عاقبت آن را ترسیم می‌کند. ‌به این صورت که در سرزمین بین النهرین شهری زیبا و پرجمعیت به نام بابل وجود داشت که طاغوتی دیکتاتور به نام نمرود در آن جا سلطنت می کرد. بابل پایتخت نمرود، غرق در بت پرستی و انحرافات مختلف و فساد بود، ‌هوس‌بازی، شراب خواری، قماربازی، آلودگی های جنسی، فساد مالی از هر در و دیوار آن می بارید. حاکمی خودپرست که سراسر زندگیش در تجاوز و فساد و انحراف خلاصه می شد بر مردم فرمانروایی می کرد؛ البته در نهایت در مقابل پیامبر خداوند ابراهیم خلیل (ع) شکست خورده و مردم از زیر بار این افساد خارج شدند.[۸۵]

 

از دیگر دیدگاه هایی که در تضعیف ارزش های اخلاقی و رواج فساد و تباهی در جوامع نقش مؤثر داشته اند، افراد لذت طلب و لجام گسیخته ای بودند که به دلیل بهره مندی فراوان از ثروت ها و تعلقات مادی و فساد و جور را پیش گرفته و هیچ حد و مرزی نمی شناختند، مقدسات و ارزش ها را تحقیر می‌کردند و ارزش های معنوی را که زیربنای هر جامعه ای است، بی اعتبار می ساختند.[۸۶]

 

نمونه آشکار و بارز آن «قارون» بود که به تفسیر قرآن فاسد و باغی است و علت آن هم برمی گردد ‌به این که وی کسی بود که به خاطر ثروت زیادش از شدت خوشحالی در پوست خود نمی گنجید که ثروت وی جاودانه خواهد ماند[۸۷] و همواره به نمایش قدرت می پرداخت به گونه ای که در «تاریخ طبری» آمده: «وی با تکبر خاص در حالی که غرق در طلا و جواهرات بود سوار بر استری پیشانی سفید گردید و آن را به گونه ای زیبا و آراسته بود و همواره با چهار هزار سوار و سه هزار کنیز که همگی در انواع زینت ها غرق گشته بودند، قارون را همراهی می‌کردند».[۸۸] اما قارون به رغم تمام نصایح و پندهای مردم که در برابر غرور و کوردلی هایش به او گفتند، دست از تبهکاری و فساد خود برنداشت تا این که با عذاب الهی از زمین خاموش گردید.[۸۹]

 

سرگذشت دیگر مربوط به افراد و جوامعی است که فرهنگ عیاشی و لذایذ جنسی و شهوات در میان آن ها رواج داشته و تمام توجیهات از آسمان به زمین بر روح و جسم آن ها اثر نمی کند، این ویژگی مربوط به قوم ثمود و حضرت صالح (ع) و قوم عاد حضرت هود (ع) بود.

 

قوم ثمود نمونه ای بارز از انسان های متمدن بود که اسیر شکم و شهوت بوده و زندگی مرفه و پر ناز و نعمت، آن ها را از توجه به ارزش های اخلاقی و انسانی بازداشته و به خاطر زندگی غفلت‌زای خود می‌‌پنداشتند عمری جاودانه دارند و دست مرگ و انتقام گریبانشان را نخواهد گرفت.[۹۰]

 

قوم صالح با وجود این که خدای متعال نعمت ها و امکانات فراوانی را در اختیار آن قرار داده بود و صالح تلاش می نمود که از طریق سپاسگذاری از این نعمت ها به خداوند ایمان بیاورند به نافرمانی خود می افزودند و به مجادله با حضرت پرداختند و او را به دلیل نکوهش خدایانشان مورد نکوهش قرار می‌دادند. سرانجام این گمراهان که مانع رسیدن هدایت به قوم ثمود بودند، پس از سرکشی از ادای دستورات الهی، عذابی سخت بر آن ها نازل شد و تمام ظالمان قوم ثمود را صیحه ی الهی فرا گرفت و به سبب فسادها و تباهی هایی که به وجود آورده بودند، به گونه ای نابود شدند که گویی هرگز در آن سرزمین نبودند.[۹۱]

 

قوم عاد نیز از جمله ستم پیشگانی بودند که در سایه ی ثروت و رفاه و تنعم و غرور و غفلتی زایدالوصفی گرفتار شده بودند، اگر چه از تمدن درخشان بهره مند بودند و مردمانشان صاحبان قدرت و مکنت بسیار بودند و افرادی متمدن و شهرنشین به شمار می آمدند و از قصرهای مجلل به ستون های عظیم، زمین های حاصلخیز و باغات خرما و انگور برخوردار بودند، اما از همین امکانات عادی در خدمت هوی و هوس خود استفاده نمودند و هدفی جز ارضای شهوات نفسانی خود نداشتند.[۹۲]

 

حضرت هود (ع) با انتقاد از اعمال زشت آن ها به پاخاست، اما از سر نخوت گفتند: «چه ما را اندرزدهی چه ندهی برای ما فرقی نمی کند».[۹۳] سرانجام تباهی آن ها به حدی رسید که خود را ایمن از عذاب الهی دانستند و با پشت پا زدن به دستورات رهبران آسمانی و دنباله روی از رهبران فاسد و ستمگر موجبات انحطاط و فرومایگی خود را در دنیا و آخرت مهیا کردند و غافل شدن از نعمت باری تعالی و چون در لذایذ غوطه ور شدند و راه اصلاح نگرفتند، فلاکت دامن آن ها را گرفت.[۹۴]

 

یکی دیگر از مواردی که به عنوان افساد از آن یاد شده است جریان قوم لوط است. مردم سرزمین «سدوم»[۹۵] دارای اخلاقی فاسد و باطنی ناپاک بودند و از انجام هر معصیتی پرهیز نمی کردند و در اعمال ناشایستی که انجام می‌دادند، نصیحت پذیر هم نبودند و در فسق و فجور و زشتی در واقع سیرتی کم نظیر داشتند، دزدی، راهزنی و خیانتکاری را پیشه ی خود ساخته بودند و بر رهگذران کمین کرده و از هر سو به آن ها حمله می‌کردند و اموالشان را می ربودند و صاحب دین و آیینی هم نبودند که مانع اعمال ناشایست آن ها شود و هرگز هم شرمگین و سرافکنده نمی شدند و پند هیچ واعظ و نصیحت عاقلی را گوش نمی دادند. و خداوند نیز در جواب این کارها و دعای حضرت لوط (ع) عذاب خود را بر آن ها نازل نمود.[۹۶]

 

از جمله اقوام دیگری که قرآن کریم ضعف، زبونی و فاسد بودن آن ها را در قالب تصاویری گویا ترسیم نموده است «قوم بنی اسرائیل» است؛ آن ها پس از قیام حضرت موسی توقع داشتند که تا همه کارهای آن ها یک شبه روبه راه شود، فرعون و فرعونیان نابود شوند و کشور پهناور مصر با تمام ذخایرش در اختیار آن ها قرار گیرد.[۹۷] اما پیامبرشان که به روحیات آن ها آشنا بود این تذکر را داد که شاید اگر دستور پیکار به شما برسد، پیکار نکنید اما با وجود پیمانی که در ابتدا بسته بودند عده‌ای از سست عنصران به بهانه‌ی این که ما سزاوارتر از این فرد گمنام هستیم از فرمان جهاد سرپیچی کردند. اما بعد از آزمایش الهی برای این قوم، با تحقق وعده الهی گروه کم ایمان داران بر گروه کافران پیروز گردیدند.[۹۸]

 

در مجموع می توان چنین نتیجه گیری نمود که قرآن کریم با ذکر نمونه ها و مصادیق متعدد، یک موضوع مشترک را ملاک عنوان افساد در قبل از اسلام قرار داده است:

 

عدم تبعیت از رهبران الهی؛ نادیده انگاشتن تعالیم و دستورات آن ها.

 

گفتار دوم- در اسلام

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...