بـه نظر شـهید مطهری(ره) مهریه پاسخی بـه نیـاز فطری زن و مرد اسـت: “این که گفته‌اند مرد چیزی را به عنوان صداق قرار دهد، بر اساس همین اصل و ناموس است، یعنی زن باید در مقامی خودش را معرفی کند که بگوید این تو [مرد] هستی که به من نیاز داری و نه من به تو و جنس مرد باید در شکلی ظاهر شود که اوست که باید چیزی به زن نثار کند تا زن در مقابل او آری بگوید. مرد باید به او هدیه ببخشد.”[۱۰]
قرآن کریم با لطافت و ظرافت بی نظیری می گوید: “و آتوا النساء صدقاتهن نحله"(سوره نساء/آیه ۴) یعنی کابین زنان را که به خود آنها تعلق دارد (نه به پدران یا برادران آنها) و عطیه و پیشکشی است از جانب شما به آنها به خودشان بدهید.
قرآن کریم در این جمله کوتاه به سه نکته اساسی اشاره کرده است. اول اینکه با نام ” صدقه ” (به
ضم دال) یاد کرده است نه با نام مهر، صدقه از ماده صدق است و بدان جهت به مهر صداق یا صدقه گفته می شود که نشانه راستین بودن علاقه مرد است، بعضی مفسرین مانند صاحب کشاف به این نکته تصریح کرده اند.
همچنانکه بنا به گفته ی راغب اصفهانی در مفردات غریب القرآن علت اینکه صدقه (به فتح دال) را صدقه گفته اند این است که نشانه صدق ایمان است.
دیگر اینکه با ملحق کردن ضمیر (هن) به این کلمه می خواهد بفرماید که مهریه به خود زن تعلق دارد نه پدر و مادر، مهر مزد بزرگ کردن و شیر دادن و نان دادن به او نیست.
سوم اینکه با کلمه ” نحله ” کاملا تصریح می کند که مهر هیچ عنوانی جز عنوان تقدیمی و پیشکشی و عطیه و هدیه ندارد. یکی از مسلمات دین اسلام این است که مرد حقی به مال زن و کار زن ندارد، نه می تواند به او فرمان دهد که برای من فلان کار را بکن، و نه اگر زن کاری کرد که به موجب آن کار ثروتی به او تعلق می گیرد مرد حق دارد که بدون رضای زن در آن ثروت تصرف کند، و از این جهت زن و مرد وضع مساوی دارند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
نحله به کسر “ن” در معانی، هدیه، آیین، مذهب و عقیده آمده است. بعضی از فقها نحله را همان مهریه می دانند و با استناد به آیه چهارم سوره نساء “و اتواالنّساء صدقاتهنّ نحله” مهریه را به بخششی از سوی مرد برای زن می دانند.
مهریه‌ی زن، نحله و عطای خداوند است که به او داده شده است و مرد هیچ منتی بر او ندارد، مالی است که خداوند به زن عطا فرموده و بر عهده‌ی مرد قرار داده تا به او بدهد، مگر آنکه با رغبت و میل چیزی از آنرا به مرد ببخشد.[۱۱]
گفتیم که مهریه عطیه‌ی الهی و مال خاص زن است و هیچ کس بی رضای او حق تصرف در آن ندارد، امام صادق (ع) در این باره می فرمایند: “پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: خداوند هر گناهی را در روز قیامت می بخشد مگر مهریه ی زن را که اگــر به او نداده باشند و کسی را که مزد کارگر خود را خورده باشد و کسی را که آزادی را فروخته باشد.”[۱۲]
به مالی که مرد در هنگام وقوع عقد نکاح به زوجه خود می‌پردازد یا مکلف به پرداخت آن می‌شود، مهریه می گویند. خداوند در قرآن می فرماید: “زنانى را که از آنها تمتع مى‏گیرید واجب است که مهرشان را بدهید” (نساء، ۲۶).
مهر یا مهریه یا صداق، تعهد مالی است که شوهر به هنگام وقوع عقد ازدواج، پرداخت آن را به همسر خود بر عهده می گیرد و مکلف است بلافاصله پس از امضای قرارداد ازدواج، هر لحظه که زن مطالــبه کند، آن را بپردازد. بر اساس ماده ۱۰۸۲ قانون مدنی به مجرد عقد، زن مالک مهر می شود و می تواند هر نوع تصرفی که بخواهد درآن بنماید.
در قانون مدنی تعریفی از مهر ارائه نشده ولی ماده ۱۰۷۸ ق.م در مورد مهر چنین می گوید:
“هر چیزی را که مالکیت داشته باشد و قابل تملک نیز باشد می توان مهر قرار داد”
بنابراین اشیای فاقد وصف مذکور، صلاحیت مهر واقع شدن را ندارند و می دانیم که مال دارای ارزش اقتصادی است.
وصف مالیت مذکور در تعریف می تواند حداقل مهر را تعیین کند. هر چند که بسیار اندک باشد ولی حداکثر برای آن منظور نشده و مقدار آن تابع اراده ها یا عرف و اوضاع و احوال است. همین خصوصیت یعنی نداشتن حداکثر ابتلای موجود را رقم زده است.
و ماده ۱۰۸۰ ق.م مقرر می دارد:
تعیین مهر منوط به تراضی طرفین است.
و طبق ماده ۱۰۸۲ ق.م مقرر می دارد:
به مجرد اینکه زن مالک مهر می شود و می تواند هر نوع تصرفی که بخواهد در آن بنماید.
بنابراین با توجه به تعاریف ذکر شده و موارد قانونی می توان مهر را اینگونه تعریف کرد:
” مهر عبارت از مقدار مالی است که با توافق زوجین مشخص می شود و به محض وقوع عقد به ملکیت زن درمی آید و مرد به صورت نقد یا تعهد به ذمه ملزم به پرداخت آن می شود.
البته باید توجه داشت که اگر مهر عین معین باشد از لحظه عقد به ملکیت زن درمی آید ولی اگر مهر کلی باشد یعنی مال در ذمه شوهر باشد برای مثال: ۵ سکه طلا باشد مالکیت زن مستقر نمی شود مگر اینکه شوهر مشخص نماید و بگوید این ۵ سکه مهر  همسرش می باشد در این صورت مالکیت زن استقرار می یابد.”[۱۳]
۱-۳- انواع مهریه
با مطالعه مطالب مربوط به مهر در قانون مدنی و منابع فقهی درمی یابیم که انواع مختلفی از مهریه را می توان مورد نظر قرار داد.[۱۴]
منشأ این تقسیم بندی هیأت آن و حالاتی است که نوع خاصی از مهریه در آنها واجب می شود که هر یک را به طور مفصل شرح خواهیم داد.
بنابراین در فقه و قانون مدنی مهر بر سه قسم است:
۱-۳-۱- مهر المسمی و شرایط آن
۱-۳-۱-۱-مهر المسمی
“در اصطلاح مهری که در عقد نکاح معین می گردد مهرالمسمی نامند”[۱۵]
مهرالمسمی مقدار مهریه ای است که ضمن عقد نکاح مورد توافق و رضایت عروس و داماد قرار می گیرد و مرسوم است که زن و شوهر در ضمن عقد درباره میزان نوع مهریه به توافق می رسند و می پذیرند که در ازدواجشان مهر قرار داده شود. به اینگونه مهریه که در حین انعقاد عقد یا پس از آن به تراضی
(رضایت) زن و مرد معین می شود در اصطلاح حقوق« مهر المسمی» گفته می شود. و تعریف دیگر اینکه مالی معین است که به هنگام عقد ازدواج یا پس از آن با توافق طرفین یا نمایندگان آنها تعیین می‌شود. این مال ممکن است عین باشد، مانند خانه معیّن، یا منفعت، مانند اجاره‌ بهای خانه معین، یا عمل باشد دارای ارزش عقلی و شرعی، مانند تعلیم فن، و یا حق مانند دین شخص ثالث.
اگر عین معین باشد باید در زمان عقد ازدواج موجود باشد. مثلاً مهرالمسمی ممکن است یک خانه یا یک باغ موجود معین باشد. بطورکلی هر چه بتواند به ملکیت انسان درآید می تواند بعنوان مهر قرار گیرد.
چنانچه ماده ۱۰۷۸ ق.م در این باره می گوید:” هر چیزی را که مالکیت داشته باشد و قابل تملک نیز باشد می توان مهر قرار داد.”
۱-۳-۱-۲- شرایط مهرالمسمی
الف - مالیت داشته باشد.
مالیت داشتن چیزی عبارت از آن است که در بازار اقتصادی دارای ارزش معاوضه باشد.
مانند: زمین، گندم، و امثال آن.
بنابراین پول نقد، زینت آلات، زمین زراعی، حیوان، کالای تجاری و تمام چیزهایی که دارای ارزش اقتصادی است اگر بعنوان مهر قرار گیرد صحیح است.
ب- قابل تملک باشد.
یعنی مورد مهر، مالی باشد که زن بتواند آن را مالک شود.
در تحریر الوسیله  نیز به این مطلب اشاره شده است:
“هر آنچه که مسلمان آن را مالک شود صحیح است آن را مهر قرار دهد خواه عین باشد یا دین یا منفعت عین مملوکی از خانه، یا زمین(مزرعه) یا حیوان باشد و صحیح است که منفعت شخص آزادی مهر قرار داده شود، مانند تعلیم صنعت و مانند آن از هر عمل حلالی.”[۱۶]
ج- منفعت عقلایی و مشروع داشته باشد.
مورد مهر، باید دارای منفعت عقلایی و مشروع باشد اگرچه این دو شرط از شرایط صحت مهر نباشد ولی با بهره گرفتن از مواد ۳۴۸ و ۱۰۷۸ ق.م که مالیت داشتن و قابلیت تملیک را از شرایط مهر شمرده اند می توان نتیجه گرفت که هر چیزی که منفعت عقلایی نداشته باشد و در شرع اسلام دارای قیمت مالی نباشد قابلیت تملیک را نخواهد داشت. بنابراین چیزهایی مانند: مواد مخدر، مشروبات الکلی، آلات لهو، و اشیاء و املاک غصبی که فروش یا استعمال آن از نظر قانونی و شرعی ممنوع شده باشد را نمی توان مهر زن قرار داد.[۱۷]
د- مهر باید معلوم باشد.
ماده ۲۱۶ ق.م می گوید:« مورد معامله باید مبهم نباشد مگر در موارد خاصه که علم اجمالی به آن کافی است.»
ماده فوق در تمام عقود و معاملات جاری می گردد. مهر نیز تابع احکام معاملات است.
ماده ۱۰۷۹ ق.م نیز در این موارد بیان می دارد:« مهر باید بین طرفین تا حدی که رفع جهالت آنها بشود معلوم باشد.
معلوم بودن مهر به معلوم بودن مقدار و جنس و وصف است. چنانچه ماده ۳۲۴ ق.م مقرر می دارد:
” تعداد و جنس و وصف مبیع باید معلوم باشد…”
معلوم شدن مهر برای طرفین در مورد اعیان: خانه و باغ بوسیله مشاهده است.
اما در مورد چیزهایی که معلوم شدن آنها با مشاهده امکان پذیر نیست مانند: گندم، آهن، زمین و امثال آن باید بوسیله وزن یا کیل یا عدد یا ذرع یا مساحت مقدار آن معلوم گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...