در مثنوی
جلوه های لطف الهی در مثنوی
خداوند در اشکال مختلفی لطف می کند و حتی بعضی از این گونه ها قبل از آنکه ما بخواهیم، بر ما وارد می شود و به هیچ وجه متوجه نمی شویم که این، لطف حق است. غزالی گوید: « و چون آدمی در حاجت های خویش نگرد، اول به اعضاء آنگه به طعام و لباس و مسکن و حاجت طعام به باران و باد و میغ و سرما و گرما و به صنعت ها که آن را به صلاح آرد، و حاجت های صنعت ها و با آلات از آهن و چوب و مس و برنج و غیر آن، و حاجت آن آلات به هدایت و معرفت، که چون سازند، و آنگاه نگاه کند. این همه آفریده و ساخته بیند بر تمام ترین و نیکوترین وجهی، و از هر یکی چندان انواع که ممکن نبودی که اگر نیافریدی در خاطر هیچ کس درآمدی، و یا در توانستی خواست، ناخواسته و نادانسته، هم به لطف و رحمت ساخته بیند؛ از اینجا وی را صفتی دیگر معلوم گردد که حیوه اولیا بدانست و آن: لطف و رحمت و عنایت است به همۀ آفریدگان، چنانکه گفت : “سَبَقَت رَحمَتِی غَضَبِی"».۱ بنابراین هستی و هرچه در او هست، سراسر برای لطف به مخلوقات آفریده شده است. در مثنوی، آفرینش جهان، اسباب مادی برای زندگی، وجود عالم بالا، وجود عالم اکبر در درون انسان، پاداش دادن به آدمی و در نهایت رساندن رهروان حق به مقام شهود، همگی به عنوان مظاهر لطف الهی یاد شده است:
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۵-۱ . آفرینش هستی
درمورد آفرینش هستی این سوال مطرح است که هدف خداوند از آفرینش جهان چه بوده است؟
عرفا برای جواب این سؤال به حدیثی از پیامبر (ص) استناد می کنند که فرمود : یَقُولُ اللهُ – عَزَّوَجَلَّ – إنَّما خَلَقتُ الخَلقَ لِیَربَحُوا عَلَیَّ وَ لَم اَخلُقهُم لاِربَحَ عَلَیهِم۲ (خداوند – عزّوجلّ – می فرماید: جز این نیست که مردم را خلق کردم تا از من بهره مند شوند و خلقشان نکردم برای اینکه من از آنان بهره گیرم).

 

گفت پیغمبر که حق فرموده است   قصد من از خلق احسان بوده است

(۲/۲۶۳۵)

 

از برای لطف عالم را بساخت   ذرّه ها را آفتاب او نواخت

(۲/۲۶۳۲)

 

زانکه او پاک است و سبحان وصف اوست   بی نیاز است او ز نغز و مغز و پوست
هر شکار و هر کراماتی که هست   از برای بندگان آن شه است
نیست شه را طمع بهر خلق ساخت   این همه دولت خنک آن کو شناخت

(۱/۳۱۴۰-۳۱۴۲)

 

چند باران عطا باران شده   تا بدان، آن بحر دُرافشان شده
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...