همچنین کسانی که دارای اعتماد به نفس هستند، از نظر جسمانی، عاطفی و ذهنی امنیت داشته، دیگران آنها را میپذیرند، جسارت و قدرتمندی، محبوبیت و هدفداری نیز از دیگر آثار این افراد است. تسلط بر خود در هیجانها، رسیدن به اهداف زندگی در تمامی ابعاد و کسب موفقیتها و کامیابیها، همه از آثار طبیعی فرد دارای اعتماد به نفس است.
حاصل آنکه برخورد با مشکلات زندگی، مقاومت و انعطاف در فشارهای زندگی، خلاقیت، بلندهمتی، روابط اجتماعی مفیدتر، احترام و خیرخواهی متقابل، درک لذائذ حقایق زندگی از آثار اعتماد به نفس بالا به شمار میروند و از آنجا که اعتماد به نفس نوع و کیفیت تفکر دیگران نبوده و تفکر خود شخص است، از اینرو انسان باید اعتماد به نفس را تنها درون خود بیابد.
۸- موانع اعتماد به نفس
همانطور که روشها و راهکارهای اعتماد به نفس اشاره شد، طبعاًً توجه نکردن به آن موارد و انجام غیر صحیح آنها موانعی بر سر راه اعتماد به نفس خواهند بود. از آن جمله، اینکه اگرتشویقها اندک باشد، یا همیشگی و به اندازه نباشد، تشکیل اعتماد به نفس به مانع برمیخورد. علاوه بر آن تنبیه بدنی یا کلامی بنای اعتماد به نفس را فرو میریزد.
همانطور که در عملکرد راهکارها و روشها نقش فرد و خانواده بسیار اهمیت دارد، در مقابل نیز هنگامی که به موانع اعتماد به نفس توجه شود، تأثیر فرد و خانواده در ابعاد مختلف برای تقویت این قوه خدادادی روشن میشود. از همان اوان کودکی محبتهای بیحساب و نابجای پدران و مادران اثرات نامطلوب خود را گذاشته، اعتماد به نفس او را درهم شکسته و وجودش را طفیلی بار میآورد و در مجموع آنچه را که موجب رشد و تکامل روانی فرزند میشود، از او دریغ میکنند. چنین کودکانی در بزرگسالی وظیفهشناس و مسئولیتپذیر نخواهند شد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
از سوی دیگر اگر برخورد آنان طوری باشد که کودک احساس حقارت و ضعف شخصیتی کند، ضعف نفس و بیاعتمادی را به دنبال خواهد داشت و انزوا و زبونی را برای او در بزرگسالی به ارمغان خواهد آورد. بنابراین پدران و مادران به عنوان اولین آموزگاران کودک در قدم اول، خود باید ضعف نفس نداشته و دارای اعتماد به نفس بالا باشند و همین حس قوی را به فرزندان خود بیاموزند و تربیت صحیحی را نسبت به رشد آنان فراروی خود قرار دهند.
خانواده نباید حس استقلال فرد را خدشهدار کند و احساس نیرومندی او را از بین نبرد. همچنین به تناسب تکامل فرد به او آزادی بدهد و حس ابتکار و نوآوری را در او زنده کند. به فرد اجازه دهند تا استعدادهای خود را شکوفا کند. از اینرو تندروییها و کندروییهای نابجا، آزادیهای بیش از حد مانند تیرهایی هستند که استقلال و اعتماد به نفس او را نشانه میروند و او را از این جنبه حقیر و منزوی کرده و در نتیجه این افراد، سربار دیگران میشوند.
از موارد دیگری که مانع اعتماد به نفس محسوب میشود، احساس گناه کردن(ارتکاب اشتباهات بزرگی که وجدان آدمی با آن درگیر بوده و فطرت آنرا نمیپذیرد) است. این احساس، اعتماد به نفس را سرکوب میکند. شایعترین نوع احساس گناه، این است که انسان براساس نظام ارزشی و وجدان خودش عمل کند. ترسیدن نیز مانند احساس گناه از موانع دیگری است که باعث میشود انسان از موضوع یا شخصی که نسبت به آن ترس دارد، اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.
۹- جمعبندی روانشناسی از اعتماد به نفس
با توجه به مفهوم اعتماد به نفس در روانشناسی دین و بیان چیستی و ماهیت آن و اینکه چه روشها و راهکارهایی برای ارتقاء آن باید صورت بگیرد، اکنون وقت آن رسیده که الگویی که روانشناسی برای آن تشکیل داده، بهصورت خلاصه ارائه شود. اگرچه همانطور که در مطـالب پیشین آمد، راهکـارها و روش های ارتقاء اعتماد به نفس بسیارند، اما اهم موارد آن در شکل زیر آمده است؛ بنابراین فرد دارای اعتماد به نفس در حوزه روانشناسی باید دارای ویژگیهای ذیل باشد:
خودبـاوری، خودآگـاهی، خودپنـداره مثبـت، مثبتاندیشی، احترام به خود، اراده قـوی، پشتکار، شکستناپذیری، هدفداری، کسب دانش و بردباری.
مروری بر فصل
در این فصل با شاخصهای اعتماد به نفس یعنی؛ پذیرش دیگران، خودگشودگی، هدفداری و وحدت شخصیت آشنا شدیم. علاوه بر این مطالبی راجع به تأثیر خودکارآمدی بر اعتماد به نفس و درمان استرس با اعتماد به نفس ارائه شد. غیر از اینها، رویکردهای روانشناختی به اعتماد به نفس، ویژگیهای خودشکوفایی و افراد دارای این ویژگی، اهداف اعتماد به نفس، روشها و راهکارهای آن بهطور تفصیلی بیان شد. نکته مهمی که به طالبین اعتماد به نفس توصیه شد این بود که باید این نیرو را در سنین کودکی و نوجوانی در خود تقویت کنند. در ادامه مطالب نشانه ها، آثار جسمی و روانی و موانع اعتماد به نفس بیان شد و سرانجام تصویری از الگوی پیشنهادی اعتماد به نفس در روانشناسی نمایان گردید.
شکل ۲-۲
الگوی اعتماد به نفس در روانشناسیدر روانشناسی دین کسی دارای اعتماد به نفس است که ارکان بالا را در خود بروز داده و تقویت کرده باشد؛ کلید اعتماد به نفس منحصر در این موارد است و اگر موارد دیگری باشند که بخواهند به ارکان بالا اضافه شوند، هم‌پوشانی دارند.
صر در این موارد است و اگر موارد دیگری باشند که بخواهند به ارکان بالا اضافه شوند، همپوشانی دارند.
فصل سوم
اعتماد به نفس
در
اخلاق اسلامی
اینکه خاستگاه اعتماد به نفس حوزه اخلاق است و به تبـع باید آن را کسب نمود یا تقویت کرد و یا اینکه اصل این مفهوم غربی بوده و در حوزه روانشناسی جای دارد، از جنبه های متعدد قابل تأمل است. عدهای قائلاند که آن مفهومی غربی بوده و روانشناسی عهدهدار تبیین آن است؛ زیرا در آیات و روایات و کتابهای اخلاقی، مفهومی با این ویژگی که بهطور کامل بر اعتماد به نفس منطبق باشد، وجود ندارد. علاوه بر این، واژه اعتماد به نفس در حدود سه قرن است که ایجاد شده و به مرور تکامل یافته است. از اینرو برخی از صاحبنظران، اعتماد به نفس را صفتی ضد اخلاقی و به تعبیر دقیقتر، ناسازگار با یکتاپرستی دانسته و مؤمنان را از آن پرهیز دادهاند.
برخی معتقدند آنچه را که خداوند بیان کرده باشد همان اهمیت و فضیلت دارد. مطابق این دیدگاه اعتماد به نفس از محدوده فضایل دینی بیرون است. علاوه بر این مطابق روایات، چون سخن از اعتماد به خداوند و توکل رفته است و همه قدرتها از او ناشی میشود ، اعتماد به نفس در برابر اعتماد به خدا قرار دارد و مفهوم آن از تفکر غربی برخاسته است و با مفاهیم دینی ما و ادب قرآنی سازگاری ندارد؛ بنابراین اعتماد به نفس غیر اخلاقی بوده و قابل قبول نیست. حتی در برخی از این آثار اعتماد به نفس یا اعتماد به دیگران، رذیلت دانسته شده است؛ زیرا اعتماد به نفس یعنی انسان به حول و قوه خود اعتماد کند.[۱۷۵] البته برخی از اهل دانش برای اعتماد به نفس بُعد سلبی و ایجابی متصور شدهاند که با توضیح ذیل تنها بعد سلبی آن را میپذیرند و بعد ایجابی را رد میکنند.[۱۷۶] بُعد ایجابى که در بالا نیز اشاره شد، بدان معنا است که انسان از هر نظر به خود متکى باشد. این معنی از دیدگاه روانشناسى پسندیده است؛ اما در فرهنگ توحیدى صحیح و قابل قبول نیست؛ چون هرچه بر میزان شناخت و معرفت انسان به خویش و خداوند، افزون گردد، بر عجز و ناتوانى خود بیش از پیش واقف مىشود. بدیهى است هرگونه نیرو و انرژى که انسان در اختیار دارد از خداست و از ناحیه ذات اقدس حق به وى واگذار شده است. در بُعد سلبی که به معنی عدم اعتماد به دیگران است، از دیدگاه روانشناسى و توحیدى قابل قبول و فاعل آن لایق تحسین و ستایش است.
نکته جالب توجه اینجاست که در خود غرب نیز مانند این مخالفت وجود دارد. مخالفان اعتماد به نفس در غرب بر این نظر هستند که اعتماد به نفس با مفاهیم انجیلی و تعالیم حضرت عیسیC سازگاری ندارد. حتی در مواردی با استناد به آیـات کـتاب مقدس و تحقیقـات تکمیلی دیگر، اعتماد به نفس را تباهکننده نفس میدانند. نظر دیگرشان این است که اعتماد به نفس با احترام به دیگران ملازم است و تنها باید خداوند در جایگاه احترام و تکریم باشد که در نتیجه به جای پذیرش خود و دیگران، غرور و شرمندگی انسان حاصل نشود. همچنین دگرگون شدن انسان و به کمال رسیدن او منوط به قدرت و توانائی حقتعالی است؛ از این رو اعتماد به نفس با آموزههای مسیحیت همخوانی ندارد. این بهترین شاهد است بر اینکه علم مبتنی بر مرزهای جغرافیایی نمیتواند گویای حقانیت یا ناحق بودن یک مدعا باشد.[۱۷۷]
دیدگاه دیگر گناه ازلی و اصلی انسان است. بر اساس این دیدگاه، نافرمانی حضرت آدمC دامان همه انسانها را فرا گرفته است و در نتیجه همه انسانها ذاتا گناهکار به دنیا میآیند و هیچ چیز گناه ازلی را از بین نمیبرد جز ایمان به حضرت عیسیC. بنابراین خود و نفس از نظر کتاب مقدس گناهکار است و در نتیجه اعتماد به نفس گناهکارانه است؛ چرا که اعتماد به نفس خودخواهی و خودپرستی را در انسان تقویت میکند و چه بسا خشونتها و جنایتهایی که اعتماد به نفسِ فوقالعاده مقدمه آنها بوده است.[۱۷۸] پاسخهایی که به این اشکالات داده میشود و اهمیت دارند، این است که اندیشه ها در زمان و مکان زاده میشوند؛ اما زمان و مکان آنها را محدود نمیکند. همانند اسلام که از شبه جزیره عربستان خارج شد و دیگر ادیان و آیینها را حتی در سرزمین خودشان مغلوب ساخت. بنابراین نمیتوان فکر را منطقهای کرد و این تقسیمبندی را معیار درستی و نادرستی اندیشهای قرار داد؛ چرا که افکار و اندیشه ها فراتر از مکان و زمان سیر میکنند. طبعا نمیتوان منشأ یک عقیده را در صحت و سقم آن مؤثر دانست. قرآن کریم حقانیت و عدم حقانیت هر اندیشه را میزان کارایی و پایایی آن میداند. به خاطر همین، قرآن با زبان تمثیل وارد شده و بعد از بیان مثلهای فراوان در موضوعات متعدد، مطالب مهم را در این سطح برای فهم مخاطب بازخوانی میکند. برای نمونه میفرماید:
> أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ! تُؤْتی‏ أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ! وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ<
آیا ندیدهای خدا چگونه مثل زد؟ سخن پاک چون درختی است که ریشهاش در زمین استوار و شاخههایش در آسمان است. به فرمان خدا هر زمان میوه خود را میدهد. خدا این گونه برای مردم مثلها میآورد، باشد که پند گیرند. و مثل سخن ناپاک چون درختی ناپاک است که ریشه در زمین ندارد و برپا نتواند ماند.[۱۷۹]
طبق تمثیل زیبای قرآنی، هیچ اندیشهای را نباید براساس خاستگاه جغرافیایی آن سنجید و آن را مورد داوری قرار داد. همان طور که نمیتوان هیچ اندیشهای را بر اساس زمان و با معیارهای زمانی سنجید یا نقد نمود و اگر کسی با منطق کهنه و نو، یا قدیمی و مدرن به ارزیابی اندیشه ها بپردازد، شیوه او قابل قبول نیست. نه هر اندیشه کهنی ناحق است و نه هر اندیشه تازهای حق. آنچه که دارای اهمیت است، دانستن مطلب علمی است. به عبارت دیگر انسان فرهیخته به دنبال فرزانگی و خردمندی خویش است و هر کجا که آنرا یافت، از آن سود میبرد. بنابراین اعتماد به نفس که از مفاهیم درست است، اگرچه منشأ روانشناختی دارد؛ اما باید از آن به شکل صحیح استفاده کرد. عین این مطلب در فلسفه اسلامی که ریشه در یونان دارد و مبانی آن از غرب گرفته شده نیز وجود دارد. اگر ملاک این باشد که هر چه فراتر از مرزهـای دینی است غیرقـابل قبول است، پس امـروزه چرا تا بدین حد به فلسفه اسلامی اهمیت داده میشود؟ یا اساتید فرهیخته حوزوی و دانشگاهی آنرا تدریس میکنند؟ یا کتابها و شرحهای گوناگون نوشته میشود؟ و حتی کنفرانسهای متعدد در این زمینه برگزار میشود؟ و البته در حوزه عرفان نیز همانند این مطالب وجود دارد که خود حوصله بیشتری را میطلبد.
در ادامه، مطالب اصلی ارائهشده در هفت بخش آمده است که در آنها بر قرآن و سنت و نیز آراء عالمان اخلاقی درباره اعتماد به نفس تأکید شده و دارای بخشهای مقدماتی و تکمیلی است.
۱- سیره عملی پیامبر در اعتماد به نفس و توکل
در کتاب اصول کافی در باب قناعت حکایت آموزندهای آمده و شهید مطهری نیز در کتاب داستان راستان به تبیین سیره عملی و تعلیمی پیامبر اکرم۷ در رابطه با اعتماد به نفس اشاره میکنند. داستان مردی که به خاطر فقر سه روز به محضر نبی مکرم۷ شرفیاب شد و هر بار کلام دلنواز ایشان که میفرمودند: «هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میکنیم ولی اگر کسی بینیازی بورزد خداوند او را بینیاز میکند.»، در روح او تأثیر عمیقتری میگذاشت. سرانجام با اطمینانِ قلبی که برایش حاصل شده بود و با تکیهاش به خدای تعالی، از نیروها و استعدادهای درونیاش بهره برد و با جمعآوری هیزم و فروش آنها، در نهایت صاحب سرمایه شد. مدتها بعد ملاقاتی با پیامبر اکرم۷ داشت که بعد از صبحت با ایشان، فرموده حضرت را نسبت به توکل به خدای متعال و اعتماد به نفس تصدیق کرد.[۱۸۰]
هدف و غایت زندگی
فارابی یا همان معلم ثانی(۲۵۹- ۳۳۹ ق) در کتاب التنبیه علی سبیل السعاده، رسیدن به سعادت را نهایت و هدف هر انسانی معرفی میکند و اینکه هر کسی با سعی و تلاش خویش به سوی این سعادت تمایل دارد. وی این تمایل را به دو دلیل میداند؛ یا به خاطر اینکه سعادت به نوبه خود کمال است و یا اینکه در این سعادت و رسیدن به آن خیری به انسان میرسد و سعادت در بین خیرات موجود، بهترین و عظیمترین آنهاست و بلکه این خیر ذاتی آن است.[۱۸۱]
۲- معنای توکل
از حضرت علیC راجع به معنای کریمه «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه»‏[۱۸۲] سؤال شد، ایشان فرمودند: توکل بر خداوند را درجاتی است. یکی از آن درجات این است که در همه کارهای خودت بر خداوند توکل کنی، هرچه درباره تو کرده است از او راضی باشی، بدانی که هیچ خیری از تو باز نداشته و کوتاهی نکرده است و بدانی که حکم تنها در اختیار خداست. بنابراین تمام کارت را به خداوند تفویض کن و بر او توکل و اعتماد نما.[۱۸۳]
خواجه نصیرالدین طوسی (۵۹۷-۶۷۲ ق) نیز در کتاب گرانسنگ اخلاق ناصری که حاوی حکمتهای عملی و نظری است، به اقسام حکمت عملی یعنی، تهذیب اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن پرداخته، نکات ظریف و دقیق اخلاقی را به رهپویان طریق اخلاق التفات میدهد. توکل از نظرگاه او ذیل انواعی قرار دارد که فضیلت عدالت مشتمل بر آن است. بنابراین معنای توکل این است که کارهای انسان تحت قدرت و کفایت خودش نباشد، علاوه بر آن رأی و نظر خلق نیز در مسیر تحقق آن، مجال تصرف نداشته و حتی مجالی برای کمی و زیادی، تعجیل و تأخیر نیز در آن نباشد.[۱۸۴]
همچنین ملا محسن فیض کاشانی از دانشمندان بزرگوار اخلاق اسلامی (متوفای ۱۰۹۱ ق) در یکی از آثار ارزشمند خویش فصلی را به توکل اختصاص داده است و بیان میکند گمان بعضی از مردم در معنای توکل که آن ترک کسب کردن است و یا ترک تدبیر است و آنگاه مانند گوشتی بر تخته قصابی یا پلاسی بر خاک افتادند باطل بوده و گمانی جاهلانه است و این نوع تفکر در شرع حرمت دارد؛ چراکه آدمی برای طلب روزی خود به اسبابی که خدای عزوجل بدان رهنمون نموده، مکلف شده است. همچنان که نماز و روزه و حج از عباداتی است که خداوند تبارک و تعالی بدان بندگانش را تکلیف نموده و مقرب درگاه او میشوند، همچنین طلب رزق حلال نیز عبادتی است که خداوند آن را به عهده بندگانش گذارده است تا مقرب او شوند.[۱۸۵]
مهم آن است که وثوق و اعتمادشان تنها به خداوند باشد و بر اسباب، اعتماد نکنند و به فضل خداوند امیدوار باشند و نیروها و استعدادهای بالقوه خویش را بهکار گیرند و تعالی و هدف خود را نیز در نظر بگیرند و با نام و یاد خدای تعالی به سوی مقصدشان قدم بردارند که در اینصورت وصول به اهدافشان ممکن و سهل خواهد بود. بنابراین در توکل به خداوند متعال، اعتماد قلب در همه امور بر خداوند است و اگر به آنها آرمیده نباشد و آرامش به خداوند باشد، تحصیل اسباب نمودن با این منافات ندارد. تعبیری که قرآن کریم در این راستا دارد همین است که اگر تقوای الهی پیشه کار هر کسی باشد، خداوند از راهی که او گمان نمیکند، مطلب او را از غیر اسبابی که تحصیل نموده برمیآورد. خواه این اسباب برای جلب منفعت باشد یا برای دفع ضرر، یا برای ازاله آفتی باشد و یا حتی اسبابی که جزم به آن حاصل باشد. اما سببهای موهوم مانند فال بد زدن که توکل را باطل میکند در نزد عقلاء از اسباب نبوده و خداوند هم بدان امر نکرده است و حتی نهی هم شدهاند. بر خلاف موارد اول که اسباب جزمی و ظنی ملاحظه شده و توکل را باطل نمیکنند، با آنکه خدای متعال قادر بر برآوردن مطالب بدون اسباب است. دلیل امر این است که خدای حکیم إبا دارد جریان امور به غیر اسبابش باشد و امام صادقC نیز این حقیقت را در حدیثی تبیین نمودهاند.
یکم. توکل و حکمت خداوند
فیض کاشانی در ادامه، داستان معروف بیماری حضرت موسیC و گفتوگوی بنی اسرائیل را با ایشان یادآور میشود و آن این بود که حضرت موسیC بیمار شد و بنی اسرائیل به نزد او آمده دارو و درمان او را متذکر شدند، اما ایشان فرمود: معالجه نمیکنم تا خدای تعالی مرا بیدوا شفا دهد. سپس وحی آمد که به عزت و جلال خود قسم که تو را شفا نمیدهم تا به آنچه به تو گفتند عمل کنی. پس وی به بنی اسرائیل امر کرد که به معالجه او اقدام کنند و بعد از آن شفا یافت و به سوی او وحی آمد که با تـوکل میخواستی حکمت مرا باطل سازی؟ آیا غیر از من دیگری نیز در داروها نفعی قرار داده؟[۱۸۶]
ملا احمد نراقی (۱۱۸۵- ۱۲۴۵ق) فرزند ملا مهدى صاحب اثر ارزشمند اخلاقی معراج السعاده، یکی از مهلکات عظیمه و منافى ایمان را که شرک به خداوند رحمن است، بى‏اعتمادى به خدای متعال و اعتماد به غیر او بیان میکند. در اخبار داودC وارد است که اى داود هیچ بنده‏اى از بندگان من دست به دامن کسى از بندگان من نزد که من بدانم که از دل به او امیدوار است مگر اینکه اسباب آسمان‏ها را از پیش روى او قطع مى‏کنم و زمینى که در زیر قدم او است بر او خشمناک مى‏گردانم و باک ندارم به هر وادى که هلاک شود. حضرت رسول۷ فرمود: هرکه طلب عزّت کند بهواسطه بندگان، خدا او را ذلیل مى‏سازد. پس بر مؤمن سزاوار است که دامن همّت بر میان زند و نفس خود را از این صفت خبیثه خلاص سازد و به تحصیل ضدّ آن که توکّل است بپردازد و البته ایشان در جای دیگری میفرماید آدمی باید از غیر خدا قطع امید کند.[۱۸۷]
توکّل از نظرگاه ملا احمد نراقی، عبارت است از اعتماد و اطمینان انسان به خداوند در جمیع امور خود و اینکه هیچ حول و قوهای به جز قدرت او نیست. راه حصول توکل منوط به همین اعتقاد بوده و تمامیت آن نیز به قوت یقین و نفس است. گفتنی است که توکّل یکى از منازل رهروان راه سعادت و از مقامات اهل توحید و افضل درجات اهل ایمان است و حتی به مقتضاى آیات قرآنیّه از جمله واجبات بر مؤمنین و مؤمنات است.[۱۸۸]
در مقابل دیدگاه مخالفان، موافقان اعتماد به نفس مانند برخی از دانشمندان اسلامی بر اعتماد به نفس تأکید نموده و در آثار خود از آن به شکلی مثبت نام بردهاند. مرحوم مطهری اعتماد به نفس را مفهومی اسلامی و دینی میدانند و بر این عقیدهاند که یکی از شیوه های تربیتی پیشوایان اسلام، پرورش حس اعتماد به نفس در مؤمنان است. هنگام بحث از نقش عمل در زندگی انسان و تأکید بر این که سرنوشت انسان به عمل او پیوند خورده است چنین میفرماید:
اسلام کوشش و سعی بلیغی دارد که در تعلیمات خود سرنوشت انسان را وابسته به عمل او معرفی کند؛ یعنی انسان را متکی به اراده خودش بکند. اسلام میگوید ای انسان سعادت تو به عمل تو بستگی دارد. شقاوت تو هم به عمل تو بستگی دارد در نتیجه انسان یک موجود متکی به خود و متکی به کردار و شخصیت خود میشود. این خودش عامل تحرک است، عامل بیداری و بینائی و توانایی است. امروز علمای تعلیم و تربیت چقدر کوشش میکنند که به اصطلاح حس اعتماد به نفس را در انسان بیدار کنند و به جا هم هست. اعتماد به نفسی که اسلام در انسان بیدار میکند این است که امید انسان را از هر چه غیر عمل خودش است از بین میبرد.[۱۸۹]
دوم. مراتب توکل
با عنایت به معنای توکل و جایگاه آن در جامعه، مراتب مردم نیز در معنای توکل متفاوت است و این به جهت قوت و ضعف یقین و آرزوهای طولانی است. بنابراین عدهای از مقربان بوده و توکل فوقالعاده دارند و عدهای دیگر فاقد توکلاند. به بیان دیگر کسی که ایمان کاملتری دارد، اعتمادش بر همه اسباب به تمامه ساقط است و روزی او از راه غیر متعارف نصیبش میشود. در مقابل کسی که تنها به اسباب توجه دارد، توکل برای او معنا نداشته و فقط در مواقع خطر و اضطراب خدا را یاد میکند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...