کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو



آخرین مطالب

 



۱٫۲-۱٫۱ پریونیت
کوچکتر از ۰٫۱ پریونیت
۰٫۹-۰٫۱ پریونیت
۱٫۲-۱٫۱ پریونیت
۲-۰٫۵ درصد
۰٫۱-۰ درصد
تا ۲۰ درصد
تا ۲۰ درصد
تا ۱ درصد
۰٫۱-۷ درصد

 

 

 

۲-۲-۱- فلیکر ولتاژ و حدود مجاز آن
در سالهای اولیه اختراع برق و استفاده از آن برا روشنایی مردم کم و بیش با پدیده سوسو زدن لامپها برخورد می کردند ولی به علت نو بودن انرژی الکتریکی به آن توجه نمی کردند با پیشرفت تکنولوژی مسئله فوق باعث نارضایتی مشترکین گردید لذا نوسانات ولتاژ و چگونگی جبران آن و بهبود کیفیت برق مورد توجه قرار گرفت.
از عوامل ایجاد نوسان ولتاژ در شبکه می توان به تعییرات ناگهانی جریان وسائلی مانند کوره های قوس الکتریکی، دستگاه های نورد، حفاری، جوشکاری و همچنین جریان راه اندازی موتورهای الکتریکی بیان نمود.در شبکه الکتریکی هر چه مشترکین از بار فلیکرزا دورتر وبه منبع نزدیکتر باشند اثر فلیکر ولتاژکاهش خواهد یافت. اثر بارهای فلیکر زا بستگی به فاکتورهایی نظیر دامنه، زاویه فاز و میزان تغییرات جریان مصرفی وچگونگی تغییرات آن به صورت دورهای زمانی منظم یا تصادفی دارد.
وقتی که بارهای مختلف به مدار وارد یا ازمدار خارج می گردند بعث تغییر ولتاژ در شبکه می شوند ولی ایت تغییرات بسیارکوچک هستند وبا سیستم رگولاتور جبران می شوند در مقابل وقتی تجهیزات و دستگاه های الکتریکی مانند کوره های قوس الکتریکی، دستگاه جوش و موتورهای بزرگ به شبکه وارد می شوند نوسانی را در ولتاژ به وجود می آورند که باعث ایجاد نوسان در ولتاژمشترکین به علت تغییرات ناگهانی جریان مصرفی این تجهیزات می‌باشد.
اثر قطع و وصل این بارها بصورت تصادفی شکل موجی دارای پوش تصادفی و غیر منظم را ایجاد می کند به گونه ای که شکل موج اصلی توسط شکل موج دیگری (شکل موج فلیکر) مدوله شده است شکل موج فلیکر در واقع پوش شکل موج اصلی است که دارای فرکانسی کمتر از فرکانس شبکه بین ۰٫۵ تا ۳۵ هرتزو قابل رویت وتشخیص است(حسینیان، ۱۳۸۳).
اثر نوسانات ولتاژ را می توان در کم وزیاد شدن و سوسو زدن نور لامپها و همچنین پرش در تصاویر تلویزیونی و اثر روی سیستمهای بیمارستانی مشاهده کرد.
در مقایسه با دیگر تجهیزات الکتریکی لامپها بیشتر از بقیه تجهیزات به تغییرات ولتاژ حساس هستندالبته فلیکر ولتاژ به آن مقدار از تغییرات ولتاژگفته می شود که اثر آنها در تغییرات روشنایی لامپها توسط چشم انسان قابل درک و رویت باشد و بدیهی است که این یک پدیده شخصی است و ممکن است در افراد مختلف متفاوت باشد و حتی فلیکر ولتاژ ممکن است در برخی افراد آزار دهنده باشد.
سنجش حساسیت نور لامپها به نوسانات ولتاژ در محدوده وسیعی است که می توان یک آستانه تشخیص یا مرز رویت پذیری را برای آن بدست آورد و همچنین حد بالای آن، حداکثر حد تحمل بینایی در برابر فلیکر آستانه آزردگی نامیده می شود.
پایان نامه
شکل زیر منحنی مشخصه حساسیت فلیکر را نشان میدهد و همانگونه که در شکل دیده می شود با افزایش فرکانس و در حد چند نوسان در ثانیه تفاوت کوچکی که بین فلیکر قابل تشخیص و فلیکر مضر وجود دارد(جی میلر تی، ۱۳۷۲).
شکل ۲-۱: منحنی مشخصه حساسیت فلیکر ولتاژ
همانطور که در شکل فوق دیده می شود دو منحنی تعریف شده یکی آستانه رویت پذیری فلیکر به ازای درصد نوسانات ولتاژ در فرکانسهای مختلف و دیگری آستانه آزردگی ناشی از نوسانات ولتاژ می باشد.
همانطور که در شکل دیده می شود بیشترین احساس فلیکر در فرکانسهای حوالی ۸٫۸ هرتز اتفاق می افتد. از عوامل به وجود آورنده فلیکر می توان راه اندازی انواع موتورها و کوره های قوس الکتریکی را نام برد در زمان عملکرد کوره ثانویه ترانسفورماتور کوره به دفعات مختلف اتصال کوتاه می شود که در زمان ذوب در اوایل پروسه ذوب تا تشکیل حوضچه مذاب فلیکر ولتاژ زیاد می باشد(blazic et al.,2003)
حد مجاز فلیکر برای شینه های واقع در سطوح ولتاژی مختلف طبق جدول زیر می باشد که در آن شاخص کوتاه مدت فلیکر و شاخص بلند مدت فلیکر است.
جدول ۲-۲: حد مجاز فلیکر در شبکه قدرت

 

 

نوع شبکه

 

شبکه فشار ضعیف

 

شبکه فشار متوسط

 

شبکه فشار قوی و فوق فشار قوی

 

 

 

 

 

۱

 

۰٫۹

 

۰٫۸

 

 

 

 

 

۰٫۸

 

۰٫۷

 

۰٫۶

 

 

 

۲-۲-۲- هارمونیک ها و فیلترهای هارمونیکی
یکی از مشکلات کیفیت برق در سیستم های الکتریکی هارمونیکها می باشد. اعوجاجهای هارمونیکی باعث بروز مشکلات خاصی در شبکه می شوند از جمله می توان به عملکرد نامناسب تجهیزات و نیز کاهش عمر و پایین آمدن راندمان اشاره نمود. محدود نمودن هارمونیکها هم از دید شرکت برق هم از دید مشترکین لازم است شرکت های برق باید جهت جلوگیری از آسیب دیدن تجهیزات مشترکین محدود نمایی ایجاد کنند تا از آسیب زدن به تجهیزات خانگی و صنعتی جلوگیری شود. از طرف دیگر با توجه به اینکه ایجاد یک موج کاملا سینوسی از طرف شرکت برق نمی تواند تضمین شود لذا مشترکین باید اعوجاجهای هارمونیکی تولید شده توسط تجهیزات خود را محدود نمایند. شرکتهای برق فرض می کنند که موج ولتاژ سینوسی تولید شده بدون هارمونیک است. بهر حال هر چه به سمت مشترکین نزدیکتر شویم میزان اعوجاج هارمونیکی بیشتر می شود که این نشانگر این است که بعضی از بارها شکل موج جریان را از حالت سینوسی خارج نموده و دارای اعوجاج می‌کنند . در برخی موارد اعوجاج در سیستم به صورت تصادفی است ولی اغلب به صورت پریودیک می‌باشد بدین معنی که سیکلهای متوالی شبیه به هم بوده واین مفهوم هارمونیک است (An lou et al,2009 ).
هارمونیکها در حالت ماندگار در سیستم ناشی از عملکرد پیوسته بار اتفاق می‌افتند و مضرب صحیحی از فرکانس مولفه اصلی هستند.
اعوجاج هارمونیکی در سیستم قدرت ناشی از عناصر غیر خطی است عنصر غیر خطی عنصری است که جریا آن متناسب با ولتاژ اعمالی نمی باشد هر شکل موج اعوجاجی پریودیک را می توان به صورت جمع مولفه های سینوسی بیان کرد این موجهای سینوسی که فرکانس آنها مضرب صحیحی از فرکانس اصلی است را فرکانس هارمونیکهای مولفه اصلی می نامند جمع این سینوسی ها به سری فوریه معروف است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

[دوشنبه 1400-08-03] [ 11:35:00 ق.ظ ]




 

 

در ادامه به شرح چهار جزء اصلی مدل مفهومی اوستروالدر می‌پردازیم.
محصول: شرکت در چه کسب و کاری فعال است و چه محصولات و پیشنهادهای ارزشی به بازار عرضه می‌کند. این جزء تمامی جنبه‌های مرتبط با پیشنهادهای سازمان را تحت پوشش قرار می‌دهد. این عنصر نه تنها کالاها و خدمات بلکه روشی که با آن شرکت خودش را از رقبا متمایز می‌کند را نیز در برمیگیرد.
مشتری: مشتریان هدف شرکت چه کسانی هستند و چگونه روابط محکمی با آن‌ها برقرار نماییم. از طریق به کار بردن شرکت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات می‌توان با تغییر دادن ارتباط فیزیکی مستقیم با مشتری مفاهیم مربوط به رابطه با مشتری را بهبود بخشید یا حتی تعریف دوباره‌ای از آن ارائه داد.
مدیریت زیر ساخت: شرکت چگونه عاملت های زیرساختی یا تدارکاتی را انجام می‌دهد و چگونه در قالب سازمانی شبکه‌ای عمل می‌کند. فناوری اطلاعات و ارتباطات،  به ویژه اینترنت تأثیر اساسی بر روشی که شرکت‌ها برای سازماندهی کردن فعالیت‌های داخلی و خارجی شرکت به کار می‌برند، دارند. تجزیه و تجزیه مجدد زنجیره ارزش صنعت، فعالیت‌های موجود و فعالیت‌های رقبای جدید. مدیریت زیرساخت موقعیت سیستم ارزش را نشان می‌دهد که برای تحویل ارائه های شرکت و ایجاد و حفظ رابطه مشتری لازم و ضروری می‌باشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
جنبه‌های مالی: مدل درآمدی و ساختار هزینه مدل کسب و کار چیست؟ این یک عنصر کلیدی در مدل کسب و کار است.  بهترین کالاها و خدمات و بهترین سطح از ارتباط با مشتری تنها زمانی ارزشمند است که موفقیت‌های مالی بلندمدت برای شرکت فراهم کنند که مدل‌های درآمد و هزینه از عوامل تعیین کننده در این مورد می‌باشند(اوستروالدر و پیگنئور[۳۳]،۲۰۰۲).
با بررسی نظریات و مدل‌های موجود در زمینه‌ی مدل‌های کسب و کار و ارزیابی این که برای موضوع این تحقیق کدامیک از مدل‌های کسب و کار مناسب می‌باشند، به این نتیجه می‌رسیم که مدل کسب و کار استروالدر در عین سادگی تمامیِ جنبه‌های موفقیت یک بنگاه از طریق طراحی مدل کسب و کارش را در بر می‌گیرد. در نتیجه با مطالعه‌ی هر چه دقیق‌تر تحقیقاتِ این پژوهشگر به استخراج مدل کسب و کار باشگاه ورزشی بانوان از مدل استروالدر می‌پردازیم.
بخش سوم: پیشینه تحقیق
پیشینه تحقیقات خارجی انجام شده
هربرت و گایئدو[۳۴] در سال ۲۰۰۵ تحقیقی در زمینه‌ی مدل‌های کسب و کار جدید برای تحلیل ارزش در ساز مان های ورزشی انجام می‌دهند و در این تحقیق به معرفی ۳ مدل خلق ارزش که هر یک بر مبنای یک منطق خلق ارزش می‌باشند می‌پردازند. این ۳ مدل عبارتند از: زنجیره‌ی ارزش ، بنگاه ارزش و شبکه‌ی ارزش(پورتر[۳۵]،۱۹۸۵) و منطق‌های خلق ارزش که به توصیف راهی می‌پردازند که از طریق آن ارزش به وجود می‌آید؛ عبارتند از: آیا ارزش از طریق تبدیل داده‌ها به محصولات یا خدمات به دست می‌آیند؟[۳۶] یا از طریق حل مشکلات مشتریان[۳۷] و یا از طریق واسطه قرار دادن افراد[۳۸] که تحلیل درست خلق ارزش یک سازمان، بستگی به استفاده از یک مدل خلق ارزش مناسب دارد(وراتشک و شافیمیستر[۳۹]،۲۰۰۵).
گیسن و همکارانش در سال ۲۰۰۷ در مطالعه‌ای به بررسی نقاط قوت و ضعف برای نوآوری در مدل کسب و کار پرداخته‌اند و از آن به عنوان منابع کلیدی مزیت رقابتی در اقتصاد امروز اشاره کرده‌اند. آن‌ها بیان نمودند که سازمان‌ها از طریق بررسی ۳ دسته از سوالات می‌توانند یک نقشه‌ی راه برای نوآوری مدل کسب و کار موثر طراحی نمایند و پاسخ به این سوالات می‌تواند آن‌ها را در تعیین حوزه‌هایی که سازمانشان بر آن‌ها برتری دارد و همچنین حوزه‌هایی که می‌توانند بر تلاش‌هایشان در جهت پیاده سازی برنامه‌ی آینده‌ی نوآوری مدل کسب و کار تمرکز کنند، کمک کنند: ۱٫ شناخت مفهوم صنعت (چه مدل‌های جدیدی در صنعت شما در حال ظهورند؟ آیا پایه و اساس رقابت در حال تغییر است؟ مدل‌های کسب و کار جدید و تغییردهنده از کجا پدیدار می‌شوند؟ از درون صنعت شما یا از جانب رقبای جدید و سایر صنایع؟) ۲٫ تعریف موقعیت فعلی خودمان (میزان و درجه‌ی نوآوری شما چگونه به صنعت شما ارتباط دارد؟ آیا شما باعث تغییر در صنعت خود می‌شوید؟ یا تغییر صنعت بر شما تحمیل می‌شود؟) ۳٫ ارتقا قابلیت‌ها به منظور مدیریت نوآوری مدل کسب و کار (آیا یک راه سیستماتیک برای به تصویر کشیدن سناریوهای آینده‌ی صنعت و نتایج آن‌ها برای استراتژی نوآوری خود دارید؟ آیا قابلیت‌ها و دارایی‌های یکتای خود را شناخته و بهبود می‌دهید؟
سای و همکارانش در سال ۲۰۱۱ در مطالعه‌ای به پیشنهاد یک روش سیستماتیک جدید برای شناخت ساختار مدل کسب و کار یک شرکت پرداخته‌اند و بر این عقیده تاکید نموده‌اند که زمانی که یک شرکت ساختار مدل کسب و کار خود را شناخت؛ می‌تواند مدل کسب و کارش را به گونه‌ای طراحی کند تا برای مواجهه با چالش‌های آینده آمادگی لازم را داشته باشد، در این تحقیق پایه و اساس کشف ساختارمدل کسب و کار یک شرکت شناخت رابطه‌ی بین اجزا یا مؤلفه‌های مدل کسب و کار شرکت بیان گردیده است، به این منظور مدل کسب و کار شرکت گوگل که مدلی نوآورانه و متفاوت با مدل‌های سنتی است، برای نشان دادن این روش سیستماتیک برگزیده شد و یک ساختار مفهومی مدل کسب و کار ۳ لایه برای گوگل پیشنهاد گردید که این ۳ لایه عبارتند از: لایه زیر ساختار، لایه سطح شبکه ارزش و لایه‌ی خدمات.
سای و همکارانش در سال ۲۰۱۱ در تحقیق دیگری به بررسی راهی برای ارتباط بین مؤلفه‌های مدل کسب و کار پرداخته‌اند. چکیده‌ی این تحقیق که بر اساس بیش از ۳۰۰ مقاله و ۵ مطالعه‌ی موردی انجام گرفته است و متشکل از ۱۰ مؤلفه مدل کسب و کار می‌باشد و الگوی مناسبی برای تحقیقات آینده محسوب می‌شود، در جدول زیر مشاهده می‌شود:
جدول ‏۲-۶: مؤلفه‌های مدل کسب و کار(سای و سو،۲۰۱۱)

 

 

مؤلفه‌ها

 

تعریف

 

 

 

کسب ارزش

 

این مؤلفه به ارزشی پاسخ می‌دهد که نیازها و تقاضاهای مشتری را برآورده می کند.

 

 

 

پتانسیل رفاه

 

پتانسیل ارزش یک بنگاه عبارت است از درآمد من‌های هزینه

 

 

 

مکانیزم درآمد

 

درآمد (مدل درآمدی)
هزینه (هزینه بابت خلق ارزش برای مشتری)
سود

 

 

 

طراحی محصول/خدمت

 

خدمات یا محصولات قابل دسترسی یا غیر قابل دسترسیِ تهیه شده توسط بنگاه

 

 

 

طراحی سازمان

 

ترکیب بندی‌ای که یک بنگاه، به منظور سازگاری سازمانش با گسترش منابع و استراتژی هسته‌ای خود برمی گزیند.

 

 

 

توسعه منابع

 

فرایند و پایگاه‌های منابع ضروری برای یک بنگاه به منظور ارائه‌ ارزش به مشتری، پایگاه‌های منابع شامل دارایی‌های غیرقابل دسترس و صلاحیت‌های هسته‌ای

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 11:34:00 ق.ظ ]




و معلوم است که عشق فعلی و عاشق فعلی، معشوق فعلی لازم دارد؛ چون که متضایفین ومتکافئین در قوه و فعل هستند. پس باید معشوق های فطرت، بالفعل باشد تافطرت به آنها متوجه باشد. و از آنچه ذکر شد معلوم شود که کفر مورد تنفر فطرت است و از فطریات محجوبه است نه مخموره. (خمینی، ۱۳۷۷: ۹۹-۱۰۱)

۳-۴-۱٫ تضعیف فطرت انسانی و برخی از عوامل آن

حقیقت انسان بر اساس احسن تقویم آفریده شده است و هرگونه تبدیل و تغییر در آن بی­معناست، اما چیزی که ممکن است روی دهد و عوامل آن بدست خود انسان است،تضعیف نهاد فطرت است. روح انسان مانند بدن وی،یازندۀ سالم است که با اشارۀ دفینۀ عقلی و فطری شکوفا می­ شود یا زندۀ بیمار است یا مرده، با این تفاوت که بدن واقعا می­میرد و خاک می­ شود؛ اما روح، مرگ واقعی ندارد. تأله آدمی از آن رو که گوهری آفریده شده در احسن تقویم و پی ریخته در زیباترین شکل ممکن است، نه برچیدنی و پایان پذیر است، نه تبدیل شدنی و تغییر یافتنی، اگر سخنی از نابودی روح به میان می ­آید، عنایتی در کار است و با توجه به آن،از کفر و شرک به مرگ روح یاد می­ شود، چنان که حضرت امیرالمؤمنین (ع) از برخی افراد به مردۀ زندگان یاد می کند، گاه دربارۀ کسانی که نهی ازمنکر را یک سره ترک کرده،به هیچ مرتبه ای از آن گردن نمی نهند،می فرماید «فذلک میت الاحیاء»( نهج­البلاغه، حکمت۳۷۴) و گاه نسبت به عالم فاسق از همین تعبیر استفاده کرده،می فرماید«فذلک میت الاحیاء» زیرا دانشمندانی که به وظیفۀ الهی عالمان عمل نمی­کند، خلاف ظاهر انسانی­اش در حقیقت، حیوان است،« فَالصُّورَهُ صُورَهُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لاَ یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لاَ بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْاءَحْیَاءِ »( نهج­البلاغه، خطبه ۸۶)
پس هرگونه فاصله گرفتن با ایمان، دور شدن از حیات روحی است و هر مقدار گرایش به ایمان،حرکت به سمت زندگی و بقای حیات معنوی است. و هر کس در این حرکت به مقصد برسد صاحب قلب سلیم است. که تنها نافع حقیقی در نهایت سیر آدمی به شمار می رود. «یوم لا ینفع مال ولا بنون،الامن أتی الله بقلب سلیم »( شعرا،۸۸ ۸۹) اما روح انسان گاه با آنکه زنده است بر اثر عواملی سلامتی خود را از دست داده و زمین گیر می­ شود و این همان معنای تضعیف فطرات است. خدای سبحان از اموری چون نفاق، ترک عفاف، گرایش­های سوء سیاسی،ارتباط مرموز با بیگانگان، پدیده های ناروای اخلاقی و. . . به بیماری روح و مرگ قلب یاد می­ کند و قرآن کریم را درمان همۀ آن­ها می­خواند « و ننزل من القرآن ماهو شفاء و رحمته المؤمنین». (اسراء، ۸۲)

۳-۵٫ رابطه ایمان با آزادی و اختیار

آیات و روایات بسیاری بر اختیاری بودن ایمان و آزادی در انتخاب ایمان دلالت دارند که به نمونه­هایی اشاره می­ شود. « و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر» (کهف،۲۹)؛ و بگو حق همان است که از جانب پرورد کار شما آمد؛ پس هر که می­خواهد ایمان بیاورد و هر که می­خواهد کافر شود. این آیه به اختیاری بودن ایمان وآزادی انسان در ایمان مداری دلالت دارد، هر چند اگر انسان گزینه ناصوابی را انتخاب کند دچار آسیب ها و پیامدهای آن خواهد شد. از امام علی(ع) نقل شده که فرمودند: «اصل الایمان حسن تسلیم لأمرالله» ریشه ایمان پذیرفتن شایسته فرمان خداست. (خوانساری، ۱۳۶۶: ۲/۴۱۶) این روایت انتخاب شایسته وآزادانه فرمان خدارا ریشه واساس ایمان ذکر می کند. پس ایمان مبتنی بر انتخاب وآزادی انسان است.
ایمان با تلاش و مجاهده کسب می­ شود و اتصاف به آن امری ذاتی نیست. قرآن دائما به نیکی ها فرمان داده و از بدی­ها نهی کرده. به انسان ها هشدار داده که راه و چاه معلوم است،پس خود راه هدایت را برگزینید. البته بدون چنین اختیاری دعوت باطل می­ شود و ثواب و عقاب زائل می­گردد. چنان که امیرمؤمنان (ع) در رد جبر می­فرماید: «اگر چنین باشد، پاداش وکیفر باطل می­ شود و بیم و امید از بین میرود. . .؛لوکان ذلک کذلک لبطل الثواب ولعقاب وسقط الوعد ولوعید» (نهج­البلاغه، حکمت۷۵)
بر اساس اندیشه اسلامی،انسان از ابتدای پیدایش آزاد است و با توجه به این سخن علی(ع)می­توان گفت که آدمی و آزادی، هم­زادند و یک­جا متولد شده ­اند « ولا تکن عبد غیرک و قعد جعلک الله حراً»(نامه،۳۱ )یعنی با اینکه خداوند آزادت آفریده، هرگز بنده دیگری مباش.
این آزادی پایه، هم قابل ترقی است و هم تنزل پذیر، اگر انسان بر دانش صائب خود بیفزاید، به اوج بیشتری نائل شده و آزادی خود را شکوفاتر می­ کند،اما اگر از جهت گزارش های علمی دچار جهل واز حیث گرایش های عملی دچار جهالت شد، با آزادی حقیقی خویش فاصله پیدا می­ کند و بر قید و بندهای خود می­افزاید، چون عبودیت او نه به سوی خدا بلکه به سوی دنیاست، آزادی پایۀ او یک جا به اسارت می­انجامد و دنیایش اینگونه تباه می­ شود. پس گناه و فرار از دستورات خدای سبحان نشانه آزادی یا زمینه ساز آن نیست، بلکه مایه اسارت انسان و زمینه بردگی و حقارت اوست. آنکه می­گوید آزادم تا هر آنچه بخواهم انجام دهم،از آزادی کاذبی سخن می­گوید و هر آزادی دروغین عین بردگی و اسارت راستین است. چنین اسارتی در معاد از هرگونه بردگی رسمی در دنیا حقارت بارتر است؛چون کسی که رسماً به بردگی درآمده ومالکیتش در اختیار دیگران است،لااقل مالک اراده خویش است و هستی خود را عملاً به آتش نمی­کشد؛ در حالی که انسان شهوت­زده، بی آنکه از آزادی خویش طرفی ببندد، خود را در امواج شهوت نابود می­سازد و با انبوه خطاهای علمی و عملی همه روزنه های امید را بر خود می­بندد. از اینرو امیر مؤمنان (ع) شهوت ­رانان را خوارتر وگرفتارتر از بردگان زرخرید می­دانند « عبد الشهوه أذل من عبد الرق. » (ابن­ابی­الحدید، ۱۴۱۴: ۲۰/۳۴۲)زیرا بنده شهوت به احاطه گناهان در می ­آید و در قیامت همین امر به شکل احاطه جهنم ظهور می­ کند «إن جهنم لمحیطه بالکافرین»( توبه،۴۹) از نگاه قرآن کریم آزادی حقیقی، ره آورد احاطه علمی انسان در گزارش های نظری و محصول عدل و صلاح او در گرایش های عملی است واگر این دو عنصر حقیقی در میان نباشد، آدمی حقیقتاً برده است؛ از این رو می­توان گفت که عالم محیط بر علم است و جاهل، محاط جهل، یکی در احاطه نادانی وجهالت خویش زندانی و دیگری با احاطه بر حقایق هستی تا بدان جا پیش می­رود که امیرکلام و فرمانروای علم گشته و همچون امیرمؤمنان (ع) با اشاره به سینۀ سینایی خود می­فرماید: « انَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهً» (نهج­البلاغه، حکمت ۱۴۷) و نیز هموست که خاندان عصمت و طهارت را امیران سخن می­خواند، «إنا لأمراء الکلام» (نهج­البلاغه، خطبه ۲۳۳)، عالمان و صالحان نیز باتبع از شمار امیران علم و فرمانروایان سخن هستند، از این رو به خوبی می­دانند کجا سخن بگویند و در قبال کدام مستمعی لب گشایند ودرچه مکانی گویایی رابرگزینند.
در ادبیات سیاسی گاه آزادی، به نقطه مقابل دیکتاتوری و استبداد یاد می شود،که سخنی به دور از دقت علمی وتحلیل عقلی است،زیرا به لحاظ علم لغت،آزادی در برابر بردگی است؛ اما دیکتاتوری نقطه مقابل عدالت تلقی می شود، به این بیان که انسان­ها در نخستین وهله به دو دسته تقسیم می­شوند، حاکم یامحکوم. حاکمان دو دسته­اند عادل یا ظالم و دیکتاتور. با توجه به این دسته بندی، رعایای حکومت، اگر گرفتار حاکم ظالم باشند، در بردگی و اسارت به سر می­برند و اگر از نعمت فرمانروای عادل بهره­مند گردند، شاهد آزادی­اند و آزادگی را به آغوش می­کشند. (جوادی آملی، ۱۳۸۷: ۱۶۴)

۳-۶٫ آثار ایمان

در قسمت های قبل توضیح داده شد که ایمان مراتبی دارد پس در هر مرتبه­ای از ایمان آثاری قابل ملاحظه است، چون ایمان امری وجودی است و وجود امری مشکک و دارای مراتب است. بنابراین ایمان در هر مرتبه ای دارای آثار و علائم مخصوص آن خواهدبود.
دانلود پروژه
سنت و عترت رسول خدا (ص) بر تجلی آثار الهی در جمع و فرد مؤمنان تأکید دارد و روایات فراوانی در این باره مطرح است که در اینجا برای نمونه به حدیث قرب نوافل و نیز سخنی از امیر المؤمنان (ع) اشاره می­ شود که اولی بر تجلی آثار حق در فرد مؤمن و دومی بر ظهور آن آثار در جامعۀ مؤمن تصریح دارد.
حماد بن بشیر از امام صادق (ع) نقل می­ کند که امام از رسول خدا (ص) و پیامبر (ص) نیز از خدای سبحان نقل می­ کند که خدای تبارک و تعالی می­فرماید « وَ مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَهِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وإِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ‏» (کلینی، ۱۴۰۷: ۲/۳۵۲) یعنی هیچ چیز به اندازۀ عبادت هایی که مقرر کرده ام، بنده­ام را به من نزدیک نمی­کند و نافله، آن سان او را محبوب من می­سازد که گوش وچشم و دست و زبانش را در اختیار خویش می­گیرم و توسط آنها اراده­ام را جاری می­نمایم؛ چنان که گویی مؤمن نافله گذار با گوش خدا می­شنود و با چشم او می­بیند و بازبان الهی سخن می­گوید و با دست برتر خدا اعمال قدرت می­ کند.
آیت الله ملکی تبریزی در رسالۀ لقاء الله این حدیث قدسی را مورد اتفاق همۀ علماء اسلام چه شیعه وچه اهل تسنن می­داند (فهری، ۱۳۷۸: ۲۹)
و خواجه نصیرالدین طوسی می­فرماید: عارف هنگامی که از نفس خود بریده و به حق پیوست می­بیند که هرچه قدرت است، در قدرت خویش که به همۀ مقدورات تعلق می یابد متفرق است و هرچه دانش است، در دانش اش که چیزی از موجودات از دایره علم او بیرون نیست متفرق است و هرچه اراده هست، در ارادۀ او که هیچ چیز از ممکنات سر پیچی از ارادۀ او ندارد متفرق است بلکه می­بیند که هرچه وجود است از او سر میزند و سرچشمۀ فیض همه او است. پس در این هنگام چشم­اش که با آن می­بیند و گوش­اش که با آن می­شنود و توانی که با آن کار انجام می­دهد و علمی که با او اطلاع میابد بالأخره تمام وجودش که در خارج متحقق است همه حق می­ شود پس این هنگام است که عارف اخلاق خدایی را حقیقتا به خود می­گیرد (همان: ۳۰ )
همین ظهور حق در جامعۀ باایمان نیز نمود یافته و اندیشه­ها حتی گمان­های جمع مؤمنان را مظهر کلام حق و نماد داوری خدای سبحان می­سازد. در این باره امیر مؤمنان (ع) می فرماید: از داوری و گمان های صائب مؤمنان نسبت به خویش بپرهیزید، زیرا خداوند حق را بر زبان آنان جاری کرده است؛ «اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ» (نهج­البلاغه، حکمت ۳۰۹» لازمۀ این سخن آن است که اگر جامعۀ مؤمن در مورد شخصی به داوری پرداخت و او را انسانی ناروا خواند، باید آن شخص به اصلاح خود بپردازد و این قضاوت مؤمنان را نمادی از داوری خدای سبحان بداند.
این آثار را می­توان در موارد زیر خلاصه کرد:
۱- شهود حق و توان فهم معارف عالی: امام علی (ع) در مورد شهود خدای متعال چنین فرمود: «دیده‏ها او را آشکارا نتوان دید، اما دلها با ایمان درست ‏بدو خواهد رسید.»( نهج­البلاغه، خطبه ۱۷۹)و درباره ی توان درک معارف بلند ولایی چنین فرمود: «دانستن امر ما (ولایت) کارى سخت است و تحمل آن دشوار کسى آن را تحمل نکند جز انسان با ایمانى که خداوند قلب او رابراى ایمان آزموده باشد.» (نهج­البلاغه، خطبه ۱۸۹)
۲-بهجت وانبساط خاطر
الف) اولین اثرازنظر بهجت زایی وانبساط خاطر،خوش بینی به جهان خلقت وهستی.ایمان مذهبی ازآن جهت که تلقی نسان رانسبت به جهان شکل خاصی می­دهد؛ به این نحو که آفرینش را هدف دار و هدف راخیر و تکامل و سعادت معرفی می­ کند، طبعا دید انسان را نسبت به نظام کلی هستی و قوانین حاکم برآن خویش بینانه می­ کند.
ب) دومین اثر ایمان مذهبی از نظر بهجت زایی و انبساط خاطر آفرینی روشن دلی است. انسان همین که به حکم ایمان جهان رابه نور حق و حقیقت روشن دید، همین روشن بینی ، فضای روح او را روشن می­ کند و در حکم چراغی می­ شود که درونش روشن شده باشد، برخلاف یک فرد بی ایمان که جهان درنظرش پوچ است، تاریک است، خالی از درک وبینش و روشنایی است و به همین سبب خانه دل خودش هم در این تاریک خانه، تاریک و مظلم است.
ج) سومین اثر ایمان ازنظر تولید بهجت و انبساط خاطر، امیدواری به نتیجه ی خوب تلاش خوب است. ازنظر منطق مادی، جهان نسبت به مردمی که راه صحیح یا باطل، راه عدالت یاظلم می­روند بی­طرف و بی­تفاوت است، نتیجه ی کارشان تنها به یک چیز وابسته است؛ مقدار تلاش و بس. ولی در منطق فرد باایمان، جهان نسبت به تلاش این دو دسته بی­تفاوت و بی­طرف نیست. ؛عکس­العمل جهان در برابر این دو نوع تلاش، یکسان نیست، بلکه جهان آفرینش حامی مردمی است که در راه حق وحقیقت و درستی و عدالت و خیرخواهی تلاش می­ کنند؛ « إن تنصر الله ینصرکم » (محمد،۷)
د) چهارمین اثر ایمان مذهبی از نظرگاه بهجت­ آفرینی وانبساط، آرامش خاطر است. انسان فطرتا جویای سعادت خویش است و از تصوربه وصول به سعادت غرق در مسرت می­ شود و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت لرزه به اندامش می­افتد، سخت دچار دلهره و اضطراب می­ شود. آنچه مایه­ی سعادت انسان می­ شود دو چیز است، اول تلاش دوم اطمیان و اعتماد. اعتماد دلهره ونگرانی نسبت به رفتارجهان در برابر انسان را زایل می­سازد و به جای آن به او آرامش خاطر می­دهد.
ه) پنجمین اثر ایمان مذهبی از نظرگاه بهجت و انبساط ، برخورداری از لذت معنوی است. انسان دو گونه لذت دارد، لذت­های مادی که به یکی از حواس انسان تعلق دارد و لذت­های معنوی که از لذت­های مادی هم قوی تر است و هم دیرپاتر. لذت عبادت و پرستش خدا برای عارف حق پرست از این گونه لذتهاست. عابدان عارف بالاترین لذت هارا ازعبادت می­برند به همین رو در زبان دین ازطعم ایمان و حلاوت ایمان یادشده است. (داعی نژاد،۱۳۸۶: ۴۳)
۲- بهبود روابط اجتماعی: انسان مانند برخی ازجانداران دیگر، اجتماعی آفریده شده است.فرد به تنهایی قادر نیست نیازهای خود را برطرف سازد. زندگی سالم اجتماعی آن است که افراد، قوانین و حدود حقوق یکدیگر را محترم شمارند، عدالت را امری مقدس به حساب آورند و به یکدیگر مهر بورزند،امام علی (ع) فرموده اند:« هر کس، برای یگری آن را دوست داشته باشد که برای خود دوست دارد و آن رانپسندد که برای خویش نمی پسندد.»(نامه، ۳۳). آن چیزی که بیش از هر چیز دیگر حق رامحترم، عدالت را مقدس، دل­ها را به یکدیگر مهربان، واعتماد متقابل را میان افراد برقرار می­سازد، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ می­دهد، به ارزش­های اخلاقی اعتبار می­بخشد، شجاعت مقابله باستم ایجاد می­ کند، و همه افراد رامانند اعضای یک پیکر به هم پیوند می­دهد و متحد می­ کند، ایمان مذهبی است. ایمان اثرش ایجاد تعادل و هماهنگی بین فرد و جامعه است. زیرا دین است که به جامعه عدالت می دهد وبه فرد رضا و تسلیم، لذاعامل این تعادل وتطابق ایمان دینی است.
۳-پشتوانه اخلاق: یکی دیگرازآثارایمان این است که پشتوانه اخلاق است. زیربنای همه اصول اخلاقی ومنطق همه ی آنها بلکه سرسلسله­ی همه معنویت­ها، ایمان مذهبی یعنی ایمان و اعتماد به خداست کرامت، شرافت، تقوا، عدالت، عفت، امانت، راستی، درستکاری، فداکاری، احسان، صلح، طرفداری از عدالت، وبلاخره همه اموری که فضیلت بشری نامیده می­ شود و همه افراد و ملت ها آن را تقدیس می­ کنند بر اصل ایمان مبتنی است. زیرا تمام آنها با اصل منفعت طلبی مغایر است و التزام به هر یک مستلزم تحمل یک نوع محرومیت مادی است. آدمی بایددلیلی داشته باشد که به یک محرومیت رضا بدهد.
امیرالمؤمنین(ع): می­فرماید: «اگریک کسی یک خصلت ازخصال خوب در او باشد، کافی است که سایر صفت­ها و خصلت­های او را تحمل کنم وببخشم مگر دو چیز را، یکی بی­عقلی و یکی بی ایمانی .»(کلینی،۱۴۰۷: ۱/۲۷) اگرایمان پیداشد، اخلاق و عدالت پا برجا می­ شود. اخلاق و عدالت بدون ایمان مذهبی مثل نشر اسکناس بدون پشتوانه است. مشکل عصر ما همین است. خیال می­کردند علم کافی است؛ اگر ما عدالت و اخلاق را بشناسیم و به آنها عامل باشیم کافی است برای اینکه اخلاقی وعادل باشیم. ولی عمل نشان داد که اگر علم از ایمان منفک بشود، نه­تنها برای اخلاق و عدالت مفید نیست بلکه مضر هم است. مصداق همان ضرب­المثل می­ شود که اگر دزدی باچراغ آید،گزیده تر برد کالا.
۴-کاهش ناراحتی ها: زندگی بشرخواه ناخواه همچنان که شیرینی ها به دست آوردن ها وکام یابی­هایی دارد، رنج ها، شکست­ها، وناکامی­هایی هم دارد.بسیاری از آنها قابل پیشگری است هر چند پس از تلاش زیاد. بدیهی است که بشر موظف است با طبیعت دست و پنجه نرم کند، تلخی­ها رابه شیرینی تبدیل نماید،؛ اماپاره­ای از حوادث قابل پیشگیری و برطرف ساختن نیست. مثلا پیری و مرگ.ایمان در انسان نیروی مقاومت می­آفریند و تلخی­ها را شیرین می­گرداند. انسان با ایمان می­داند هر چیزی در جهان حساب معینی دارد و اگر عکس­العملش در برابر تلخی­ها به نحو مطلوب باشد؛ فرضا خود این غیرقابل جبران باشد، به نحو دیگر از طرف خداوند متعال جبران می­ شود. پیری به حکم اینکه پایان کار نیست و به علاوه یک فرد باایمان همواره فراغت خویش را عبادت و با انس با ذکرخدا پر می­ کند، مطبوع و دوست داشتنی می­ شود به طوری که لذت زندگی در دوره­ پیری برای مردم خدا پرست ازدوره­ی جوانی بیشتر می­ شود.
قیافه­ی مرگ در چشم فرد باایمان با آنچه در چشم فرد بی­ایمان می­نماید عوض می­ شود. از نظر چنین فردی مرگ، نیستی و فنا نیست انتقال از دنیای فانی به دنیای باقی و پایدار و از جهانی کوچک­تر به جهانی بزرگ تر است. ازنظر روانشناسان قطعی و مسلم است که اکثر بیماری های روانی که ناشی ازناراحتی های روحی و تلخی های زندگی است، درمیان افراد غیرمذهبی دیده می­ شود. افراد مذهبی به هرنسبت که ایمان قوی و محکم داشته باشند، از این بیماری ها مصون ترند.(داعی نژاد،۱۳۸۶: ۴۸)
۵-سلامت جسم و جان: اثر دیگر ایمان سلامت جسم وجان است. علی (ع) درباره_ی تقوا می­فرماید: «دوای بیماری روحی وشفای امراض جسمانی شماست.» (نهج­البلاغه، خطبه ۱۹۶)البته معلوم است که ایمان،قرص وکپسول نیست.اثرش درسلامت جسم وجان وقتی فهمیده می_شود که انسان بداند که آدم باایمان ، روحی مطمئن­تر و اعصابی راحت­تر و قلبی سالم­تر دارد، او در فکر نیست که کجا برود و چی بخورد؟ اگر دیگران به نوایی رسیدند از حسادت آتش نمی­گیرد وحرص و بخل وطمع آتش به جانش نمی­افکند، ناراحتی­های عصبی او را به زخم معده و روده مبتلا نمی­کند، افراط در شهوات او را ضعیف و ناتوان نمی­کند، عمرش طولانی­تر می­ شود. البته مقصود این نیست که لازمه ی ایمان این است که باید به همه ی محرومیت ها تن داد و تسلیم شد؛ مقصود این است که با وجود ایمان محرومیت هاانسان را از پا در نمی­آورد و تعادل او را محفوظ نگه می­دارد.(همان: ۵۰)
۶-تسلط بر نفس و خود یابی: خاصیت دیگر ایمان تسلط کامل بر نفس است. نباید چنین تصور کرد که مسأله تسلط بر نفس یک مفهوم مذهبی است و فرع بر مذهب است. تسلط بر نفس مثل مفاهیم اخلاقی از قبیل استقامت و عدالت است، فرضا اگر کسی به مذهب معتقد نباشد نمی­تواند منکر آنها بشود. اینها فرع بر دین ومذهب نمی ­باشد و مذهب اینها را به وجود نیاورده، بلکه مذهب اجرای بهتر اینها راتأمین کرده است.
انسان در پرتو یافتن خداست که خود رامی یابد.یعنی اگرانسان خدا رابیابد خود واقعی را می­یابد. این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. و خدا را ازدست دادن مساوی است با خود را باختن و خود را از دست دادن. « و لاتکونوا کاالذین نسوالله فأنساهم أنفسهم اولئک هم الفاسقون ».(حشر،۱۹)
رابطه­ خداوند با انسان با رابطه­ هر موجود دیگری با انسان متفاوت است در بند و بنده بودن یک شی ء متکامل در بند آن مقصد کمالی خودش بودن است، این دربند خود بودن است، نه در بند ناخود بودن ،یعنی شیئی که از نفس به کمال حرکت می کند ازخود به ناخود حرکت نمی­کند بلکه از خود به خود حرکت می­ کند. یک بذر که در زمین قرار می­گیرد و آن وضع موجود خودش را رها می­ کند و بعد به سوی بوته شدن حرکت می­ کند، آیا این از خودش به سوی نا خود رفته است؟ یا نه به سوی کمال خودش حرکت کرده است؟ یعنی در عین اینکه از خودی رفته به خودی رسیده؟ بنابراین مسیر إلی­الله عبارت است ازخود به سوی خود.«ونحن أقرب إلیه منکم…» (واقعه، ۵۸)؛ از خود شما به شما نزدیک ترهستم، روح معنایش این است که از خود شما خودتر هستیم برای شما، یا خود واقعی شما هستیم.(مطهری، ۱۳۷۰: ۱/۱۳۴)
رابطه­ خداوند با انسان رابطه­ خود عالی­تر با خود دانی­تر است. یعنی رابطه­ انسان با غایت خودش، نه رابطه­ یک موجود مباین با یک وجود مباین؛ این است که انسان هرچه بیشتر در بند او باشد بیشتر به خود رسیده است و خود واقعی را یافته است. او را از یاد بردن و گم کردن مساوی با در دیگران جذب شدن و خود را از دست دادن.

۳-۷٫متعلقات ایمان

اکنون این پرسش مطرح مى‌شود که متعلق ایمان چیست؟ و ایمان به چه چیزهایى منشأ ارزش اخلاقى خواهد بود؟ از آنجا که در بسیارى از آیات، ایمان یا مؤمن بطور مطلق آمده و متعلق آن ذکر نشده است مثل اینکه مى‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَر اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً. » (نحل،۹۷) آرى از آنجا که در چنین آیاتى ایمان بطور مطلق آمده و کسانى از اینگونه آیات سوء استفاده مى‌کنند، بنابراین، لازم است براى پیش‌گیرى از آن، این پرسش را پاسخگو باشیم. از مجموع آیات استفاده مى‌شود که مى‌توان متعلقهاى ایمان را در همان توحید، نبوّت و معاد که بزرگان علما به عنوان اصول عقاید دسته‌بندى کرده‌اند، خلاصه کرد. کتب و رسل یا رسول خاصّ و نبییّن همگى در اصل نبوّت منظور گردیده‌اند. ملائکه نیز بدین لحاظ که واسطه در وحى و نزول کتاب بر پیامبران هستند ناگزیر متعلق ایمان خواهند بود. بنابراین، مى‌توان گفت: منظور از ایمان در قرآن کریم ایمان به سه اصل است که اساسى‌ترین آنها ایمان باللّه خواهد بود که اگر جامع و کامل باشد، ایمان به دو اصل دیگر را نیز تأمین مى‌کند؛ زیرا،از آنجا که خداوند ربّ انسان است و به مقتضاى ربوبیّت خود باید او را هدایت کند و هدایت خداوند نسبت به انسان بوسیله وحى انجام مى‌گیرد؛ ایمان بالله، متضمن ایمان به نبوّت خواهد بود. پس ایمان به نبوّت از ایمان به توحید برمى‌خیزد؛ چنانکه مقتضاى عدل خداوند نیز این است که بین مؤمن و کافر، متّقى و فاسق فرق بگذارد و هر کدام از آن دو به پاداش مناسب یا مجازات متناسب با اعمال و رفتار زشت یا زیباى خویش برسند و قطعاً اعطاء پاداش نیکوکاران و کیفربزهکاران جز در قیامت ممکن نیست و بنابراین، ایمان به خدا و عدل او خود به خود متضمّن ایمان به معاد خواهد بود. (مصباح یزدی،۱۳۹۱: ۱۲۸ )
همۀ مراتب فوق رامی توان درایمان به «غیب» خلاصه کرد، بنابراین ابتدا توضیحی دربارۀ غیب با بهره گرفتن از بیانات علامه جعفری می­دهیم و بعد شواهدی ازنهج البلاغه در خصوص موارد مطرح شده در بالا خواهد آمد.
صرف نظر از این بحث که آیا ایمان دارای مراتبی است و در این صورت، متعلق هر مرتبه چه خواهد بود، در آیات قرآن به مواردی اشاره شده که ایمان به آن‌ها لازم و ضروری است و جامع همه آنها، ایمان به غیب است: «اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ ویُقیمونَ الصَّلوه ». (بقره،۳)
یکی از متعلقات ایمان، ایمان به عالم غیب است، اما عالم غیب چیست؟ عالم غیب عالم شهادت قرار دارد عالمی را که ما از طریق حواس قابل درک می کنیم،"عالم شهادت"یا محسوس” می­گویند، ولی عالم غیب از طریق حواس قابل درک نیست، بلکه باید از طریق عقل یا شهود و رویت قلبی به وجود آن اعتقاد یافت. ایمان به عالم غیب در واقع جدا کننده نگرش دینی از الحادی و مادی گرایانه است. آدمی با تأمل عقلانی و شهود قلبی می ­تواند به این عالم نفوذ یابد و از طریق عقل وجود برخی اوصاف آن را اثبات نماید و از رهگذر رؤیت قلبی می ­تواند بیشتر در این عالم پیش رود. از همین رو است که قرآن جایگاه ایمان را قلب آدمی دانسته است.
توضیحى درباره غیب: کلمه غیب و غیاب و غیبوبه و مشتقاتى که این ماده دارد، به معناى دور بودن از دیدگاه و ناپدید بودن از افق دید، می­باشد. غیب با این معناى لغوى که بسیار وسیع و داراى عمومیت است، درباره هر چیزى که از افق دیدگاه انسان ناپدید باشد، به کار می­رود. وقتى که می­گوئیم: سه نفر از شاگردان این کلاس امروز غایب بودند، یعنى از کلاس که دیدگاه ما است ناپدید بودند. یعنى در کلاس نبودند. ملاحظه می شود با اینکه ما آن سه نفر شاگرد را می­شناسیم، باز می­گوئیم: غایب بودند، یعنى موصوف به غیب از کلاس بودند. غیب به این معناست که شامل هزاران حقیقتى م­ باشد که ما آنها را مى‏شناسیم، ولى براى ما محسوس و قابل دیدن و قابل لمس نیستند. به­کار بردن غیب به همین معناى عمومى در آیه ۱۰۲ از سوره یوسف می باشد. این مسئله را در نتیجه دوم آورده ایم. و همچنین شامل حقایق نامحسوس ولى صد در صد قابل درک و دریافت می­باشد مانند صدها نوع لذت و الم و عاطفه و اندیشه و اراده و حقیقت عدالت و آزادى و میلیاردها روابط که میان موجودات جهان هستى وجود دارد و حقیقت عدد. ما همه اینها را می­شناسیم ولى از دیدگاه حسى ما به دورند و موصوف به غیب می­باشند. از این توضیح چنین نتیجه می­گیریم که حقایق غیبى که به وسیله پیامبران براى بشر مطرح می­گردد، ایمان به آن حقایق، ایمان به مجهول محض نمی ­باشد، بلکه به معناى غیر قابل ارتباط به وسیله حواس طبیعى و ابزارى که براى ارتباط وسیعتر و دقیقتر ساخته می­شوند، می­باشند. پس ایمان ما به ضرورت عدالت که به هیچ وجه محسوس نیست، ایمان به مجهول مطلق نیست، ایمان ما به عظمت آزادى که به هیچ وجه محسوس نیست، ایمان به مجهول مطلق نیست. اعتقاد به وجود من یا « خود » یا « شخصیت » یا « روح » که لمس کردنى نیست، اعتقاد به یک مجهول مطلق نیست، ما همه اینها را می­شناسیم و در سرتاسر زندگى با این حقایق سر و کار داریم. قسمت اعظم علوم انسانى ما را همین حقایق تشکیل میدهند. حتى خداوند که بیک معنى غیب­الغیوب است مورد دریافت و گرایش اکثریت قریب به اتفاق بشریت است. همه هشیارانى که اندک اطلاعى از تاریخ دارند، می­دانند که با ارزش‏ترین بلکه بیشترین قربانیان جانباز سرتاسر تاریخ بشرى شهداى حقایق غیبى هستند، مانند عدالت و آزادى و ارزش‏هاى عالى انسانى و رضاى خداوندى و کمال و غیر ذلک. بنابراین تفسیر که درباره غیب نمودیم، درک این مسئله که تردید و انکار حقایق غیبى ناشى از حساسیت ( آلرژى ) می­باشد، کاملا روشن است. این شکاکان و منکران بدون یک تفسیر صحیح دربارۀ غیب، به تشویش خاطر دچار می­شوند و قسمتى از نیروها و استعدادهاى با ارزش مغز خود را راکد و خنثى می­نمایند. باتوجه به مطالبی که بیان شد نتایج زیر به دست می ­آید:
نتیجه اول: آیات قرآن مجید که علم غیب و ایمان به غیب را گوشزد می­ کند چند نوع­اند: نوع یکم موضوعاتى است که بشر قدرت شناخت ماهیت آنها را ندارد، مانند ذات خداوندى، حقیقت صفات او، روز قیامت، حقیقت ابدیت و غیر ذلک. و ایمان بشر به این حقایق مستند به شناخت ذات و ماهیت آنها نیست، بلکه مربوط دریافت‏هاى دیگری است که وجود این حقایق و ارتباط غیر حسى با آنها را امکان پذیر می­سازد، مانند من و روح و آزادى روانى که بشر در عین ارتباط و ایمان به آنها، از شناخت حسى آنها قطعا محروم است. نوع دوم موضوعاتى هستند که بشر قدرت شناخت تفصیلى آنها را دارا می­باشد، ولى به علل طبیعى و موقعیت‏هاى ضرورى که او را در بر گرفته است، از رویارویى با آنها ناتوان است، و آن موضوعات براى او غیب محسوب می­ شود. اینگونه امور غیبى با آمادگى انسان به فراگیرى آنها، مانند آمادگى پیامبران و رسولان بوسیله عنایات الهى قابل شناخت و درک می­باشند.
نتیجه دوم: همان طور که در مقدمه گفتیم: غیب یک معناى عمومى است که شامل هر گونه ناپدید بودن از دیدگاه می شود، با آیه ۱۰۲ از سوره یوسف کاملا تأیید می شود که خداوند پس از بیان جریان داستان حضرت یوسف ( ع ) به پیامبر اکرم ( ص ) میفرماید: « اینها خبرهاى غیبى هستند که ما بتو وحى میکنیم و تو در نزد آنان نبودى وقتى که تصمیم گرفتند و به مکر و حیله پرداختند » و همچنین خداوند پس از بیان داستان پر ماجراى حضرت نوح به پیامبر اکرم ( ص ) می فرماید: « اینها خبرهاى غیبى هستند که ما به تو وحى می کنیم نه تو و نه قوم تو این داستان را پیش از این نمی دانستید» با اینکه واقعیت این داستانها با نمودهائى کاملا محسوس در سرگذشت تاریخى بشر به وقوع پیوسته است.
نتیجه سوم: ایمان به غیب، چنانکه در اول این مبحث گفتیم، ایمان به مجهول مطلق نیست، بلکه ایمان به حقایقى است که دریافت آنها با استعدادهاى انسانى امکان‏پذیر است. این استعدادها چنانکه از مضامین آیات قرآنى برمی آید، به­وسیله تخلق به اخلاق ربانى و تزکیه واقعى درون از رذایل نفسانى و هوى‏پرستى‏ها صورت می­گیرد. قرآن ایمان به غیب را از اوصاف مردم با تقوى و برپادارندگان نماز و انفاق کنندگان در راه خدا محسوب فرموده است.(بقره،۳)
نتیجه چهارم: خداوند اعلا در چند آیه از قرآن مجید، از طرف پیامبر اکرم ( ص ) به مردم می­گوید: من غیب نمی­دانم. مقصود از نفى علم پیامبر (ص) نفى استقلال پیامبر در تحصیل علم غیب است، نه نفى مطلق آن، خداوند با این نفى غیب از پیامبر می­خواهد از گستاخى مردم و توقعات غیر منطقى آنان جلوگیرى کند و بگوید: شما بحد لازم و کافى براى تحصیل « حیات معقول » بینه و برهان دارید و نباید براى پوشانیدن سست عنصرى‏هاى خود در عمل به بینه و برهان، مطالبه غیب از پیامبر نمائید. شما اگر با دستورات حیات بخش پیامبر، بتوانید زندگى خود را از لجن طبیعت‏پرستى و خودخواهى نجات بدهید، با اجازه خداوندى غیب‏ها براى شما مشهود و قابل رؤیت خواهند بود ( جعفری،۱۳۶۰: ۵۰۱)

۳-۷-۱٫ نمونه هایی از مباحث توحید، نبوت، معاد و وجود ملائکه در نهج­البلاغه:

حضرت علی (ع) نیز در نهج­البلاغه در شرح توحید شیوه قرآنی را اتخاذ کرده است؛ به این معنا که تنها به آثار حکمت و صنع و تدبیر پرداخته است تا بر ایمان خداباوران افزوده شود، اما در گفتار معمولی و بحث با منکران مبدأ و معاد، بر اثبات خدای متعال به دلیل متوسل شده است.
بی شک نظم حیرت آور در ساختار موجودات و حکمت های به کار رفته در اندام آنها، انسان را بهتر با مدبر و ناظم حکیم آشنا می کند. تکیه اصلی نهج­البلاغه بر توحید ذات و صفات و هم چنین بیان آثار صنع و منزه ساختن ذات باری تعالی از هرگونه صفات امکانی و زمانی است، و اگر گاهی وضع اسفناک منکران را یادآوری می­ کند، به گونه فرعی است. به گفته شهید مطهری: بحث های توحیدی نهج البلاغه را شاید بتوان اعجاب انگیزترین بحث های آن دانست. (مطهری،۱۳۹۱: ۳۵). بدون مبالغه این بحث ها در حد اعجاز است. قسمتی از آن ها از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حکمت الهی است. در این قسمت گاهی نظام کلی آسمان و زمین را مطرح می­ کند. گاهی موجود معینی را مثلا خفاش یا طاووس یا مورچه را مورد مطالعه قرار می دهد، مثلاپس ازبیان شگفتی های خلقت مورچه بی درنگ چنین استنتاج می کند: «فتبارک الله الذی یسجد له من فی السموات والارض طوعا و کرها. . . »؛ مبارک و بزرگ است خداوندگاری که آن چه در آسمان ها و زمین است از روی میل و اختیار و یا اکراه و اجبار او را سجده می کنند و در مقابل ذات اقدس احدیت خضوع می کنند، صورت و جبین برایش به خاک می سایند، و طوق اطاعت و بندگی او را در حال تندرستی و ناتوانی به گردن می اندازند و از ترس (مقام عدل و حکمت) او زمان اختیار خود را به وی می سپارند. (نهج­البلاغه، خطبه ۳)
امام علی(ع) ساختمان شگفت پرندگان را دلیل (نظم) و (اتقان صنع) می داند. به قول شهید مطهری این دلیل خیلی واضح است؛ (یعنی مطالعه در تشکیلات ساختمانی اشیا نشان می دهد که در ساختار آن ها عقل و حکمت دخیل بوده است. (همان: ۴۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 11:34:00 ق.ظ ]




اکثریت دادگاه‌های ایران معاملات مربوط به سفته را اگر بین غیر تاجر انجام گرفته باشد، تجاری نمی‌دانند و آن را اگر توسط تاجر و برای امور بازرگانی باشد جزء اعمال تجاری تبعی می‌دانند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
اما در مورد قرارداد تجاری باید گفت چون سفته جزء اسناد تجاری محسوب می‌شود، و چون تعهد ناشی از یک سند تجاری علی الاصول تعهد تجاری است، پس سند تجاری یک قرارداد تجاری است هر چند که تعهد قبلی بر مبنای مدنی باشد. پس سفته یک قرارداد تجاری است و ممکن است جزء اعمال تجاری تبعی باشد. اما در مورد چک، قانونگذار در ماده۳۱۴ قانون تجارت بیان می‌دارد که «صدور چک ولو اینکه از محلی به محل دیگر باشد ذاتاً عمل تجاری محسوب نیست، لیکن مقررات‌این قانون از ضمانت صادرکننده و ظهرنویس‌ها و اعتراض و اقامه دعوی و ضمان و مفقود شدن راجع به بروات شامل چک نیز خواهد بود.»
لذا دین عبارت از مال کلی ثابت در ذمه است که ممکن است به سبب عمل یا واقعه حقوقی ویا به صورت ارادی یا قهری بر عهده مدیون مستقر شده است.مثلا شخصی به بیع نسیه کالایی را خریداری کرده وثمن آنرا به عنوان دین بر ذمه پذیرفته است، یا مبلغ مشخصی را به عنوان مهر در نکاح با قید عند المطالبه مقرر داشته اند که این مبلغ به عنوان دین زوج به زوجه تلقی خواهد شد، همچنین ممکن است دین به دلیل واقعه ای خارج از اراده و به صورت قهری بر عهده مدیون قرار بگیرد،به عنوان مثال سخصی به غیر عمد به دیگری خسارتی وارد کند که برای او ایجاد ضمان نماید، در این صورت، شخص ضامن جبران خسارت خواهد بود و چنانچه نحوه جبران آن ‍‍‍‍‍‍پرداخت مبلغ معینی باشد، شخص ضامن در قبال پرداخت آن مدیون تلقی خواهد شد.
دین ناشی از اسناد تجاری به معنای خاص، خصوصاً برات، سفته وچک که عمدتاً موضوع بحث ما هستند از مصادیق دیونی هستند که بدلیل اعمال حقوقی ارادی مدیونین آنرا به ذمه می پذیرند.صادر کننده چک با صدور چک به میزان وجه مندرج در آن اقرار به مشغول بودن ذمه خود در مقابل دارنده آن میکند چنان که صادر کنندگان برات و سفته نیز با صدور هر کدام از این اسناد تجاری اقرار به مدیونیت خود به دارنده سندبه میزات مبلغ مندرج در این اسناد می نمایند.
در راستای تضمین اعتبار این اسناد است که حقوقدانان تئوری حجیت و اعتبار ظاهر سند تجاری را تحت عنوان تئوری ظاهر مطرح میکنند و امتیازات قانونی داده شده به سند را ناشی از اعتماد و اعتباری میدانند که اشخاص به این اسناد می نمایند و بر همین اساس است که در در خصوص ماهیت دین ناشی از اسناد تجاری می توان گفت استدلالها ی مختلف و متفاوتی بوجود می آید و قایل بودن به اینکه بدلیل وجود تضمینات مضاعف قانونگذار برای پرداخت سریع و به موقع این اسناد ، دیون ناشی از آنها متفاوت از دیون عادی است.
پیرو بحث ماهیت دین ناشی از اسناد تجاری می توان مبحث محل این اسناد را مطرح داشت و یا بدلیل وجود قاعده تضامن در خصوص دیون موضوع این اسناد قایل به گردش اعتباری و توثیق جمعی دیون ناشی از این اسناد شد و یا مباحث متعدد دیگری که در زیر مواردی از آنها تبیین می گردد:
الف) دین ذمه ای. در این مورد صرفاَ ذمه مدیون مشغول است اعم از اینکه مبنای این اشتغال ذمه سند تجاری ، قرارداد یا هر عمل و یا واقعه حقوقی دیگری باشد.ایراد این دیدگاه درخواست خواهان برای استرداد عین موجود در ید خوانده، با عدم پرداخت دین، باید امکان توقیف عین مورد معامله و مبنای این است که دیگر امکان استیفاء طلب موضوع این اسناد از اموال مدیون که مستثنیات دین وی است وجود ندارد در شرایطی که علی القاعده در صورت اشتغال ذمه مدیون ، در صورت وجود آن در ید مدیون ، وجود داشته باشد و نیز تنها مشغول بودن ذمه خلاف قواعد ضمان نقل ذمه به ذمه است که در حقوق ما به عنوان اصل پذیرفته شده است و عملا قانونگذار در خصوص اسناد تجاری با امکان تأمین خواسته گرفتن بابت دیون موضوع این اسناد ، بین ماهیت دین ناشی از سند تجاری با دیون عادی قایل به تفاوت شده است.
ب)دین ذمه ای تضامنی. با این تحلیل که ، درست است دین ناشی از اسناد تجاری صرفاَ سبب اشتغال ذمه است ولی تفاوت عمده ای که دیون موضوع این اسناد با دیون موضوع اسناد عادی و رسمی دیگر دارند این است که، در این اسناد صرفاَ ذمه مدیون اصلی مشغول نیست (چه در فرض گردش این اسناد و عدم گردش آنها)،بلکه برخلاف قواعد حقوق مدنی، اقتضای ماهیت تجاری و تضمین اعتبار این اسناداین است که علاوه بر صادر کنندگان، ضامنین و ظهر نویسان این اسناد نیز در مقابل دارنده اسناد تجاری مسئول پرداخت وجه مندرج در این اسناد باشند، براین اساس است که می گوییم ماهیت دین ناشی از این اسناد نیز تجاری است و در واقع دین موضوع این اسناد ماهیت خود را از سند مظروف خد به عاریت می گیرد.
ج)موضوعیت داشتن اسناد تجاریپیدایش اسناد تجاری به تاریخ حقوق تجارت بازمیگردد و در یک نگاه کلی ، حاصل نیازهای تجاری و بازرگانی است . علت پیدایش این اسناد در سه ضرورت اصلی خلاصه میشود : ۱ ) سرعت ، ۲ ) سهولت و ۳ ) امنیت روابط تجارتی.
به عبارت دیگر چون اجرای سریع ، آسان ، اعتماد و اطمینان به ظاهر اعمال تجاری از طریق اسناد مدنی به خوبی تامین نمیگردید ، ناگزیر اسنادی با کارکردهای مناسبتر به وجود آمد ، بازرگانان علی الاصول از اسنادی که نقل و انتقال آنها تابع تشریفات سنگین قانون مدنی است، در پرداختهای خود استفاده نمی کنند. به همین دلیل یک سند اقرار دین که فقط به وسیله قانون مدنی قابلیت نقل و انتقال دارد، در ردیف اسناد تجاری قرار نمی گیرد . همچنین سندی که متضمن ارزش است ولی فاقد قابلیت نقل وانتقال می باشد، در بین بازرگانان، بعنوان وسیله پرداخت طرفداری ندارد. مثل ضمانت  نامه های بانکی حسن انجام کار که بنفع شخص معینی صادر شده و بانک ضامن متعهد به پرداخت وجه  آن به همان شخص معین است یا بارنامه که معرف کالا می باشد . ولی آن دسته از اسناد که قابل نقل و انتقال و متضمن وجه نقد هستند و سر رسید بلند مدت دارند مثل اوراق قرضه ، اسناد تجاری عام محسوب می شوند و دارای یک سلسله قواعد و مقررات خاص هستند که این قواعد و مقررات باعث می شود این اسناد جانشین پول بشوند.
برخی کشورها به اعتبار اقتصاد پویا و پیشرفته به شکلی برنامه ریزی کرده اند که وجه نقد در دست مردم نباشد بلکه اسناد تجاری از جمله کارتهای اعتباری را جایگزین آن کرده اند. در این کشورها قواعد و مقرراتی بر اسناد حاکم است که با رویت آنها طرف معامله راغب به استفاده از اسناد تجاری همچون چک و سفته و برات می گردد. در معاملاتی که در سطح بین المللی صورت می گیرد برات بعنوان یک سند تجاری دارای ارزش خاصی است و در انجام معاملات نیز از برات استفاده می شود در کشورهای دارای اقتصاد سنتی مردم رضا و رغبتی نسبت به این اسناد نشان نمی دهند و معاملات خود را با وجه نقد انجام می دهند. نظامهای بزرگ حقوقی در حدود قواعد و مقررات حاکم بر اسناد تجاری اتفاق نظر دارند ولی در بعضی موارد اختلاف نظرهایی نیز وجود دارد. در سال ۱۹۳۰ حقوقدانان سعی کردند تا هماهنگی در سطح بین المللی در مورد اسناد تجاری ایجاد کنند به همین منظور پیمان ژنو در سال ۱۹۳۰ تنظیم و اکثر کشورهای دنیا با امضاء این پیمان به آن ملحق شدند. در پیمان ژنو در مورد نظریه عمومی و حاکم بر اسناد تجاری به اعتبار اختلافات عمیق بین سیستمهای مختلف حقوقی مثل حقوق نوشته و حقوق کامن لا و حقوق عرفی وجود داشت که تنظیم کنندگان پیمان این اختلافات را کنار گذاشتند .
در این پیمان بیان شده که نظریه عمومی حاکم بر اسناد تجاری را نمی توان درک کرد مگر آنکه اوصاف و ویژگیهای تعهدات ناشی از این اسناد مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان به ماهیت حقوقی آنها پی برد. در خصوص روابط حقوقی ناشی از یک سند تجاری در مفهوم خاص باید گفت منشأ یک سند تجاری تعهد تجاری و مدنی است که با تنظیم و امضاء و ارائه سند ایجاد می شود که این نوع سند جنبه طریقیت دارد.
هر سندی که در قلمرو مدنی تنظیم می شود مبتنی بر یک رابطه حقوقی است وقتی این رابطه حقوقی زایل شد سند نیز اثرش زایل می گردد بعنوان مثال اسناد اجاره، بیع گویای یک رابطه حقوقی است که با فسخ یا اقاله آنها این اسناد نیز آثار حقوقی خود را از دست می دهند؛ اما در قلمرو حقوق تجارت همین که سند تجاری تنظیم شد و به ذینفع تسلیم گردید؛ با زوال رابطه حقوقی سابق، سند از بین نمی رود و اثر آن نیز زایل نمی شود اعم از اینکه رابطه حقوقی منشأ سند تجاری یا مدنی باشد و به همین دلیل است که بر خلاف اسناد مدنی که جنبه طریقیت دارند، اسناد تجاری خاص جنبه موضوعی دارند یعنی فارغ از رابطه حقوقی سابق خودشان موضوع می شوند. به این موضوعیت یافتن اسناد تجاری وصف تجریدی گفته می شود وصف تجریدی به این معنا می باشد که فعل و انفعالات حادث شده در رابطه حقوقی، تأثیری بر سند ندارد و اساسا رابطه حقوقی طرفین قابل تسری به شخص یا اشخاص ثالث نیست و این حفظ شدن اعتبار به دلیل موضوعیت داشتن سند تجاری است.
به عنوان مثال اگر اتومبیلی فروخته شود و در قبال ثمن معامله چک یا سفته یا برات داده شود و دارنده سند تجاری آن را به شخص ثالث منتقل نماید و متعاقب آن فسادی در معامله پدید آید باید اتومبیل به بایع و وجوه پرداختی به مشتری استرداد گردد که این امر بیانگر طریقیت رابطه حقوقی در قلمرو مدنی است ولی سند تجاری منتقل شده بلحاظ موضوعیتش اعتبار خود را حفظ کرده و اساسا روابط طرفین قابل تسری به شخص ثالث نیست. در حالی که در قلمرو حقوق مدنی انفعالات ایجاد شده، بر روی سند سایه می اندازد و این به خاطر طریقیت داشتن اسناد مدنی است. به همین دلیل عدم توجه به تعهد سابق و اصالت به تعهد ایجاد شده به محض امضاء سند تجاری از نتایج وصف تجریدی اسناد تجاری قلمداد می گردد .
در این مبحث تلاش خواهیم کرد تفاوتهای اعسار و اعطاء مهلت را تبیین نموده و وجوه تمایز قانونی آنها را مورد شناسایی قرار می دهیم. در این میان نگرش و دیدگاه قضات محاکم را در خصوص این موضوعات از ذهن میگذرانیم.
گفتاردوم: ماهیت اعسار
اعسار وضعیتی است که درنتیجه نیازمند شدن وتهی دستی مدیون در مقابل طلبکاران وی حاصل می‌شود ودر مقام بیان همین وضعیت است که خداوند متعال می‌فرماید:
وَإِن کانَ ذُوعُسرَهٍ فَنظِرهإِلی مَیسَرهٍ وَأَن تَصَدَّ قُوا خَیرٌ لَّکُم ان کنتم تَعلَمُون.[۶۶]
اگر از کسی که طلبکار هستید تنگدست شود بدو مهلت دهید تاتوانگر گردد واگر در هنگام تنگدستی به رسم صدقه ببخشید که عوض در آخرت یابید برای شمابهتر است اگر به مصلحت خود دانا باشید.[۶۷]
صاحب تفسیر المیزان نیز در خصوص این آیه می‌گویند:«لفظ «کان» در این جا به اصطلاح علم نحوتامه است ومعنای «بود» را می‌دهد، می‌فرماید‌: اگر در میان بدهکاران فقیری یافت شود طلبکار باید او را میسره مهلت دهد ومیسره به معنای تمکن ودارا شدن است در مقابل عسرت که به معنای فقر وتنگدستی است ومعنایش این است که آنقدر باید مهلت دهدتابدهکار به پرداخت بدهی خود متمکن شود.
این آیه هرچند مطلق است ومقید به مورد ربا نیست ولیکن قهراً منطبق با مورد ربا است چون رسم این بود که وقتی مدت قرض یا هر بدهی دیگر به پایان می‌رسید رباخوارگریبان بدهکار را می‌گرفت واو درخواست می‌کرد که مدت بدهی مرا تمدید کن ومن در مقابل این تمدید، فلان مقدار ویا فلان نسبت به قیمت جنس اضافه می‌کنم وآیه شریفه از این عمل نهی فرموده ودستور می‌دهد به بدهکار مهلت دهند، واگر به کلی مدیون را به او ببخشد وبر اوتصدیق کنید برای شما طلبکاران بهتر است ؟، چون اگر چنین کنید یک زیادی ممحوق (یعنی نابودشدنی)را مبدل کرده اید به زیادی رابیه(یعنی باقی وجاویدان).[۶۸]
به تبعیت از مفاد آیه فوق قانونگذار در ماده ۱ اعسار مصوب ۲۰آذرماه ۱۳۱۳ مقرر می‌دارد «معسرکسی است که به واسطه عدم کفایت دارائی یا عدم دسترسی به مال خود قادر به تأدیه مخارج محاکمه یا دیون خود نباشد».
در نتیجه اعسار وضعیتی است که حاصل نیازمندی، فقر، تهی دستی وناتوانی مدیون در مقابل دائنین خود است که از جمله توصیه های اخلاقی وشرعی وقانونی در برخورد با این شخص دچار شده به این وضعیت این است که به او مهلت داده شود، در همین راستاست که ماده ۳۷ قانون اعسار نیز مقرر نموده است‌: «اشخاصی که دارائی نداشته یا دارائی آنها کافی برای تادیه تمام بدهی نباشد ولی با عایدات شغلی وحرفه خود بتوانند تمام یا قسمتی از بدهی خود را بپردازند محکمه (در مورد محکوم به) واداره ثبت (در مورد اوراق لازم الاجراء) با در نظرگرفتن مبلغ بدهی وعایدات بدهکارومعیشت ضروری اومیزان ومدت اقساطی را که باید داده شود تعیین خواهد کرد».
البته عده‌ای معتقد هستند که در حال حاضر «عدم دسترسی به مال»که در ماده اول قانون اعسار به عنوان یکی از شرایط اعسار آمده است، با توجه به ماده ۲ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی، از مصادیق اعسار نمی باشد.استدلال آنان به شرح ذیل است:
«در ماده ۱ قانون اعسار مصوب سال ۱۳۱۳ آمده است :«معسر کسی است که بواسطه عدم کفایت دارائی یا عدم دسترسی به مال قادر به تأدیه نباشد»؛در ماده ۲ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی آمده است :«چنانچه مالی از محکوم در دسترس باشد آن را ضبط و در غیر اینصورت (در صورت عدم دسترسی)در صورتی که معسر نباشد تا زمان تأدیه حبس خواهد شد».نتیجتا اینکه کسی که به مال خود دسترسی ندارد عنوان معسر بر او صادق نخواهد بود».[۶۹]
در پاسخ باید گفت:
در صورت عدم دسترس به مال محکوم علیه، تکلیف موضوع را همین ماده روشن کرده است.زیرا صراحتا در این ماده آمده است در صورت عدم دسترسی به مال، محکمه ممتنع را در صورتی که معسر نباشد تا زمان تأدیه حبس خواهد کرد.بنابراین چنانچه محکوم علیه دسترسی به مال نداشته باشد، محکمه باید بررسی کند که آیا وی معسر است یا خیر؟ برای پی بردن به معسر بودن وی راهی ندارد مگر اینکه به تعریف ارائه شده در ماده ۱ قانون اعسار رجوع کند.در ماده ۱۹ آئین نامه اجرائی موضوع ماده ۶ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی نیز تأکید شده که به دعوی اعسار یا به عبارت دیگر برای تشخیص معسر بودن یا نبودن مدیون باید مطابق مقررات اعسار رسیدگی شود.منظور از مقررات اعسار همان مقرراتی است که در قانون اعسار آمده است.
الف- خلاف ظاهر واصل بودن اعسار
در کارهای قضایی همیشه دسترسی به ادله‌ای چون شهادت و سند و اقرار و سوگند وغیره پیدا نمی شود و کار به امارات و فروض قانونی می‌رسد و قاضی در این صورت به عابری می‌ماند که پس از راهپیمائی طولانی در جنگلی انبوه به کوره راه ها برسد؛در رسیدگی قضائی هر گاه اماره قانونی یا قضائی هم در دسترس باشد می‌توان فصل خصومت کرد ولی اگر اماره قضائی ویا قانونی هم بدست نیاید آنوقت آیا می توان از ظاهری که از (غلبه ظن)ناشی می‌شود چشم پوشید؟ این همان کوره راه جنگل است روزگار انسان را به امور حقیر گاهی نیازمند می‌کند چاره چیست؟ فصل خصومت ضرورت دارد.
قوانین کنونی ما مانند قانون اسلام متعرض حجیت ظاهری که از غلبه ظن ناشی می‌شود نشده‌اند و رویه مشخصی هم در حقوق ایران و نیز در فقه راجع به حجیت این ظاهر وجود ندارد در پاره‌ای از موارد این ظاهر را بر اصل ترجیح داده‌اند و در بعضی موارد بعکس عمل کرده اند.[۷۰]
مثال- زنی با مردی ازدواج و خلوت کردند سپس زن به ادعاء دخول تمام مهر را خواست و مرد به استناد عدم دخول او را مستحق نصف مهر دانست.خلوت کردن ظهور در دخول دارد وحال اینکه «اصل عدم حادث»اقتضاء عدم دخول را می‌کند آیا ظاهر مقدم است؟
در مواردی که زن و مرد در یک خانه زندگی می‌کنند و زوج دعوی تمکین مطرح می‌کند زندگی در یک خانه ظهور در تمکین را دارد و حال اینکه اصل عدم حادث (یعنی تمکین که امری حادثی است)اقتضاء عدم تمکین را دارد آیا ظاهر مقدم است؟
در این مثال بهتر می‌توان ظاهر را مقدم بر اصل دانست و شاید این مورد اساسا مربوطه به جذبه غلبه (اماره)است نه غلبه ظن.در اینصورت. ..غالبا زوجین که در یک خانه زندگی می‌کنند تمکین هم محقق است.[۷۱]
لذا در قانون کنونی ما ظاهر ناشی از غلبه (خواه این غلبه پایه یک اماره قانونی قرار گرفته باشد خواه نه)بر فرض قانونی (اصل) در مقام تعارض مقدم است.در این مورد ماده ۲۶۵ ق.م.بطور صریح متعرض تعارض اصل (یا فرض قانونی) و ظاهر شده می‌گوید:«هر کس مالی به دیگری بدهد ظاهر در عدم تبرع است بنابراین اگر کسی چیزی به دیگری بدهد بدون اینکه مقروض آن چیز باشد می‌تواند استرداد کند».در اینجا دهنده آن مال می‌تواند علیه گیرنده آن طرح دعوی کند و مدعی در این دعوی مستظهر است به ظاهری که مستفاد از غلبه است زیرا غالبا هر یک از ما اگر مالی به دیگری می‌دهیم به عنوان تبرع و مجانی نیست.اما خوانده مستظهر است به اصل برائت و لازمه اجراء اصل برائت با اعتراف به گرفتن آن مال (بفرض بحث) این است که مال رااز طریق تبرع دریافت کرده است.پس بین نتیجه ظاهر و نتیجه اصل برائت تعارض وجود دارد و قانونگذار جانب ظاهر را ترجیح داده است بطوری که اگر مدعی علیه دفاعی نکند دادگاه جانب ظاهر ماده ۲۶۵ ق.م. را بر جانب اصل برائت ترجیح داده بسود مدعی حکم خواهد داد.[۷۲]
ظاهر زندگی ودریافت وپرداخت های شخصی که معاملات عوض ومعوضی داشته ویادیونی که اکنون مدیون دارد وقبلاً محکوم‌به آن را دریافت کرده واکنون امتناع از پرداخت آن می‌کند، تمکن مالی ویُسر است، چون قبلاً محکوم‌به یا عوض دین مورد حکم را دریافت کرده است، بنابراین چنین شخصی وقتی مدعی اعسار وعدم تمکن مالی باشد، ادعای وی خلاف ظاهر است وتحقق وضعیت اعساروعدم تمکن مالی وتنگدستی خودوعدم دسترسی به اموالی که ظاهراً در مالکیت او مستقر شده است می‌بایست اثبات نماید چراکه سوای حکومت ظاهر اصل استصحاب نیز مبین بقای سابق وماکان است ولی مدعی اعسار برخلاف این ظاهر ادعای اعسار می‌نمایدواز این جهت است که باید گفت اعسار خلاف ظاهر می‌باشد. اگر چه در مورد دیون ذمه‌ای به نظر می‌رسد این قاعده وظهور حجیت نداشته باشد، چراکه وقتی شخصی مثلاً به موجب عقد نکاح مهریه‌ای را در حق زن خود برذمه می‌پذیرد ظاهرامر این نیست که در مقابل یک عوض مالی را دریافت داشته باشد که اکنون بگوئیم ادعای وی خلاف ظاهر است بلکه صرفاً دینی را بر ذمه پذیرفته است وحتی ظاهراً وعملاً نیز در این خصوص ارتباط مستقیمی بین وضعیت مالی آن زمانِ شخص مدیون ومیزان دینی که برذمه می‌پذیرد وجود نداشته وندارد.به عبارت دیگر وقتی شخصی ماشینی را می‌فروشد و اکنون بنابر دلایلی معامله فسخ شده و ماشین معیوب خود را تحویل می‌گیرد قاعدتا چون قبل از تسلیم ماشین به خریدار ثمن آنراتحویل گرفته است اکنون در مقابل فسخ این معامله نمی تواند ادعای اعسار از ثمن مأخوذی سابق نماید چون ظاهر و اصل استصحاب بقای سابق حکایت از این دارد که ثمن دریافتی موجود است چون قبلا خواسته و موضوع مورد ادعای اعسار فعلی را تحویل گرفته است ولی در خصوص دیون ذمه‌ای چون در مقابل پذیرش تعهد بر ذمه ظاهرا چیزی دریافت نشده و اصل نیز عدم ملائت برای پرداخت اینگونه دیون است.
از آنجا که در متون فقهی ونصوص قانونی حمل نیز متمتع از حقوق مدنی می‌باشد[۷۳] وحتی به موجب ماده ۶۹ قانون مدنی وقف بر معدوم به تبع موجود امکان پذیر می‌باشد و درباب مسئولیت وضمان مالی صغیر نیز درصورت اتلاف مال غیر از دارائی واموال خود مسئولیت جبران خسارت را دارد هرچند ممکن است ولی او از جانب وی اقدام به پرداخت کند،[۷۴] لذا باید قایل به این امر بود که اصل بر دارابودن ویسر انسان است واگر کسی مدعی اعسار خود باشد بایداین ادعا را ثابت نماید ونیزاز آن رو که اعسار وضعیتی در نتیجه تنگدستی وعدم دسترسی به اموال شخصِ مدیون در مقابل داینین وی بوجود می‌آید ودر واقع حکم ثانوی مبنی بر معافیت موقت وی از پرداخت دین حال را که به موجب حکم اولیه وجوب پرداخت آن وجود دارد را در پی دارد لذا به استناد اصل تأخرحادث وضعیت اعسار مؤخر بریسر وی فرض می‌گردد واثبات آن نیاز به ارائه دلیل از جانب مدعی دارد.
البته در این خصوص عنایت به سؤالات مطرح شده در نشست قضائی دادگستری استان هرمزگان مثبت استدلال فوق الذکر می‌باشد.[۷۵]
ب- شرایط تحقق وصدور حکم اعسار
شرط در اصلاحات اصول فقد هر امری است که وجود آن برای تحقق امر دیگری لازم باشد ودرتعریف آن گویند: (الشرط مایلزم من عدمه العدم ولایلزم من وجوه الوجود) یعنی شرط عبارت است از چیزی که اگر نباشد مشروط بوجود نمی آید ولی اگر شرط بوجود آید به تنهائی برای ایجاد مشروط کافی نیست.[۷۶]
بنابراین تعریف اگر چه برای تحقق اعسار وآثار وضعی آن ( عدم تأدیه یا تقسیط دیون )، این شرایط لازم است ولی باید استحضار داشته باشیم که صرف این شرایط وتحقق آنها منتج به صدور حکم اعسار نمی شود بلکه پس از تحقق شرایط مورد اشاره وارائه واثبات آن نزد محکمه تصمیم نهایی بامحکمه خواهدبود.
۱- وجود دین‌
ازجمله شرایط تحقق صدور حکم اعسار این است که مدعی اعسار دینی ذمه‌ای به دیگری یا دیگران (اعم از اشخاص حقیقی یا حقوقی ) داشته باشد، چراکه در واقع اعسار ناتوانی وتنگدستی از پرداخت دین است واگر دین وجود نداشته باشد تحقق اعسار سالبه به انتفاع موضوع خواهد بود، در همین راستا است که در ماده یک قانون اعسار نیز آمده است که:«معسر کسی است که….قادربه تأدیه. …. دیون خود نباشد».
برهمین اساس باید قائل بود که در صورت مشغولیت ذمه اشخاص به ردعین ویا بودن ذمه‌ای که هنوزمطالبه نشده ویا موعد آن نرسیده ویا مورد لحوق حکم قرار نگرفته است امکان طرح دعوای اعسار وصدور حکم اعسار از جانب محاکم وجود ندارد‌؛ بلکه در این خصوص اخیر حسب صراحت مواد ۲۷۷و۶۵۲ قانون مدنی، بدون رعایت شرایط تحقق اعسار، محاکم می‌توانند نظر به وضعیت مدیون جهت پرداخت به متعهدمهلت عادله یا قراراقساط بدهند که این غیر از اعسار است وتفاوتهایی بین اعطاء مهلت واعسار نیز وجود دارد که در جای خود مورد بحث قرارخواهد گرفت، اگر چه اخیرا و به موجب رأی وحدت رویه شماره ۷۲۲-۱۳/۱۰/۱۳۹۰، دعوای اعسار که مدیون در اثناء رسیدگی به دعوی داین اقامه کرده قابل استماع است و دادگاه به لحاظ ارتباط آنها باید به هر دو دعوی یکجا رسیدگی و پس از صدور حکم بر محکومیت مدیون در مورد دعوی اعسار او نیز رأید به هر دو دعوی یکجا رسیدگی و پس از صدور حکم بر محکومیت مدیون در مورد دعوی اعسار او نیز رأی مقتضی صادر نماید.[۷۷]
۲-وجود محکوم به
شرط دوم برای تحقق اعسار وصدور حکم اعسار این است که دین موجود و مشروع اثبات ومورد لحوق حکم قرار گرفته باشد تا در قالب محکوم‌به نمود یابد به عبارتی دیگر صرفنظر از رأی وحدت رویه شماره ۷۲۲، اصولاً دعوای اعسار در مقابل احکام قطعیت یافته ودیونی که احراز واثبات گردیده است به عمل خواهد آمد، بر همین اساس است که در نشست قضائی دادگستری بجنورد، در آذرماه ۱۳۸۰ ودر پاسخ به این سؤال که: «آیا دادخولاست اعسار از خواسته قابل پذیرش است؟ به لزوم صدور حکم اعسار صرفاً از محکوم به تأکید شده است.[۷۸]
در نشست قضایی دادگستری استان فارس، آبان ماه ۱۳۷۹، در جواب این سؤال که: آیا مدیون می‌تواند در دعوای اقامه شده از سوی داین، علیه وی متقابلاً دادخواست اعسار از پرداخت دین را بدهد ؟ ظاهراً اتفاق نظر وجود ندارد.[۷۹]
عموماً قائلین به پذیرش دادخواست اعسار ضمن جریان رسیدگی استدلال می کنند، قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی، قانونی خاص است وقانون مدنی قانون عام ومادر است. مواد ۲۷۷ و۶۵۲ قانون مدنی موضع را روشن کرده است. باعنایت به اینکه ماده ۳ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی، صرفاً ناظر به وضعیت «محکوم علیه» حکمی قطعی است وبه عبارتی تنها راجع به محکوم‌به است که ارتباطی به مرحله قبل از صدور حکم، جریان رسیدگی ونیز «دین»ندارد، اصولاً محکوم‌به از بحث مطروحه خروج موضوعی داردومنتفی است… وهیچ گونه دلیلی بر نسخ صریح یا ضمنی مواد ۲۷۷و۶۵۲ قانون مدنی وجود ندارد. همچنین با توجه به اینکه در جایی که خوانده دعوا در جریان رسیدگی، اقراربه دین می کند؛ لیکن مدعی می‌شود از پرداخت آن به صورت یکجاناتوان است واین امر بر دادگاه محرز ومسلم است، برای مثال خوانده، شخصی است که حقوق ودارایی ناچیزی دارد وموضوع دین مهری به میزان یک هزار سه بهارآزادی است وخوانده با پذیرش خواسته خواهان، مدعی عجز از پرداخت می‌باشد ومطابق روال وعادت ادعای وی بر دادگاه ثابت است، در این مورد، عدم پذیرش تقسیط دین یا اعطای مهلت متناسب، با این استدلال که بر اساس ماده ۳قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی، دادخواست اعسار لزوماً باید از زندان تقدیم شود… با موازین شرعی وفتاوی علمای اسلامی مغایرت دارد…همچنین برداشت علمای حقوق، من جمله دکتر کاتوزیان[۸۰] ودکتر لنگرودی[۸۱] از مواد قانون مدنی نیز همین است که در هنگام دادرسی قاضی می‌تواند بادرخواست مدیون قرار اقساط بدهی بدهد وهیچ گونه موجبی برای عدم تمسک واستفاده نکردن از مقررات قانون مدنی در موارد مزبور، به نظر نمی رسد ونیز با توجه به ملاک ماده ۳۷قانون اعسار مصوب ۱۳۱۳ ونیز ملاک ماده ۳۹قانون آیین دادرسی مدنی سابق مصوب ۱۳۱۸ بطورمطلق بیان شده لذا با این وصف دعوای اعسار منحصر به اعسار از محکوم‌به نیست وبا توجه به اینکه دین مبین اسلام اختیارات بسیار گسترده‌ای به حاکم داده است، با توجه به اوضاع واحوال طرفین دادگاه می‌تواند حکم وقرار مقتضی صادر نماید ودر مواردی که خوانده اقرار به دین ومدیون بودن خود دارد وعدم توانایی در پرداخت را به صورت یکجا ادعا می‌کند وادعای وی نیز مقرون به صحت است، رد تقاضای او وعدم رسیدگی به درخواستش محمل قانونی نداشته، قابل توجیه نیست واین دعوا بطور قطع ویقین قبل از صدور حکم بدون لزوم زندانی نمودن مدعی اعسار، قابلیت استماع دارد…. وحتی بعضی از علمای بزرگ حبس کردن مدیون «فاقددارایی» را حرام دانسته اند، به علاوه مطابق فتاوای علمای شیعه[۸۲] ونیز مطابق قانون، صرفاً در مرحله اجرایی ومنحصراً در مورد «محکوم به» حبس محکوم علیه»ممتنع»، «مماطل»ویا «لی الواجد»[۸۳] به درخواست محکوم‌له جایز است وآن هم بر اساس فتاوی در جایی که حاکم شک دارد آیا محکوم علیه معسر است یا خیروصرفاً تا برطرف شدن شک حاکم، حبس جایزاست واگر حاکم احراز نماید که شخص معسر است، عبارت علما که باید اورا رهاکند صراحت دارد واصولاً فردی که قبل از صدور حکم ودر جریان رسیدگی، تقاضای تقسیط می کند مماطل وممتنع (کسی است که مال دارد، ولی نمی خواهد پرداخت کند) محسوب نمی شود تا بتوان او را حبس کرد وچنانجه حاکم با علم به اعسار وعدم قدرت پرداخت متقاضی، علی رغم اقرار وی به مدیون بودن خود، درخواست اورا در خصوص قراراقساط یا اعطای مهلت متناسب نپذیرد ودر واقع با عدم پذیرش درخواست خوانده او را محکوم وبه این دلیل روانه زندان کرده حبس نماید، خلاف موازین شرعی عمل کرده است. با توجه به مراتب مذکور، درخواست تقسیط بدهی از ناحیه خوانده دعوایی که موضوع خواسته آن مطالبه وجه یا مال است، در جریان رسیدگی، قابل استماع ورسیدگی است ودادگاه در صورت طرح موضوع از ناحیه خوانده، مکلف به رسیدگی واظهار نظر بوده، عنداللزوم با وجودشرایط می‌تواند قراراقساط صادریا مهلت متناسب اعطا کند.
در مقابل چنین استدلال می شود: نظر به اینکه تقسیط نوعی اعسار است ودر قوانین جدید التصویب، از جمله قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی در ماده ۳آن ونیز قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب در امور مدنی مصوب سال ۷۹ به جز اعساراز محکوم‌به و هزینه دادرسی، نوعی دیگر از اعسار پیش بینی نشده است ودر این قانون اصولاً اعسار از خواسته که در جریان رسیدگی مطرح می‌شود، عنوان نشده وقانون مدنی نیز قانونی ماهوی است نه شکلی وتاشخص محکوم نشده باشد وبه عنوان محکوم علیه تلقی نشود ومراحل اجرایی(با صدوراجرائیه ودرخواست محکوم له) سپری نگردد، اعساراوثابت نیست ودادگاه قبل از محکومیت خوانده وطی مراحل مذکور نمی تواند قراراقساط بدهد. از آنجا که به جزماده ۳قانون نحوه محکومیت های مالی راجع به بحث تقسیط دین ودرخواست اعسار، باکیفیتی که در ماده ۳قانون اخیرالذکرآمده است، قانون دیگری وجود ندارد ودر واقع در خصوص تقسیط دین ودرخواست اعسار، قبل از صدورحکم، نقص قانونی داریم، چنین درخواستی در جریان رسیدگی از طرف خوانده دعوا، قابل پذیرش نبوده ودادگاه به آن ترتیب اثر نمی دهد. بنابراین، مدعی اعسار، فقط پس از محکومیت وصدوراجرائیه از زندان می‌تواند دادخواست اعسار تقدیم نماید.
البته مطابق رأی وحدت رویه شماره ۶۶۳ -۲/۱۰/۱۳۸۲ دعوی اعسار وتقسیط محکوم قبل از بازداشت محکوم علیه قابل استماع می‌باشد‌.[۸۴]
نظر کمیسیون نشست قضایی(۴) حقوقی ،در خصوص این سؤال که آیا دادخواست تقسیط بدهی از ناحیه خوانده دعوایی که موضوع خواسته آن مطالبه وجه یا مال است در جریان رسیدگی قابل پذیرش میباشد یا خیر؟به شرح ذیل می‌باشد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 11:34:00 ق.ظ ]




کنشی با شرایط مناسب نوشته می­ شود که آن­را کنش اینشتین- هیلبرت گویند. سپس آن­را نسبت متغیر دینامیکی میدان گرانشی (تانسور متریک فضازمان) وردش داده به کمک اصل وردش، معادله­ میدان بدست می ­آید ]۲۸[.
از گرانش نیوتن استفاده شود. معادله­ گرانش نیوتنی همان معادله­ پواسن برای پتانسیل گرانشی است
پایان نامه - مقاله - پروژه
(۳-۳-۲)
که  و  به­ترتیب چگالی ماده و پتانسیل گرانشی است. حال از هموردایی عام انتظار می­رود، معادله­ گرانشی به­ صورت یک رابطه­ تانسوری باشد. از آنجایی که در حد گرانش ضعیف و استاتیک داریم:
(۳-۳-۳)
بایستی در معادله­ میدان مطلوب تنها تا مشتق مرتبه­ی دوم متریک وجود داشته باشد. چون تنها تانسور مستقل ساخته شده از متریک و مشتقات متریک تا مرتبه­ی دوم، تانسور انحنای ریمان است. بنابراین بایستی در یک طرف معادله­، تانسور انحنا و در طرف دیگر تانسور مربوط به انرژی و تکانه­ ماده در فضا قرار بگیرد و نهایتاً از روی آن، معادله­ اینشتین بدست می ­آید ]۲۹[.
خصوصیات طرف چپ معادله­ (۳-۳-۱) طبق فرضیات اینشتین [۳۰ [به این صورت می­باشند:
الف- تانسور اینشتین که در سمت چپ معادله­ ذکر شده به مشتقات مرتبه­ی اول و دوم متریک محدود می­ شود.
ب- تانسور اینشتین باید نسبت به مشتقات مرتبه­ی دوم خطی باشد.
ج- بدلیل صفر شدن مشتق هموردای  (اصل بقای انرژی- تکانه) در طرف راست معادله، همین خاصیت می­بایست در سمت چپ همواره برقرار باشد. یعنی، دیورژانس  همواره باید صفر باشد.
د- همچنین از تأثیرات دیگری که طرف راست معادلات میدان به سمت چپ می­ گذارد این است که  باید تانسور متقارن باشد.
با این مفروضات و مقداری محاسبه، معادله­ (۱-۲) بدست می ­آید.
۳-۴ گرانش مشتقات بالاتر
پس از معرفی نسبیت عام و بدست آوردن معادلات میدان توسط اینشتین، فیزیک­دانان به­دنبال یک نظریه­ واحد جهت توصیف تمام برهم­کنش­های ذرات و میدان­ها بودند. در این زمینه پیشرفت­هایی صورت گرفت و نظریاتی هم ارائه شد. یکی از این نظریه ­ها، نظریه­ ریسمان[۱۹] بود که با هدف متحدسازی کلیه­ برهم­کنش­های موجود در طبیعت بیان گردید. در این نظریه مدل ذرات (هادرون­ها) را مشابه با یک جسم یک بعدی به­نام ریسمان و نه ذره­ی نقطه­ای در نظر می­گرفت. پس از این­که این نظریه به خاطر وجود تاکیون­ها[۲۰] (ذرات با جرم موهومی و اسپین ۲) و نیز این­که این نظریه در ۲۶- بعد سازگار است برای مدتی کنار گذاشته شد، عده­ای از فیزیک­دانان با انتخاب گراویتون[۲۱] این نظریه را به­عنوان کاندیدای مناسبی برای نظریه­ کوانتومی گرانش در نظر گرفتند. امروزه با تلفیق ابرتقارن و نظریه­ ریسمان[۲۲]، نظریه­ ابرریسمان مورد توجه قرار گرفته است که مستقل از وجود تاکیون­ها بوده و در ۱۰- بعد سازگار است. در حد انرژی­های پایین، این نظریه­ به مدل­های موثر گرانشی در ابعاد بالا (نظریه­ های مشتقات بالاتر انحنا) منجر می­ شود ]۳۰[. جالب توجه است که این عبارات با مشتقات بالاتر انحنا در میدان­های کوانتومی نیز دیده می­ شود ]۳۱[. در این زمینه نکته­ای که از اهمیت زیادی برخوردار است این است که این عبارات، در ابعاد بالاتر از چهار بعد تأثیر خود را نشان می­ دهند.
از این دستاورد نتیجه­ای که می­توان گرفت این است که در این نظریه ­ها در ابعاد بالاتر از چهار بعد، کنش گرانشی فقط شامل عبارت اینشتین- هیلبرت نیست و پیرو آن معادلات میدان نیز معادلات میدان اینشتین نخواهد بود و عباراتی با توان­های بالاتر انحنا نیز در این معادلات ظاهر می­ شود.
یکی از نظریه­ های بسیار مهمی که در زمینه­ توان­های بالاتر انحنا بیان شده است، نظریه­ گرانش لاولاک می­باشد [۳-۵]. خصوصیت ویژه­ی این نظریه این است که در تانسور لاولاک مشتقات بالاتر از مرتبه­ی دوم متریک ظاهر نمی­شوند.
۳-۵ گرانش لاولاک
تانسور گرانشی اینشتین (  ) به همراه ثابت کیهان­شناسی، در ۴- بعد، تنها تانسوری است که می­توان از مشتقات مرتبه­ی اول و دوم متریک تشکیل داد به­ طوری که این تانسور نسبت به مشتق مرتبه­ی دوم خطی باشد ]۳۲[.
می­دانیم اساسی­ترین فرض­های نسبیت عام اینشتین این است که یک تانسور مرتبه­ی دو که به هندسه­ی فضازمان بستگی دارد با تانسور انرژی- تکانه متناسب باشد. بنابراین تانسور مرتبه­ی دومی که به هندسه بستگی دارد بایستی دارای خواص زیر باشد.
۱-این تانسور باید متقارن باشد، یعنی:

۲-این تانسور باید ترکیبی از متریک و مشتقات آن حداقل تا مشتق مرتبه­ی دوم باشد.

مشتق هموردای این تانسور باید صفر باشد، یعنی:

۴-این تانسور نسبت به مشتقات مرتبه­ی دوم متریک تناسب خطی دارد. در این مورد فرض می­ شود که معادلات میدان خلا به شکل زیر است:

با توجه به خواص فوق، در سال ۱۹۷۱ لاولاک یک تانسور عمومی­تر در ابعاد بالاتر که شرایط تانسور اینشتین را برآورده می­کرد ارائه نمود [۳-۵].
خصوصیت مهم لاگرانژی لاولاک این است که این لاگرانژی نسبت به تانسور ریمان غیرخطی است و تفاوت معادلات میدان ناشی از لاگرانژی لاولاک با معادلات میدان اینشتین تنها در فضازمان­های بالاتر از ۴- بعد مشخص می­ شود، یعنی در ۴- بعد جواب­های معادلات میدان لاولاک به جواب­های گرانش اینشتین کاهش می­یابند. به دیگر سخن در ۴- بعد جملات بالاتر لاولاک یک ناوردای توپولوژیک بوده و تاثیری در معادلات میدان و هندسه­ی فضازمان ندارد. که این لاگرانژی به­ صورت زیر معرفی می­ شود:
(۳-۵-۱)
در رابطه­ فوق بیانگر قسمت صحیح  است،  یک ثابت اختیاری است و  به ازای  های مختلف جملات مختلف لاولاک را بوسیله­ی رابطه­ زیر به­دست می­دهد:
(۳-۵-۲)
که در آن  تانسور انحنای ریمان در  بعد و  دلتای کرونکر پادمتقارن تعمیم یافته­ می­باشد. مرتبه­ی اول این لاگرانژی (یعنی اگر در معادله  را قرار دهیم) به لاگرانژی اینشتین- هیلبرت تبدیل می­ شود:
(۳-۵-۳)
اگر در معادله­ (۳-۵-۱) مقدار  قرار دهیم به لاگرانژینی تبدیل می­ شود که شامل اولین مرتبه­ی بالاتر در گرانش لاولاک بوده و معادله­ حرکت ناشی از آن نسبت به مشتق مرتبه­ی دوم تانسور متریک خطی است که آن را لاگرانژی گوس-بونه می­نامند ]۳۳[. در این تحقیق سعی برآن­ است­که تا همین مرتبه از گرانش لاولاک را مورد مطالعه قرار دهیم. لاگرانژی گوس-بونه به شکل زیر معرفی می­گردد:
(۳-۵-۴)
همان‌طور که گفته شد لاگرانژی گوس- بونه در ۴- بعد یک ناوردای توپولوژیک بوده و در ۵- بعد و بالاتر می­توان تأثیرات آن­را مشاهده نمود.
حل سیاه­چاله در گرانش گوس- بونه شامل دو جواب می­باشد، که این جواب­ها به دو شاخه­ مثبت و منفی تقسیم ­بندی شدند. هنگامیکه دیزر برای اولین بار جواب را کشف کرد، ادعا کرد که حالت خلأ در شاخه­ مثبت ناپایدار می­باشد ]۳۴[، پس جواب در شاخه­ منفی مورد بررسی قرار گرفت، و توجه کمتری به شاخه­ مثبت شد، اما اخیراً مشخص شده است که حالت خلأ در هر دو شاخه پایدار می­باشد. جواب­های زیادی در گرانش گوس- بونه مورد بررسی قرار گرفته­اند که به برخی از آن­ها اشاره می­ شود: جواب تاب ناب، در گرانش گوس- بونه در مرجع ] ۳۵[ بررسی شده و تحلیل جواب­های باردار آن در مرجع [۳۶] آمده است.
سیاه­چاله­های کروی ایستا بدون­بار در ]۳۷[ بررسی شده­ است. همچنین جواب­های سیاه­چاله­ای با توپولوژی غیربدیهی در گرانش گوس- بونه در مرجع ]۳۸و۳۹[ آمده است. ترمودینامیک سیاه­چاله­های بدون بار ایستا با تقارن کروی در مرجع ]۴۰[ و سیاه­چاله­های باردار در مراجع ]۴۱و۴۲[ بررسی شده است. تمامی این جواب­های شناخته شده در گرانش گوس- بونه استاتیک می­باشند. جواب­های چرخان در گرانش گوس- بونه نیز در مرجع ]۴۳و۴۴[ آمده است.
در این رساله در سمت چپ معادله­ میدان گرانشی به­جای لاگرانژی اینشتین، از لاگرانژی گوس-بونه به­عنوان تعمیم لاگرانژی اینشتین استفاده می­کنیم. به دیگر سخن کنش گرانشی مورد استفاده در این رساله به­ صورت زیر معرفی می­ شود:
(۳-۵-۵)
که در آن  ضریب گوس- بونه است. مسلماً در حد  های کوچک (  )، معادلات و نیز جواب­های به­دست آمده باید به معادلات و جواب­های گرانش اینشتین تبدیل شوند.
۳-۶ کنش مرزی
از وردش دادن کنش گرانشی اینشتین نسبت به متریک فضازمان، می­توان به معادلات حرکت دست پیدا کرد. اما پس از وردش کنش اینشتین- هیلبرت نسبت به  ، همه عبارات خوش­تعریف نیستند. مشکل از اینجا ناشی می­ شود که در راه رسیدن به معادلات میدان، عباراتی دارای انتگرال سطحی که در برگیرنده­ی مشتق نرمال بر سطح  هستند، ظاهر می­شوند. در این حالت برای خوش­تعریف کردن این کنش، گیبونز و هاوکینگ یک انتگرال مرزی به کنش حجمی اضافه کردند، که به این دلیل که تابعی از هندسه­ی مرز بود تأثیری در معادلات حرکت ایجاد نمی­کرد و فقط مشتق نرمال کنش مرزی را از بین می­برد [۴۵]. جمله­ اضافه شده توسط گیبونز و هاوکینگ به صورت زیر تعریف می­ شود:
(۳-۶-۱)
که  متریک القایی بر روی مرز  و  رد[۲۳] انحنای خارجی[۲۴] مرز  می­باشد.
در معادله­ (۳-۶-۱)،  به­عنوان تغییرات بردار عمود بر مرز به صورت زیر تعریف می­ شود [۲۵]:
(۳-۶-۲)
که  بردار یکه­ی عمود بر سطح است.
در مورد گرانش مراتب بالاتر انحنا (مشتقات بالاتر) کنش مرزی پیچیده­تر می­ شود. به­عنوان مثال در مورد کنش گوس- بونه برای این­که معادلات وردش داده شده خوش تعریف باشند، علاوه بر کنش گیبونز- هاوکینگ، کنش زیر نیز باید به معادلات افزوده شود [۴۶و۴۷]:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 11:33:00 ق.ظ ]