ب) نظریه های رفتاری

 

بر طبق مدل تبادل رفتار، تعارضات زناشویی تا حد زیادی پی آیند میزان تقویت و یا تنبیه اعمال شده از طرف زوجین نسبت به هم و هر رابطه تقویت و تنبیه که هر زوج از خودشان نشان می‌دهد در نظر گرفته می شود (بارکر، ترجمه دهقانی، ۱۳۸۰). در درمان زناشویی رفتاری که بر اساس ترکیبی زناشویی نظریه یادگیری اجتماعی و نظریه مبادله اجتماعی است ، فرض می شود که افراد با یک سری نیازها یا انتظارات برای تقویت کننده ها (فواید) وارد ازدواج می‌شوند که این انتظارات در سنین کودکی در آن ها شکل گرفته است، هنگام انتخاب همسر فرد سعی دارد رابطه ای ایجاد کند که حداکثر فایده و حداقل هزینه را در بر داشته باشد. هنگامی که فواید رابطه انتظارات را براورده نکنند یا نسبت هزینه به سود بالا باشد اختلاف رخ می‌دهد. در مراحل اولیه رابطه، تضادها معمولاً با پذیرش یا اجتناب پوشانده می‌شوند ولی اگر زوجین مهارت های ارتباطی خوب یا مهارت های حل اختلاف نداشته باشند، اختلاف بالا رفته و به صورت پیچیده در می‌آیند. بازیاد شدن تعداد دفعات اختلاف سازگاری زناشویی مختل شده و رضایت کمتری از رابطه خواهید داشت (داگلاسو داگلاس[۳۰]، ۱۹۹۵) .

 

ج) نظریه های شناختی

 

طبق نظریه منطقی – هیجانی الیس(۱۹۹۳)، آشفتگی یک زوج به طور مستقیم به اعمال طرف دیگر یا شکست های سخت زندگی مربوط نمی شود بلکه بیشتر به دلیل باور و عقیده ای است که این زوج ‌در مورد چنین اعمال و شکست هایی دارد. ایس مدعی است، تفکر غیر منطقی که ویژگی آن عبارت است از اغراق زیاد، انعطاف ناپذیری بی جا، غیر عقلانی و به ویژه مطلق گرایی در بسیاری موارد تواماً به نوروز فردی و اختلال ارتباطی می‌ انجامد. ‌بنابرین‏ باورهای غیر منطقی به اختلال های فردی منجر می شود و باعث ‌نارضایت‌مندی های بی اساس در حیطه زناشویی می‌گردد (الیس و همکاران، ترجمه صلاحی و یزدی، ۱۳۸۳).

 

آرون بک (۱۹۸۷) سردمدار شناخت درمانی معتقد است که مهم ترین علت تعارضات زناشویی، سوء تفاهم و خطاهای شناختی و افکار اتوماتیک است. به اعتقاد او تفاوت در نحوه نگرش افراد باعث بروز اختلافات و پیامدهای ناشی از آن می شود. هم چنین او معتقد است یکی از مهم ترین تعارضات زناشویی ، انتظارات متفاوت زن وشوهر از نقش یکدیگر در خانواده است. اغلب زوج ها درباره دخل و خرج خانواده، نگهداری فرزندان فعالیت های اجتماعی، گذراندن اوقات فراغت و تقسیم کار در خانواده باورهای متفاوتی دارند (بک، ترجمه،قراچه داغی، ۱۳۸۰).

 

د) نظریه های سیستمی

 

در نظریه ساختی، مینوچین[۳۱] (۱۹۷۴) معتقد است، خانواده وقتی معیوب می شود که قواعدش اجرا نشود. وقتی مرزها خیلی سفت و سخت یا نفوذپذیر می‌شوند، عملکرد خانواده به عنوان یک نظام مختل می شود. اگر سلسله مراتب خانواده رعایت نشود، یعنی والدین تصمیم گیران اصلی نباشند و کودکان بزرگتر بیش از کودکان کوچکتر مسئولیت نداشته باشند آشفتگی و مشکل پیش می‌آید. گاهی صف بندی های درون خانواده مخرب و به مثلث سازی منجر می‌شوند. در یک خانواده آشفته قدرت روشن و صریح نیست (شارف[۳۲]، ترجمه فیروزبخت، ۱۳۸۱). در نظریه تجربه نگر، ویتاکر[۳۳](۱۹۷۳) معتقد است که اختلال خانواده هم از جنبه ساختاری و هم از بعد فرایندی مورد توجه قرار می‌گیرد. از لحاظ ساختاری امکان دارد که مرزهای خانوادگی در هم ریخته یا نفوذ پذیر باعث عملکرد ناکارساز شود و خرده نظام ها، تبانی های مخرب انعطاف ناپذیری نقش هاو جدایی نسل ها از هم گردند. مشکلات مربوط به فرایند می‌توانند موجب فروپاشی امکان مذاکره و توافق امضا برای حل تعارض شوند و شاید باعث گردند تا صمیمیت، دلبستگی یا اعتماد از میان برود. در مجموع ویتاکر چنین فرض می‌کند که نشانه های اختلال یا تعارض هنگامی ظهور می‌کنند که فرآیندها و ساخت های مختل به مدت طولانی تداوم می‌یابند و مانع توان خانواده برای اجرای تکالیف زندگی می‌شوند (گلدنبرگ، ترجمه برواتی و همکاران، ۱۳۸۲).

 

ه) نظریه های بین نسلی

 

در نظریه بین نسلی، بوون[۳۴](۱۹۷۵) تصور می کرد در بسیاری از خانواد ه های مشکل دار غالباً اعضای خانواده فاقد هویت مستقل و مجزا هستند و بسیاری از مشکلات خانوادگی، بخاطر این روی می‌دهد که اعضای خانواده خود را از لحاظ روان شناختی از خانواده پدری مجزا ساخته اند (بارکر، ترجمه دهقانی، ۱۳۸۰). هر چه درجه عدم تفکیک یعنی فقدان مفهوم خویشتن یا برعکس، وجود یک هویت شخصی ضعیف یا نا استوار بیشتر باشد، امتزاج عاطفی بیشتری میان خویشتن با دیگران وجودخواهد داشت.ا فرادی که بیشتری امتزاج را بین افکار و احساساتشان دارند چون قادر به تفکیک افکار از احساسات نیستند،در تفکیک خویشتن از سایرین نیز مشکل دارند و سادگی در عواطف حاکم یا جاری خانواده حل می‌شوند و ضعیف ترین کارکرد را دارند هر چه امتزاج خانواده هسته ای بیشتر باشد احتمال اضطراب و بی ثباتی بیشتر خواهد بود و تمایل خانواده برای یافتن راه حل از طریق جنگ و نزاع، فاصله گیری، کارکرد مختلف یا ضعیف شده یکی از همسران یا احساس نگرانی کل خانواده راجع به یکی از فرزندان بیشتر خواهد شد. سه الگوی بیمارگون محتمل در خانواده ی هسته ای که محصول امتزاج شدید بین زوجین است عبارتند از: بیماری جسمی یا عاطفی در یکی از همسران، تعارض زناشویی آشکار، مزمن و حل نشده ای که در طی آن دوره هایی از فاصله گیری مفرط و صمیمیت عاطفی مفرط رخ می‌دهد، آشفتگی روانی در یکی از فرزندان و فرافکنی مشکل به آن ها هر چه سطح امتزاج زوجین بیشتر باشد، احتمال وقوع این الگو بیشتر خواهد بود (گلدنبرگ، ترجمه برواتی، ۱۳۸۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...