کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو



آخرین مطالب

 



اکثریت دادگاه‌های ایران معاملات مربوط به سفته را اگر بین غیر تاجر انجام گرفته باشد، تجاری نمی‌دانند و آن را اگر توسط تاجر و برای امور بازرگانی باشد جزء اعمال تجاری تبعی می‌دانند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
اما در مورد قرارداد تجاری باید گفت چون سفته جزء اسناد تجاری محسوب می‌شود، و چون تعهد ناشی از یک سند تجاری علی الاصول تعهد تجاری است، پس سند تجاری یک قرارداد تجاری است هر چند که تعهد قبلی بر مبنای مدنی باشد. پس سفته یک قرارداد تجاری است و ممکن است جزء اعمال تجاری تبعی باشد. اما در مورد چک، قانونگذار در ماده۳۱۴ قانون تجارت بیان می‌دارد که «صدور چک ولو اینکه از محلی به محل دیگر باشد ذاتاً عمل تجاری محسوب نیست، لیکن مقررات‌این قانون از ضمانت صادرکننده و ظهرنویس‌ها و اعتراض و اقامه دعوی و ضمان و مفقود شدن راجع به بروات شامل چک نیز خواهد بود.»
لذا دین عبارت از مال کلی ثابت در ذمه است که ممکن است به سبب عمل یا واقعه حقوقی ویا به صورت ارادی یا قهری بر عهده مدیون مستقر شده است.مثلا شخصی به بیع نسیه کالایی را خریداری کرده وثمن آنرا به عنوان دین بر ذمه پذیرفته است، یا مبلغ مشخصی را به عنوان مهر در نکاح با قید عند المطالبه مقرر داشته اند که این مبلغ به عنوان دین زوج به زوجه تلقی خواهد شد، همچنین ممکن است دین به دلیل واقعه ای خارج از اراده و به صورت قهری بر عهده مدیون قرار بگیرد،به عنوان مثال سخصی به غیر عمد به دیگری خسارتی وارد کند که برای او ایجاد ضمان نماید، در این صورت، شخص ضامن جبران خسارت خواهد بود و چنانچه نحوه جبران آن ‍‍‍‍‍‍پرداخت مبلغ معینی باشد، شخص ضامن در قبال پرداخت آن مدیون تلقی خواهد شد.
دین ناشی از اسناد تجاری به معنای خاص، خصوصاً برات، سفته وچک که عمدتاً موضوع بحث ما هستند از مصادیق دیونی هستند که بدلیل اعمال حقوقی ارادی مدیونین آنرا به ذمه می پذیرند.صادر کننده چک با صدور چک به میزان وجه مندرج در آن اقرار به مشغول بودن ذمه خود در مقابل دارنده آن میکند چنان که صادر کنندگان برات و سفته نیز با صدور هر کدام از این اسناد تجاری اقرار به مدیونیت خود به دارنده سندبه میزات مبلغ مندرج در این اسناد می نمایند.
در راستای تضمین اعتبار این اسناد است که حقوقدانان تئوری حجیت و اعتبار ظاهر سند تجاری را تحت عنوان تئوری ظاهر مطرح میکنند و امتیازات قانونی داده شده به سند را ناشی از اعتماد و اعتباری میدانند که اشخاص به این اسناد می نمایند و بر همین اساس است که در در خصوص ماهیت دین ناشی از اسناد تجاری می توان گفت استدلالها ی مختلف و متفاوتی بوجود می آید و قایل بودن به اینکه بدلیل وجود تضمینات مضاعف قانونگذار برای پرداخت سریع و به موقع این اسناد ، دیون ناشی از آنها متفاوت از دیون عادی است.
پیرو بحث ماهیت دین ناشی از اسناد تجاری می توان مبحث محل این اسناد را مطرح داشت و یا بدلیل وجود قاعده تضامن در خصوص دیون موضوع این اسناد قایل به گردش اعتباری و توثیق جمعی دیون ناشی از این اسناد شد و یا مباحث متعدد دیگری که در زیر مواردی از آنها تبیین می گردد:
الف) دین ذمه ای. در این مورد صرفاَ ذمه مدیون مشغول است اعم از اینکه مبنای این اشتغال ذمه سند تجاری ، قرارداد یا هر عمل و یا واقعه حقوقی دیگری باشد.ایراد این دیدگاه درخواست خواهان برای استرداد عین موجود در ید خوانده، با عدم پرداخت دین، باید امکان توقیف عین مورد معامله و مبنای این است که دیگر امکان استیفاء طلب موضوع این اسناد از اموال مدیون که مستثنیات دین وی است وجود ندارد در شرایطی که علی القاعده در صورت اشتغال ذمه مدیون ، در صورت وجود آن در ید مدیون ، وجود داشته باشد و نیز تنها مشغول بودن ذمه خلاف قواعد ضمان نقل ذمه به ذمه است که در حقوق ما به عنوان اصل پذیرفته شده است و عملا قانونگذار در خصوص اسناد تجاری با امکان تأمین خواسته گرفتن بابت دیون موضوع این اسناد ، بین ماهیت دین ناشی از سند تجاری با دیون عادی قایل به تفاوت شده است.
ب)دین ذمه ای تضامنی. با این تحلیل که ، درست است دین ناشی از اسناد تجاری صرفاَ سبب اشتغال ذمه است ولی تفاوت عمده ای که دیون موضوع این اسناد با دیون موضوع اسناد عادی و رسمی دیگر دارند این است که، در این اسناد صرفاَ ذمه مدیون اصلی مشغول نیست (چه در فرض گردش این اسناد و عدم گردش آنها)،بلکه برخلاف قواعد حقوق مدنی، اقتضای ماهیت تجاری و تضمین اعتبار این اسناداین است که علاوه بر صادر کنندگان، ضامنین و ظهر نویسان این اسناد نیز در مقابل دارنده اسناد تجاری مسئول پرداخت وجه مندرج در این اسناد باشند، براین اساس است که می گوییم ماهیت دین ناشی از این اسناد نیز تجاری است و در واقع دین موضوع این اسناد ماهیت خود را از سند مظروف خد به عاریت می گیرد.
ج)موضوعیت داشتن اسناد تجاریپیدایش اسناد تجاری به تاریخ حقوق تجارت بازمیگردد و در یک نگاه کلی ، حاصل نیازهای تجاری و بازرگانی است . علت پیدایش این اسناد در سه ضرورت اصلی خلاصه میشود : ۱ ) سرعت ، ۲ ) سهولت و ۳ ) امنیت روابط تجارتی.
به عبارت دیگر چون اجرای سریع ، آسان ، اعتماد و اطمینان به ظاهر اعمال تجاری از طریق اسناد مدنی به خوبی تامین نمیگردید ، ناگزیر اسنادی با کارکردهای مناسبتر به وجود آمد ، بازرگانان علی الاصول از اسنادی که نقل و انتقال آنها تابع تشریفات سنگین قانون مدنی است، در پرداختهای خود استفاده نمی کنند. به همین دلیل یک سند اقرار دین که فقط به وسیله قانون مدنی قابلیت نقل و انتقال دارد، در ردیف اسناد تجاری قرار نمی گیرد . همچنین سندی که متضمن ارزش است ولی فاقد قابلیت نقل وانتقال می باشد، در بین بازرگانان، بعنوان وسیله پرداخت طرفداری ندارد. مثل ضمانت  نامه های بانکی حسن انجام کار که بنفع شخص معینی صادر شده و بانک ضامن متعهد به پرداخت وجه  آن به همان شخص معین است یا بارنامه که معرف کالا می باشد . ولی آن دسته از اسناد که قابل نقل و انتقال و متضمن وجه نقد هستند و سر رسید بلند مدت دارند مثل اوراق قرضه ، اسناد تجاری عام محسوب می شوند و دارای یک سلسله قواعد و مقررات خاص هستند که این قواعد و مقررات باعث می شود این اسناد جانشین پول بشوند.
برخی کشورها به اعتبار اقتصاد پویا و پیشرفته به شکلی برنامه ریزی کرده اند که وجه نقد در دست مردم نباشد بلکه اسناد تجاری از جمله کارتهای اعتباری را جایگزین آن کرده اند. در این کشورها قواعد و مقرراتی بر اسناد حاکم است که با رویت آنها طرف معامله راغب به استفاده از اسناد تجاری همچون چک و سفته و برات می گردد. در معاملاتی که در سطح بین المللی صورت می گیرد برات بعنوان یک سند تجاری دارای ارزش خاصی است و در انجام معاملات نیز از برات استفاده می شود در کشورهای دارای اقتصاد سنتی مردم رضا و رغبتی نسبت به این اسناد نشان نمی دهند و معاملات خود را با وجه نقد انجام می دهند. نظامهای بزرگ حقوقی در حدود قواعد و مقررات حاکم بر اسناد تجاری اتفاق نظر دارند ولی در بعضی موارد اختلاف نظرهایی نیز وجود دارد. در سال ۱۹۳۰ حقوقدانان سعی کردند تا هماهنگی در سطح بین المللی در مورد اسناد تجاری ایجاد کنند به همین منظور پیمان ژنو در سال ۱۹۳۰ تنظیم و اکثر کشورهای دنیا با امضاء این پیمان به آن ملحق شدند. در پیمان ژنو در مورد نظریه عمومی و حاکم بر اسناد تجاری به اعتبار اختلافات عمیق بین سیستمهای مختلف حقوقی مثل حقوق نوشته و حقوق کامن لا و حقوق عرفی وجود داشت که تنظیم کنندگان پیمان این اختلافات را کنار گذاشتند .
در این پیمان بیان شده که نظریه عمومی حاکم بر اسناد تجاری را نمی توان درک کرد مگر آنکه اوصاف و ویژگیهای تعهدات ناشی از این اسناد مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان به ماهیت حقوقی آنها پی برد. در خصوص روابط حقوقی ناشی از یک سند تجاری در مفهوم خاص باید گفت منشأ یک سند تجاری تعهد تجاری و مدنی است که با تنظیم و امضاء و ارائه سند ایجاد می شود که این نوع سند جنبه طریقیت دارد.
هر سندی که در قلمرو مدنی تنظیم می شود مبتنی بر یک رابطه حقوقی است وقتی این رابطه حقوقی زایل شد سند نیز اثرش زایل می گردد بعنوان مثال اسناد اجاره، بیع گویای یک رابطه حقوقی است که با فسخ یا اقاله آنها این اسناد نیز آثار حقوقی خود را از دست می دهند؛ اما در قلمرو حقوق تجارت همین که سند تجاری تنظیم شد و به ذینفع تسلیم گردید؛ با زوال رابطه حقوقی سابق، سند از بین نمی رود و اثر آن نیز زایل نمی شود اعم از اینکه رابطه حقوقی منشأ سند تجاری یا مدنی باشد و به همین دلیل است که بر خلاف اسناد مدنی که جنبه طریقیت دارند، اسناد تجاری خاص جنبه موضوعی دارند یعنی فارغ از رابطه حقوقی سابق خودشان موضوع می شوند. به این موضوعیت یافتن اسناد تجاری وصف تجریدی گفته می شود وصف تجریدی به این معنا می باشد که فعل و انفعالات حادث شده در رابطه حقوقی، تأثیری بر سند ندارد و اساسا رابطه حقوقی طرفین قابل تسری به شخص یا اشخاص ثالث نیست و این حفظ شدن اعتبار به دلیل موضوعیت داشتن سند تجاری است.
به عنوان مثال اگر اتومبیلی فروخته شود و در قبال ثمن معامله چک یا سفته یا برات داده شود و دارنده سند تجاری آن را به شخص ثالث منتقل نماید و متعاقب آن فسادی در معامله پدید آید باید اتومبیل به بایع و وجوه پرداختی به مشتری استرداد گردد که این امر بیانگر طریقیت رابطه حقوقی در قلمرو مدنی است ولی سند تجاری منتقل شده بلحاظ موضوعیتش اعتبار خود را حفظ کرده و اساسا روابط طرفین قابل تسری به شخص ثالث نیست. در حالی که در قلمرو حقوق مدنی انفعالات ایجاد شده، بر روی سند سایه می اندازد و این به خاطر طریقیت داشتن اسناد مدنی است. به همین دلیل عدم توجه به تعهد سابق و اصالت به تعهد ایجاد شده به محض امضاء سند تجاری از نتایج وصف تجریدی اسناد تجاری قلمداد می گردد .
در این مبحث تلاش خواهیم کرد تفاوتهای اعسار و اعطاء مهلت را تبیین نموده و وجوه تمایز قانونی آنها را مورد شناسایی قرار می دهیم. در این میان نگرش و دیدگاه قضات محاکم را در خصوص این موضوعات از ذهن میگذرانیم.
گفتاردوم: ماهیت اعسار
اعسار وضعیتی است که درنتیجه نیازمند شدن وتهی دستی مدیون در مقابل طلبکاران وی حاصل می‌شود ودر مقام بیان همین وضعیت است که خداوند متعال می‌فرماید:
وَإِن کانَ ذُوعُسرَهٍ فَنظِرهإِلی مَیسَرهٍ وَأَن تَصَدَّ قُوا خَیرٌ لَّکُم ان کنتم تَعلَمُون.[۶۶]
اگر از کسی که طلبکار هستید تنگدست شود بدو مهلت دهید تاتوانگر گردد واگر در هنگام تنگدستی به رسم صدقه ببخشید که عوض در آخرت یابید برای شمابهتر است اگر به مصلحت خود دانا باشید.[۶۷]
صاحب تفسیر المیزان نیز در خصوص این آیه می‌گویند:«لفظ «کان» در این جا به اصطلاح علم نحوتامه است ومعنای «بود» را می‌دهد، می‌فرماید‌: اگر در میان بدهکاران فقیری یافت شود طلبکار باید او را میسره مهلت دهد ومیسره به معنای تمکن ودارا شدن است در مقابل عسرت که به معنای فقر وتنگدستی است ومعنایش این است که آنقدر باید مهلت دهدتابدهکار به پرداخت بدهی خود متمکن شود.
این آیه هرچند مطلق است ومقید به مورد ربا نیست ولیکن قهراً منطبق با مورد ربا است چون رسم این بود که وقتی مدت قرض یا هر بدهی دیگر به پایان می‌رسید رباخوارگریبان بدهکار را می‌گرفت واو درخواست می‌کرد که مدت بدهی مرا تمدید کن ومن در مقابل این تمدید، فلان مقدار ویا فلان نسبت به قیمت جنس اضافه می‌کنم وآیه شریفه از این عمل نهی فرموده ودستور می‌دهد به بدهکار مهلت دهند، واگر به کلی مدیون را به او ببخشد وبر اوتصدیق کنید برای شما طلبکاران بهتر است ؟، چون اگر چنین کنید یک زیادی ممحوق (یعنی نابودشدنی)را مبدل کرده اید به زیادی رابیه(یعنی باقی وجاویدان).[۶۸]
به تبعیت از مفاد آیه فوق قانونگذار در ماده ۱ اعسار مصوب ۲۰آذرماه ۱۳۱۳ مقرر می‌دارد «معسرکسی است که به واسطه عدم کفایت دارائی یا عدم دسترسی به مال خود قادر به تأدیه مخارج محاکمه یا دیون خود نباشد».
در نتیجه اعسار وضعیتی است که حاصل نیازمندی، فقر، تهی دستی وناتوانی مدیون در مقابل دائنین خود است که از جمله توصیه های اخلاقی وشرعی وقانونی در برخورد با این شخص دچار شده به این وضعیت این است که به او مهلت داده شود، در همین راستاست که ماده ۳۷ قانون اعسار نیز مقرر نموده است‌: «اشخاصی که دارائی نداشته یا دارائی آنها کافی برای تادیه تمام بدهی نباشد ولی با عایدات شغلی وحرفه خود بتوانند تمام یا قسمتی از بدهی خود را بپردازند محکمه (در مورد محکوم به) واداره ثبت (در مورد اوراق لازم الاجراء) با در نظرگرفتن مبلغ بدهی وعایدات بدهکارومعیشت ضروری اومیزان ومدت اقساطی را که باید داده شود تعیین خواهد کرد».
البته عده‌ای معتقد هستند که در حال حاضر «عدم دسترسی به مال»که در ماده اول قانون اعسار به عنوان یکی از شرایط اعسار آمده است، با توجه به ماده ۲ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی، از مصادیق اعسار نمی باشد.استدلال آنان به شرح ذیل است:
«در ماده ۱ قانون اعسار مصوب سال ۱۳۱۳ آمده است :«معسر کسی است که بواسطه عدم کفایت دارائی یا عدم دسترسی به مال قادر به تأدیه نباشد»؛در ماده ۲ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی آمده است :«چنانچه مالی از محکوم در دسترس باشد آن را ضبط و در غیر اینصورت (در صورت عدم دسترسی)در صورتی که معسر نباشد تا زمان تأدیه حبس خواهد شد».نتیجتا اینکه کسی که به مال خود دسترسی ندارد عنوان معسر بر او صادق نخواهد بود».[۶۹]
در پاسخ باید گفت:
در صورت عدم دسترس به مال محکوم علیه، تکلیف موضوع را همین ماده روشن کرده است.زیرا صراحتا در این ماده آمده است در صورت عدم دسترسی به مال، محکمه ممتنع را در صورتی که معسر نباشد تا زمان تأدیه حبس خواهد کرد.بنابراین چنانچه محکوم علیه دسترسی به مال نداشته باشد، محکمه باید بررسی کند که آیا وی معسر است یا خیر؟ برای پی بردن به معسر بودن وی راهی ندارد مگر اینکه به تعریف ارائه شده در ماده ۱ قانون اعسار رجوع کند.در ماده ۱۹ آئین نامه اجرائی موضوع ماده ۶ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی نیز تأکید شده که به دعوی اعسار یا به عبارت دیگر برای تشخیص معسر بودن یا نبودن مدیون باید مطابق مقررات اعسار رسیدگی شود.منظور از مقررات اعسار همان مقرراتی است که در قانون اعسار آمده است.
الف- خلاف ظاهر واصل بودن اعسار
در کارهای قضایی همیشه دسترسی به ادله‌ای چون شهادت و سند و اقرار و سوگند وغیره پیدا نمی شود و کار به امارات و فروض قانونی می‌رسد و قاضی در این صورت به عابری می‌ماند که پس از راهپیمائی طولانی در جنگلی انبوه به کوره راه ها برسد؛در رسیدگی قضائی هر گاه اماره قانونی یا قضائی هم در دسترس باشد می‌توان فصل خصومت کرد ولی اگر اماره قضائی ویا قانونی هم بدست نیاید آنوقت آیا می توان از ظاهری که از (غلبه ظن)ناشی می‌شود چشم پوشید؟ این همان کوره راه جنگل است روزگار انسان را به امور حقیر گاهی نیازمند می‌کند چاره چیست؟ فصل خصومت ضرورت دارد.
قوانین کنونی ما مانند قانون اسلام متعرض حجیت ظاهری که از غلبه ظن ناشی می‌شود نشده‌اند و رویه مشخصی هم در حقوق ایران و نیز در فقه راجع به حجیت این ظاهر وجود ندارد در پاره‌ای از موارد این ظاهر را بر اصل ترجیح داده‌اند و در بعضی موارد بعکس عمل کرده اند.[۷۰]
مثال- زنی با مردی ازدواج و خلوت کردند سپس زن به ادعاء دخول تمام مهر را خواست و مرد به استناد عدم دخول او را مستحق نصف مهر دانست.خلوت کردن ظهور در دخول دارد وحال اینکه «اصل عدم حادث»اقتضاء عدم دخول را می‌کند آیا ظاهر مقدم است؟
در مواردی که زن و مرد در یک خانه زندگی می‌کنند و زوج دعوی تمکین مطرح می‌کند زندگی در یک خانه ظهور در تمکین را دارد و حال اینکه اصل عدم حادث (یعنی تمکین که امری حادثی است)اقتضاء عدم تمکین را دارد آیا ظاهر مقدم است؟
در این مثال بهتر می‌توان ظاهر را مقدم بر اصل دانست و شاید این مورد اساسا مربوطه به جذبه غلبه (اماره)است نه غلبه ظن.در اینصورت. ..غالبا زوجین که در یک خانه زندگی می‌کنند تمکین هم محقق است.[۷۱]
لذا در قانون کنونی ما ظاهر ناشی از غلبه (خواه این غلبه پایه یک اماره قانونی قرار گرفته باشد خواه نه)بر فرض قانونی (اصل) در مقام تعارض مقدم است.در این مورد ماده ۲۶۵ ق.م.بطور صریح متعرض تعارض اصل (یا فرض قانونی) و ظاهر شده می‌گوید:«هر کس مالی به دیگری بدهد ظاهر در عدم تبرع است بنابراین اگر کسی چیزی به دیگری بدهد بدون اینکه مقروض آن چیز باشد می‌تواند استرداد کند».در اینجا دهنده آن مال می‌تواند علیه گیرنده آن طرح دعوی کند و مدعی در این دعوی مستظهر است به ظاهری که مستفاد از غلبه است زیرا غالبا هر یک از ما اگر مالی به دیگری می‌دهیم به عنوان تبرع و مجانی نیست.اما خوانده مستظهر است به اصل برائت و لازمه اجراء اصل برائت با اعتراف به گرفتن آن مال (بفرض بحث) این است که مال رااز طریق تبرع دریافت کرده است.پس بین نتیجه ظاهر و نتیجه اصل برائت تعارض وجود دارد و قانونگذار جانب ظاهر را ترجیح داده است بطوری که اگر مدعی علیه دفاعی نکند دادگاه جانب ظاهر ماده ۲۶۵ ق.م. را بر جانب اصل برائت ترجیح داده بسود مدعی حکم خواهد داد.[۷۲]
ظاهر زندگی ودریافت وپرداخت های شخصی که معاملات عوض ومعوضی داشته ویادیونی که اکنون مدیون دارد وقبلاً محکوم‌به آن را دریافت کرده واکنون امتناع از پرداخت آن می‌کند، تمکن مالی ویُسر است، چون قبلاً محکوم‌به یا عوض دین مورد حکم را دریافت کرده است، بنابراین چنین شخصی وقتی مدعی اعسار وعدم تمکن مالی باشد، ادعای وی خلاف ظاهر است وتحقق وضعیت اعساروعدم تمکن مالی وتنگدستی خودوعدم دسترسی به اموالی که ظاهراً در مالکیت او مستقر شده است می‌بایست اثبات نماید چراکه سوای حکومت ظاهر اصل استصحاب نیز مبین بقای سابق وماکان است ولی مدعی اعسار برخلاف این ظاهر ادعای اعسار می‌نمایدواز این جهت است که باید گفت اعسار خلاف ظاهر می‌باشد. اگر چه در مورد دیون ذمه‌ای به نظر می‌رسد این قاعده وظهور حجیت نداشته باشد، چراکه وقتی شخصی مثلاً به موجب عقد نکاح مهریه‌ای را در حق زن خود برذمه می‌پذیرد ظاهرامر این نیست که در مقابل یک عوض مالی را دریافت داشته باشد که اکنون بگوئیم ادعای وی خلاف ظاهر است بلکه صرفاً دینی را بر ذمه پذیرفته است وحتی ظاهراً وعملاً نیز در این خصوص ارتباط مستقیمی بین وضعیت مالی آن زمانِ شخص مدیون ومیزان دینی که برذمه می‌پذیرد وجود نداشته وندارد.به عبارت دیگر وقتی شخصی ماشینی را می‌فروشد و اکنون بنابر دلایلی معامله فسخ شده و ماشین معیوب خود را تحویل می‌گیرد قاعدتا چون قبل از تسلیم ماشین به خریدار ثمن آنراتحویل گرفته است اکنون در مقابل فسخ این معامله نمی تواند ادعای اعسار از ثمن مأخوذی سابق نماید چون ظاهر و اصل استصحاب بقای سابق حکایت از این دارد که ثمن دریافتی موجود است چون قبلا خواسته و موضوع مورد ادعای اعسار فعلی را تحویل گرفته است ولی در خصوص دیون ذمه‌ای چون در مقابل پذیرش تعهد بر ذمه ظاهرا چیزی دریافت نشده و اصل نیز عدم ملائت برای پرداخت اینگونه دیون است.
از آنجا که در متون فقهی ونصوص قانونی حمل نیز متمتع از حقوق مدنی می‌باشد[۷۳] وحتی به موجب ماده ۶۹ قانون مدنی وقف بر معدوم به تبع موجود امکان پذیر می‌باشد و درباب مسئولیت وضمان مالی صغیر نیز درصورت اتلاف مال غیر از دارائی واموال خود مسئولیت جبران خسارت را دارد هرچند ممکن است ولی او از جانب وی اقدام به پرداخت کند،[۷۴] لذا باید قایل به این امر بود که اصل بر دارابودن ویسر انسان است واگر کسی مدعی اعسار خود باشد بایداین ادعا را ثابت نماید ونیزاز آن رو که اعسار وضعیتی در نتیجه تنگدستی وعدم دسترسی به اموال شخصِ مدیون در مقابل داینین وی بوجود می‌آید ودر واقع حکم ثانوی مبنی بر معافیت موقت وی از پرداخت دین حال را که به موجب حکم اولیه وجوب پرداخت آن وجود دارد را در پی دارد لذا به استناد اصل تأخرحادث وضعیت اعسار مؤخر بریسر وی فرض می‌گردد واثبات آن نیاز به ارائه دلیل از جانب مدعی دارد.
البته در این خصوص عنایت به سؤالات مطرح شده در نشست قضائی دادگستری استان هرمزگان مثبت استدلال فوق الذکر می‌باشد.[۷۵]
ب- شرایط تحقق وصدور حکم اعسار
شرط در اصلاحات اصول فقد هر امری است که وجود آن برای تحقق امر دیگری لازم باشد ودرتعریف آن گویند: (الشرط مایلزم من عدمه العدم ولایلزم من وجوه الوجود) یعنی شرط عبارت است از چیزی که اگر نباشد مشروط بوجود نمی آید ولی اگر شرط بوجود آید به تنهائی برای ایجاد مشروط کافی نیست.[۷۶]
بنابراین تعریف اگر چه برای تحقق اعسار وآثار وضعی آن ( عدم تأدیه یا تقسیط دیون )، این شرایط لازم است ولی باید استحضار داشته باشیم که صرف این شرایط وتحقق آنها منتج به صدور حکم اعسار نمی شود بلکه پس از تحقق شرایط مورد اشاره وارائه واثبات آن نزد محکمه تصمیم نهایی بامحکمه خواهدبود.
۱- وجود دین‌
ازجمله شرایط تحقق صدور حکم اعسار این است که مدعی اعسار دینی ذمه‌ای به دیگری یا دیگران (اعم از اشخاص حقیقی یا حقوقی ) داشته باشد، چراکه در واقع اعسار ناتوانی وتنگدستی از پرداخت دین است واگر دین وجود نداشته باشد تحقق اعسار سالبه به انتفاع موضوع خواهد بود، در همین راستا است که در ماده یک قانون اعسار نیز آمده است که:«معسر کسی است که….قادربه تأدیه. …. دیون خود نباشد».
برهمین اساس باید قائل بود که در صورت مشغولیت ذمه اشخاص به ردعین ویا بودن ذمه‌ای که هنوزمطالبه نشده ویا موعد آن نرسیده ویا مورد لحوق حکم قرار نگرفته است امکان طرح دعوای اعسار وصدور حکم اعسار از جانب محاکم وجود ندارد‌؛ بلکه در این خصوص اخیر حسب صراحت مواد ۲۷۷و۶۵۲ قانون مدنی، بدون رعایت شرایط تحقق اعسار، محاکم می‌توانند نظر به وضعیت مدیون جهت پرداخت به متعهدمهلت عادله یا قراراقساط بدهند که این غیر از اعسار است وتفاوتهایی بین اعطاء مهلت واعسار نیز وجود دارد که در جای خود مورد بحث قرارخواهد گرفت، اگر چه اخیرا و به موجب رأی وحدت رویه شماره ۷۲۲-۱۳/۱۰/۱۳۹۰، دعوای اعسار که مدیون در اثناء رسیدگی به دعوی داین اقامه کرده قابل استماع است و دادگاه به لحاظ ارتباط آنها باید به هر دو دعوی یکجا رسیدگی و پس از صدور حکم بر محکومیت مدیون در مورد دعوی اعسار او نیز رأید به هر دو دعوی یکجا رسیدگی و پس از صدور حکم بر محکومیت مدیون در مورد دعوی اعسار او نیز رأی مقتضی صادر نماید.[۷۷]
۲-وجود محکوم به
شرط دوم برای تحقق اعسار وصدور حکم اعسار این است که دین موجود و مشروع اثبات ومورد لحوق حکم قرار گرفته باشد تا در قالب محکوم‌به نمود یابد به عبارتی دیگر صرفنظر از رأی وحدت رویه شماره ۷۲۲، اصولاً دعوای اعسار در مقابل احکام قطعیت یافته ودیونی که احراز واثبات گردیده است به عمل خواهد آمد، بر همین اساس است که در نشست قضائی دادگستری بجنورد، در آذرماه ۱۳۸۰ ودر پاسخ به این سؤال که: «آیا دادخولاست اعسار از خواسته قابل پذیرش است؟ به لزوم صدور حکم اعسار صرفاً از محکوم به تأکید شده است.[۷۸]
در نشست قضایی دادگستری استان فارس، آبان ماه ۱۳۷۹، در جواب این سؤال که: آیا مدیون می‌تواند در دعوای اقامه شده از سوی داین، علیه وی متقابلاً دادخواست اعسار از پرداخت دین را بدهد ؟ ظاهراً اتفاق نظر وجود ندارد.[۷۹]
عموماً قائلین به پذیرش دادخواست اعسار ضمن جریان رسیدگی استدلال می کنند، قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی، قانونی خاص است وقانون مدنی قانون عام ومادر است. مواد ۲۷۷ و۶۵۲ قانون مدنی موضع را روشن کرده است. باعنایت به اینکه ماده ۳ قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی، صرفاً ناظر به وضعیت «محکوم علیه» حکمی قطعی است وبه عبارتی تنها راجع به محکوم‌به است که ارتباطی به مرحله قبل از صدور حکم، جریان رسیدگی ونیز «دین»ندارد، اصولاً محکوم‌به از بحث مطروحه خروج موضوعی داردومنتفی است… وهیچ گونه دلیلی بر نسخ صریح یا ضمنی مواد ۲۷۷و۶۵۲ قانون مدنی وجود ندارد. همچنین با توجه به اینکه در جایی که خوانده دعوا در جریان رسیدگی، اقراربه دین می کند؛ لیکن مدعی می‌شود از پرداخت آن به صورت یکجاناتوان است واین امر بر دادگاه محرز ومسلم است، برای مثال خوانده، شخصی است که حقوق ودارایی ناچیزی دارد وموضوع دین مهری به میزان یک هزار سه بهارآزادی است وخوانده با پذیرش خواسته خواهان، مدعی عجز از پرداخت می‌باشد ومطابق روال وعادت ادعای وی بر دادگاه ثابت است، در این مورد، عدم پذیرش تقسیط دین یا اعطای مهلت متناسب، با این استدلال که بر اساس ماده ۳قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی، دادخواست اعسار لزوماً باید از زندان تقدیم شود… با موازین شرعی وفتاوی علمای اسلامی مغایرت دارد…همچنین برداشت علمای حقوق، من جمله دکتر کاتوزیان[۸۰] ودکتر لنگرودی[۸۱] از مواد قانون مدنی نیز همین است که در هنگام دادرسی قاضی می‌تواند بادرخواست مدیون قرار اقساط بدهی بدهد وهیچ گونه موجبی برای عدم تمسک واستفاده نکردن از مقررات قانون مدنی در موارد مزبور، به نظر نمی رسد ونیز با توجه به ملاک ماده ۳۷قانون اعسار مصوب ۱۳۱۳ ونیز ملاک ماده ۳۹قانون آیین دادرسی مدنی سابق مصوب ۱۳۱۸ بطورمطلق بیان شده لذا با این وصف دعوای اعسار منحصر به اعسار از محکوم‌به نیست وبا توجه به اینکه دین مبین اسلام اختیارات بسیار گسترده‌ای به حاکم داده است، با توجه به اوضاع واحوال طرفین دادگاه می‌تواند حکم وقرار مقتضی صادر نماید ودر مواردی که خوانده اقرار به دین ومدیون بودن خود دارد وعدم توانایی در پرداخت را به صورت یکجا ادعا می‌کند وادعای وی نیز مقرون به صحت است، رد تقاضای او وعدم رسیدگی به درخواستش محمل قانونی نداشته، قابل توجیه نیست واین دعوا بطور قطع ویقین قبل از صدور حکم بدون لزوم زندانی نمودن مدعی اعسار، قابلیت استماع دارد…. وحتی بعضی از علمای بزرگ حبس کردن مدیون «فاقددارایی» را حرام دانسته اند، به علاوه مطابق فتاوای علمای شیعه[۸۲] ونیز مطابق قانون، صرفاً در مرحله اجرایی ومنحصراً در مورد «محکوم به» حبس محکوم علیه»ممتنع»، «مماطل»ویا «لی الواجد»[۸۳] به درخواست محکوم‌له جایز است وآن هم بر اساس فتاوی در جایی که حاکم شک دارد آیا محکوم علیه معسر است یا خیروصرفاً تا برطرف شدن شک حاکم، حبس جایزاست واگر حاکم احراز نماید که شخص معسر است، عبارت علما که باید اورا رهاکند صراحت دارد واصولاً فردی که قبل از صدور حکم ودر جریان رسیدگی، تقاضای تقسیط می کند مماطل وممتنع (کسی است که مال دارد، ولی نمی خواهد پرداخت کند) محسوب نمی شود تا بتوان او را حبس کرد وچنانجه حاکم با علم به اعسار وعدم قدرت پرداخت متقاضی، علی رغم اقرار وی به مدیون بودن خود، درخواست اورا در خصوص قراراقساط یا اعطای مهلت متناسب نپذیرد ودر واقع با عدم پذیرش درخواست خوانده او را محکوم وبه این دلیل روانه زندان کرده حبس نماید، خلاف موازین شرعی عمل کرده است. با توجه به مراتب مذکور، درخواست تقسیط بدهی از ناحیه خوانده دعوایی که موضوع خواسته آن مطالبه وجه یا مال است، در جریان رسیدگی، قابل استماع ورسیدگی است ودادگاه در صورت طرح موضوع از ناحیه خوانده، مکلف به رسیدگی واظهار نظر بوده، عنداللزوم با وجودشرایط می‌تواند قراراقساط صادریا مهلت متناسب اعطا کند.
در مقابل چنین استدلال می شود: نظر به اینکه تقسیط نوعی اعسار است ودر قوانین جدید التصویب، از جمله قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی در ماده ۳آن ونیز قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب در امور مدنی مصوب سال ۷۹ به جز اعساراز محکوم‌به و هزینه دادرسی، نوعی دیگر از اعسار پیش بینی نشده است ودر این قانون اصولاً اعسار از خواسته که در جریان رسیدگی مطرح می‌شود، عنوان نشده وقانون مدنی نیز قانونی ماهوی است نه شکلی وتاشخص محکوم نشده باشد وبه عنوان محکوم علیه تلقی نشود ومراحل اجرایی(با صدوراجرائیه ودرخواست محکوم له) سپری نگردد، اعساراوثابت نیست ودادگاه قبل از محکومیت خوانده وطی مراحل مذکور نمی تواند قراراقساط بدهد. از آنجا که به جزماده ۳قانون نحوه محکومیت های مالی راجع به بحث تقسیط دین ودرخواست اعسار، باکیفیتی که در ماده ۳قانون اخیرالذکرآمده است، قانون دیگری وجود ندارد ودر واقع در خصوص تقسیط دین ودرخواست اعسار، قبل از صدورحکم، نقص قانونی داریم، چنین درخواستی در جریان رسیدگی از طرف خوانده دعوا، قابل پذیرش نبوده ودادگاه به آن ترتیب اثر نمی دهد. بنابراین، مدعی اعسار، فقط پس از محکومیت وصدوراجرائیه از زندان می‌تواند دادخواست اعسار تقدیم نماید.
البته مطابق رأی وحدت رویه شماره ۶۶۳ -۲/۱۰/۱۳۸۲ دعوی اعسار وتقسیط محکوم قبل از بازداشت محکوم علیه قابل استماع می‌باشد‌.[۸۴]
نظر کمیسیون نشست قضایی(۴) حقوقی ،در خصوص این سؤال که آیا دادخواست تقسیط بدهی از ناحیه خوانده دعوایی که موضوع خواسته آن مطالبه وجه یا مال است در جریان رسیدگی قابل پذیرش میباشد یا خیر؟به شرح ذیل می‌باشد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-08-03] [ 11:34:00 ق.ظ ]




کنشی با شرایط مناسب نوشته می­ شود که آن­را کنش اینشتین- هیلبرت گویند. سپس آن­را نسبت متغیر دینامیکی میدان گرانشی (تانسور متریک فضازمان) وردش داده به کمک اصل وردش، معادله­ میدان بدست می ­آید ]۲۸[.
از گرانش نیوتن استفاده شود. معادله­ گرانش نیوتنی همان معادله­ پواسن برای پتانسیل گرانشی است
پایان نامه - مقاله - پروژه
(۳-۳-۲)
که  و  به­ترتیب چگالی ماده و پتانسیل گرانشی است. حال از هموردایی عام انتظار می­رود، معادله­ گرانشی به­ صورت یک رابطه­ تانسوری باشد. از آنجایی که در حد گرانش ضعیف و استاتیک داریم:
(۳-۳-۳)
بایستی در معادله­ میدان مطلوب تنها تا مشتق مرتبه­ی دوم متریک وجود داشته باشد. چون تنها تانسور مستقل ساخته شده از متریک و مشتقات متریک تا مرتبه­ی دوم، تانسور انحنای ریمان است. بنابراین بایستی در یک طرف معادله­، تانسور انحنا و در طرف دیگر تانسور مربوط به انرژی و تکانه­ ماده در فضا قرار بگیرد و نهایتاً از روی آن، معادله­ اینشتین بدست می ­آید ]۲۹[.
خصوصیات طرف چپ معادله­ (۳-۳-۱) طبق فرضیات اینشتین [۳۰ [به این صورت می­باشند:
الف- تانسور اینشتین که در سمت چپ معادله­ ذکر شده به مشتقات مرتبه­ی اول و دوم متریک محدود می­ شود.
ب- تانسور اینشتین باید نسبت به مشتقات مرتبه­ی دوم خطی باشد.
ج- بدلیل صفر شدن مشتق هموردای  (اصل بقای انرژی- تکانه) در طرف راست معادله، همین خاصیت می­بایست در سمت چپ همواره برقرار باشد. یعنی، دیورژانس  همواره باید صفر باشد.
د- همچنین از تأثیرات دیگری که طرف راست معادلات میدان به سمت چپ می­ گذارد این است که  باید تانسور متقارن باشد.
با این مفروضات و مقداری محاسبه، معادله­ (۱-۲) بدست می ­آید.
۳-۴ گرانش مشتقات بالاتر
پس از معرفی نسبیت عام و بدست آوردن معادلات میدان توسط اینشتین، فیزیک­دانان به­دنبال یک نظریه­ واحد جهت توصیف تمام برهم­کنش­های ذرات و میدان­ها بودند. در این زمینه پیشرفت­هایی صورت گرفت و نظریاتی هم ارائه شد. یکی از این نظریه ­ها، نظریه­ ریسمان[۱۹] بود که با هدف متحدسازی کلیه­ برهم­کنش­های موجود در طبیعت بیان گردید. در این نظریه مدل ذرات (هادرون­ها) را مشابه با یک جسم یک بعدی به­نام ریسمان و نه ذره­ی نقطه­ای در نظر می­گرفت. پس از این­که این نظریه به خاطر وجود تاکیون­ها[۲۰] (ذرات با جرم موهومی و اسپین ۲) و نیز این­که این نظریه در ۲۶- بعد سازگار است برای مدتی کنار گذاشته شد، عده­ای از فیزیک­دانان با انتخاب گراویتون[۲۱] این نظریه را به­عنوان کاندیدای مناسبی برای نظریه­ کوانتومی گرانش در نظر گرفتند. امروزه با تلفیق ابرتقارن و نظریه­ ریسمان[۲۲]، نظریه­ ابرریسمان مورد توجه قرار گرفته است که مستقل از وجود تاکیون­ها بوده و در ۱۰- بعد سازگار است. در حد انرژی­های پایین، این نظریه­ به مدل­های موثر گرانشی در ابعاد بالا (نظریه­ های مشتقات بالاتر انحنا) منجر می­ شود ]۳۰[. جالب توجه است که این عبارات با مشتقات بالاتر انحنا در میدان­های کوانتومی نیز دیده می­ شود ]۳۱[. در این زمینه نکته­ای که از اهمیت زیادی برخوردار است این است که این عبارات، در ابعاد بالاتر از چهار بعد تأثیر خود را نشان می­ دهند.
از این دستاورد نتیجه­ای که می­توان گرفت این است که در این نظریه ­ها در ابعاد بالاتر از چهار بعد، کنش گرانشی فقط شامل عبارت اینشتین- هیلبرت نیست و پیرو آن معادلات میدان نیز معادلات میدان اینشتین نخواهد بود و عباراتی با توان­های بالاتر انحنا نیز در این معادلات ظاهر می­ شود.
یکی از نظریه­ های بسیار مهمی که در زمینه­ توان­های بالاتر انحنا بیان شده است، نظریه­ گرانش لاولاک می­باشد [۳-۵]. خصوصیت ویژه­ی این نظریه این است که در تانسور لاولاک مشتقات بالاتر از مرتبه­ی دوم متریک ظاهر نمی­شوند.
۳-۵ گرانش لاولاک
تانسور گرانشی اینشتین (  ) به همراه ثابت کیهان­شناسی، در ۴- بعد، تنها تانسوری است که می­توان از مشتقات مرتبه­ی اول و دوم متریک تشکیل داد به­ طوری که این تانسور نسبت به مشتق مرتبه­ی دوم خطی باشد ]۳۲[.
می­دانیم اساسی­ترین فرض­های نسبیت عام اینشتین این است که یک تانسور مرتبه­ی دو که به هندسه­ی فضازمان بستگی دارد با تانسور انرژی- تکانه متناسب باشد. بنابراین تانسور مرتبه­ی دومی که به هندسه بستگی دارد بایستی دارای خواص زیر باشد.
۱-این تانسور باید متقارن باشد، یعنی:

۲-این تانسور باید ترکیبی از متریک و مشتقات آن حداقل تا مشتق مرتبه­ی دوم باشد.

مشتق هموردای این تانسور باید صفر باشد، یعنی:

۴-این تانسور نسبت به مشتقات مرتبه­ی دوم متریک تناسب خطی دارد. در این مورد فرض می­ شود که معادلات میدان خلا به شکل زیر است:

با توجه به خواص فوق، در سال ۱۹۷۱ لاولاک یک تانسور عمومی­تر در ابعاد بالاتر که شرایط تانسور اینشتین را برآورده می­کرد ارائه نمود [۳-۵].
خصوصیت مهم لاگرانژی لاولاک این است که این لاگرانژی نسبت به تانسور ریمان غیرخطی است و تفاوت معادلات میدان ناشی از لاگرانژی لاولاک با معادلات میدان اینشتین تنها در فضازمان­های بالاتر از ۴- بعد مشخص می­ شود، یعنی در ۴- بعد جواب­های معادلات میدان لاولاک به جواب­های گرانش اینشتین کاهش می­یابند. به دیگر سخن در ۴- بعد جملات بالاتر لاولاک یک ناوردای توپولوژیک بوده و تاثیری در معادلات میدان و هندسه­ی فضازمان ندارد. که این لاگرانژی به­ صورت زیر معرفی می­ شود:
(۳-۵-۱)
در رابطه­ فوق بیانگر قسمت صحیح  است،  یک ثابت اختیاری است و  به ازای  های مختلف جملات مختلف لاولاک را بوسیله­ی رابطه­ زیر به­دست می­دهد:
(۳-۵-۲)
که در آن  تانسور انحنای ریمان در  بعد و  دلتای کرونکر پادمتقارن تعمیم یافته­ می­باشد. مرتبه­ی اول این لاگرانژی (یعنی اگر در معادله  را قرار دهیم) به لاگرانژی اینشتین- هیلبرت تبدیل می­ شود:
(۳-۵-۳)
اگر در معادله­ (۳-۵-۱) مقدار  قرار دهیم به لاگرانژینی تبدیل می­ شود که شامل اولین مرتبه­ی بالاتر در گرانش لاولاک بوده و معادله­ حرکت ناشی از آن نسبت به مشتق مرتبه­ی دوم تانسور متریک خطی است که آن را لاگرانژی گوس-بونه می­نامند ]۳۳[. در این تحقیق سعی برآن­ است­که تا همین مرتبه از گرانش لاولاک را مورد مطالعه قرار دهیم. لاگرانژی گوس-بونه به شکل زیر معرفی می­گردد:
(۳-۵-۴)
همان‌طور که گفته شد لاگرانژی گوس- بونه در ۴- بعد یک ناوردای توپولوژیک بوده و در ۵- بعد و بالاتر می­توان تأثیرات آن­را مشاهده نمود.
حل سیاه­چاله در گرانش گوس- بونه شامل دو جواب می­باشد، که این جواب­ها به دو شاخه­ مثبت و منفی تقسیم ­بندی شدند. هنگامیکه دیزر برای اولین بار جواب را کشف کرد، ادعا کرد که حالت خلأ در شاخه­ مثبت ناپایدار می­باشد ]۳۴[، پس جواب در شاخه­ منفی مورد بررسی قرار گرفت، و توجه کمتری به شاخه­ مثبت شد، اما اخیراً مشخص شده است که حالت خلأ در هر دو شاخه پایدار می­باشد. جواب­های زیادی در گرانش گوس- بونه مورد بررسی قرار گرفته­اند که به برخی از آن­ها اشاره می­ شود: جواب تاب ناب، در گرانش گوس- بونه در مرجع ] ۳۵[ بررسی شده و تحلیل جواب­های باردار آن در مرجع [۳۶] آمده است.
سیاه­چاله­های کروی ایستا بدون­بار در ]۳۷[ بررسی شده­ است. همچنین جواب­های سیاه­چاله­ای با توپولوژی غیربدیهی در گرانش گوس- بونه در مرجع ]۳۸و۳۹[ آمده است. ترمودینامیک سیاه­چاله­های بدون بار ایستا با تقارن کروی در مرجع ]۴۰[ و سیاه­چاله­های باردار در مراجع ]۴۱و۴۲[ بررسی شده است. تمامی این جواب­های شناخته شده در گرانش گوس- بونه استاتیک می­باشند. جواب­های چرخان در گرانش گوس- بونه نیز در مرجع ]۴۳و۴۴[ آمده است.
در این رساله در سمت چپ معادله­ میدان گرانشی به­جای لاگرانژی اینشتین، از لاگرانژی گوس-بونه به­عنوان تعمیم لاگرانژی اینشتین استفاده می­کنیم. به دیگر سخن کنش گرانشی مورد استفاده در این رساله به­ صورت زیر معرفی می­ شود:
(۳-۵-۵)
که در آن  ضریب گوس- بونه است. مسلماً در حد  های کوچک (  )، معادلات و نیز جواب­های به­دست آمده باید به معادلات و جواب­های گرانش اینشتین تبدیل شوند.
۳-۶ کنش مرزی
از وردش دادن کنش گرانشی اینشتین نسبت به متریک فضازمان، می­توان به معادلات حرکت دست پیدا کرد. اما پس از وردش کنش اینشتین- هیلبرت نسبت به  ، همه عبارات خوش­تعریف نیستند. مشکل از اینجا ناشی می­ شود که در راه رسیدن به معادلات میدان، عباراتی دارای انتگرال سطحی که در برگیرنده­ی مشتق نرمال بر سطح  هستند، ظاهر می­شوند. در این حالت برای خوش­تعریف کردن این کنش، گیبونز و هاوکینگ یک انتگرال مرزی به کنش حجمی اضافه کردند، که به این دلیل که تابعی از هندسه­ی مرز بود تأثیری در معادلات حرکت ایجاد نمی­کرد و فقط مشتق نرمال کنش مرزی را از بین می­برد [۴۵]. جمله­ اضافه شده توسط گیبونز و هاوکینگ به صورت زیر تعریف می­ شود:
(۳-۶-۱)
که  متریک القایی بر روی مرز  و  رد[۲۳] انحنای خارجی[۲۴] مرز  می­باشد.
در معادله­ (۳-۶-۱)،  به­عنوان تغییرات بردار عمود بر مرز به صورت زیر تعریف می­ شود [۲۵]:
(۳-۶-۲)
که  بردار یکه­ی عمود بر سطح است.
در مورد گرانش مراتب بالاتر انحنا (مشتقات بالاتر) کنش مرزی پیچیده­تر می­ شود. به­عنوان مثال در مورد کنش گوس- بونه برای این­که معادلات وردش داده شده خوش تعریف باشند، علاوه بر کنش گیبونز- هاوکینگ، کنش زیر نیز باید به معادلات افزوده شود [۴۶و۴۷]:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ق.ظ ]




زنبور دیده­بان[۴۲]: اگر زنبور جستجو را خود به خود و بدون هیچ دانشی شروع کند یک زنبور دیده­بان خواهد بود. زنبورهای دیده­بان محیط اطراف لانه را برای پیدا کردن منابع غذای جدید جستجو می­ کنند. تعداد زنبورهای دیده­بان از ۵ تا ۳۰ درصد کل زنبورهای کلونی، بر حسب اطلاعات داخل لانه، متغیر است. متوسط تعداد زنبورهای دیده­بان با توجه به میانگین شرایط حدود ۱۰ درصد است.
دانلود پایان نامه
زنبورهای تماشاگر[۴۳]: این دسته از زنبورها در لانه منتظر هستند و با بهره گرفتن از اطلاعاتی که کاوشگرهای به کار گرفته شده به اشتراک می­گذارند، یک منبع غذا پیدا می­ کنند.
کاوشگرهای به کار گرفته شده[۴۴]: این زنبورها به منبع غذای مشخصی مربوط می­باشند که در حال بهره ­برداری از آن هستند. آنها اطلاعات مربوط به این منبع مشخص را (مسافت و جهت آن از لانه وقابلیت بهره ­برداری منبع) حمل می­ کنند و این اطلاعات را به اشتراک می­گذارند.
یک کلونی زنبورهای عسل برای بهره ­برداری از منابع غذایی زیاد می ­تواند تا مسافت­های طولانی (تا ۱۴ کیلومتر) و همزمان در جهت­های مختلف پرواز کند. زنبورهای کاوشگر به مکان­های مناسب برای جمع­آوری فرستاده می­شوند. به طور کلی گلزارهای با مقدار زیاد نکتار یا گرده، که می­توانند با تلاش کمتری بهره ­برداری شوند، باید توسط زنبورهای بیشتری بازدید شوند. در حالیکه گلزارهای با نکتار یا گرده کمتر باید زنبورهای کمتری را پذیرا باشند. فرایند جمع آوری غذا در یک کلونی توسط زنبورهای دیده­بانی، که برای جستجوی گلزارهای امید بخش فرستاده شده ­اند، شروع می­ شود. زنبورهای دیده­بان از یک گلزار به گلزار دیگر به صورت تصادفی حرکت می­ کنند. در طول فصل محصول کلونی جستجوی خودش را با نگه داشتن درصدی از جمعیتش به عنوان زنبورهای دیده­بان ادامه می­دهد. وقتی که زنبورها به کندو برگشتند، آن دسته از زنبورهای دیده­بانی که گلزاری پیدا کردند، که از یک مقدار آستانه مشخصی (بر اساس ترکیبی از چند عامل اصلی مثل محتویات شکر) بالاتر بود، نکتار یا گرده ی خودشان را در کندو ذخیره می­ کنند و برای انجام رقص معروف به رقص قرقره­ای به قسمت رقص می­روند. این رقص برای ارتباطات کلونی لازم است و شامل اطلاعات مفید و لازمی راجع به گلزار می­باشد.
الگوریتم بهینه­سازی کلونی زنبورهای مصنوعی
بهینه­سازی کلونی زنبورهای مصنوعی، توسط کارابوگا[۴۵] در سال ۲۰۰۵ پیشنهاد شد [۴۵]. این الگوریتم رفتار کاوش غذا در کلونی زنبورها را برای مسائل بهینه­سازی بدون قید شبیه­سازی می­ کند. همانطور که قبلا گفته شد، در یک کلونی زنبورهای واقعی وظایفی وجود دارد که توسط متخصصین ویژه­ای انجام می­ شود. این زنبورهای متخصص با تقسیم موثر کار سعی می­ کنند میزان شهد ذخیره شده در کندو را بیشینه نمایند. مدل کمینه جستجوی غذا در یک کلونی زنبور عسل از سه نوع زنبور تشکیل شده است: زنبورهای به کار گرفته شده، زنبورهای به کار گرفته نشده و زنبورهای دیده­بان. نیمی از کلونی شامل زنبورهای به کار گرفته شده و نیمی دیگر شامل زنبورهای تماشاگر می­باشد. زنبورهای به کار گرفته شده مسئول استخراج منابع نکتار از قبل کشف شده و انتقال اطلاعات راجع به کیفیت مکان منبع غذایی که آنها بهره ­برداری می­ کنند به دیگر زنبورهای منتظر (زنبورهای تماشاگر) در داخل کندو می­باشند. زنبورهای تماشاگر داخل کندو منتظر می­مانند و یک منبع غذا را، بسته به اطلاعاتی که توسط زنبورهای به کار گرفته شده به اشتراک گذاشته می­ شود، برای بهره ­برداری انتخاب می­ کنند. دیده­بان­ها اطراف را به صورت تصادفی برای پیدا کردن منبع غذای جدید جستجو می­ کنند. برای هر منبع غذا تنها یک زنبور به کار گرفته شده وجود دارد، به عبارت دیگر، تعداد زنبورهای به کار گرفته شده برابر تعداد منابع غذا می­باشد زنبور به کار گرفته شده یک منبع غذای ترک شده، دیده­بان می­ شود. جستجوی انجام شده توسط زنبورهای مصنوعی را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:
زنبورهای به کار گرفته شده یک منبع غذا را در همسایگی منبع غذایی که در حافظه شان هست معلوم می­ کنند.
زنبورهای به کار گرفته شده اطلاعات خود را با تماشاگران داخل کندو به اشتراک می­گذارند و سپس تماشاگران یکی از منابع غذا را انتخاب می­ کنند.
تماشاگران یک منبع غذا را در همسایگی منبع غذایی که انتخاب کرده بودند، انتخاب می­ کنند.
زنبور به کار گرفته شده­ای که منبع غذای آن ترک شده، دیده­بان می­ شود و شروع به جستجوی منبع غذای جدید به صورت تصادفی می­ کند.
گام های اصلی الگوریتم بهینه­سازی کلونی زنبور مصنوعی که این رفتارها را شبیه­سازی می­ کنند، در زیر آمده است [۴۶]:
انتخاب اولیه مکان منابع غذا به عنوان جمعیت اولیه.
هر زنبور به کار گرفته شده یک منبع غذای جدید را در محوطه ی منبع غذای خود ایجاد می­ کند و از منبع غذای بهتر بهره ­برداری می­ کند.
هر زنبور تماشاگر یک منبع را بسته به کیفیت شهدش انتخاب می­ کند. یک منبع غذای جدید در محوطه منبع غذای انتخاب شده ایجاد می­ کند و از منبع بهتر بهره ­برداری می­ کند.
مشخص کردن منبع ترک شده و اختصاص دادن زنبور به کا‌ر گرفته شده آن به عنوان زنبور دیده­بان برای پیدا کردن منبع غذای جدید.
به خاطر سپردن منبع غذای پیدا شده تا کنون.
تکرار گام های ۲ تا ۵ تا زمانی که شرط توقف برآورده شود.
فاز جمعیت اولیه:
در گام اول الگوریتم،  راه حل به ازای m=1,2,…,SN در محدوده ی پارامترها به صورت تصادفی تولید می­شوند، که SN تعداد منابع غذا می­باشد. از آنجایی که هر منبع غذا  یک بردار راه­حل برای مساله بهینه­سازی است، هر بردار  المان­های  به ازای i=1,2,…,n دارد، که مطابق پارامترهای مساله بهینه­سازی است و nتعداد این پارامترهای بهینه­سازی می­باشد (یا همان بعدهای مساله).
انتخاب جمعیت اولیه:
(۳-۳)
فاز زنبورهای به کار گرفته شده:
در گام دوم الگوریتم، زنبورهای به گار گرفته شده برای پیدا کردن منابع غذای جدیدی (  ) که نکتار بیشتری دارند، در همسایگی منابع غذای موجود در حافظه شان (  ) جستجو می­ کنند. آنها یک منبع غذای همسایه پیدا می­ کنند و بعد برازش آن را محاسبه می­ کنند.
(۳-۴)
که  یک منبع غذای انتخاب شده تصادفی، شاخص انتخاب شده تصادفی و  توزیع یکنواخت اعداد تصافی حقیقی در بازه [-۱,۱] می­باشد.

i=1,2,…,n و n تعداد بعدهای مساله می­باشد. بعد از ایجاد  ، برازش این راه حل جدید محاسبه می­ شود. این راه حل جدید با راه حل  مقایسه می­ شود و یک انتخاب رقابتی بین  و  انجام می­ شود. زنبور به کار گرفته شده منبع بهتر را بهره ­برداری می­ کند.
فاز زنبورهای تماشاگر:
در گام سوم الگوریتم، یک زنبور تماشاگر منبع غذایی را بسته به احتمال محاسبه شده در رابطه (۳-۵) انتخاب می کند. انتخاب منبع غذا برای زنبور تماشاگر بر پایه ی یکی از روش­های انتخاب، مثل روش انتخاب چرخ رولت، و با توجه به احتمال مذکور انجام می­گیرد. منبع غذای جدید در همسایگی مکان منبع غذای انتخاب شده با بهره گرفتن از رابطه (۳-۴) ایجاد می­ شود. برازش آن محاسبه می شود و سپس مطابق فاز زنبورهای به کار گرفته شده یک انتخاب رقابتی بین  و  صورت می­گیرد.
(۳-۵)
فاز زنبورهای دیده­بان:
بعد از اینکه همه تماشاگرها در منابع توزیع شدند، منابع بررسی می­شوند که آیا بایستی ترک شوند یا نه. اگر تعداد تکرار­هایی که یک منبع نمی‌تواند بهتر شود بزرگتر از حد از قبل تعیین شده باشد، آن منبع ترک می­ شود. حد تعداد تکرارها برای ترک یک منبع توسط پارامتر از پیش تعریف شده limit تعیین می­ شود. زنبور به کار گرفته شده وابسته به یک منبع ترک شده، یک دیده بان می­ شود و در محدوده مساله با بهره گرفتن از رابطه (۳-۵) جستجوی تصادفی انجام می­دهد.
فصل چهارم
الگوریتم یادگیری Q فازی پیشنهادی

الگوریتم یادگیری Q فازی پیشنهادی

مقدمه
در این فصل ابتدا فیزیک و امکانات ربات کپرا، که در آزمایش­های شبیه­سازی شده به کار گرفته شده است، توصیف می­ شود. سپس، الگوریتم یادگیری Q فازی پیشنهادی توضیح داده می­ شود. در آخر بیان می­ شود چگونه پارامترهای کلیدی مجموعه فازی و عامل فراموشی یادگیری Qتوسط الگوریتم کلونی زنبور مصنوعی بهینه شدند.
ربات کپرا
کپرا ربات کوچکی به شکل تقریباً دایروی به قطر ۵۵ میلی­متر، ارتفاع ۳۰ میلی­متر و وزن ۷۰ گرم می­باشد [۴۲]. آزمایش الگوریتم پیشنهادی روی یک ربات کوچک، که می ­تواند به طور نقطه­ای مدل شود، باعث می­ شود الگوریتم ناوبری مستقل از مدل دقیق ربات پیاده­سازی شود. این امر، منجر به پیاده­سازی و آزمایش آسان و بدون تغییر الگوریتم پیشنهادی روی سایر ربات­ها می­ شود [۴۷]. کپرا هشت حسگر مادون­قرمز دارد که هر هرکدام از یک جفت فرستنده و گیرنده تشکیل شده ­اند. این حسگرها (S0, S1,…, S7) در اطراف بدنه ربات تقریبا به شکل دایره قرار گرفته اند (شکل(۴-۱)). این حسگرهای مادون­قرمز فاصله را درمحدوده کوتاه ۱ تا ۵ سانتی­متر اندازه می­گیرند.

شکل(۴-۱): ربات کپرا [۳۲]

داده ­های حسگرها مقادیری صحیح در محدوده بسته ۰ تا ۱۰۲۳ می­باشند. مقدار ۱۰۲۳ در خروجی حسگر بیانگر این است که مانع بسیار به ربات نزدیک است و مقدار ۰ بدین معنی است که هیچ سیگنال مادون­قرمزی توسط حسگرهای ربات (گیرنده مادون­قرمز) دریافت نمی­ شود [۴۸]. شش حسگر جلویی ربات در سه گروه دوتایی به عنوان ورودی­های واحد تصمیم‌گیری در نظر گرفته می‌شوند. مقدار هریک از این گروه حسگرها بیشترین مقدار خروجی دو حسگر در یک گروه است.

نام تجاری حسگر­های مادون­قرمز ۲ ـ۹۰۰ SFH و کارخانه سازنده آنها SIEMENS می­باشد. خروجی حسگرها حاصل از اندازه ­گیری اختلاف نور بازتاب شده از موانع و نور محیط می­باشد. هر اندازه ­گیری جدید در هر
ms 5/2 انجام می­ شود. در طی ms 20، حسگر­ها به طور متوالی هر ms 5/2 خوانده می­شوند. مقدار گزارش شده در هر زمان، نتیجه آخرین اندازه ­گیری ایجاد شده است. خروجی هر اندازه ­گیری یک مقدار آنالوگ است که با یک مبدلbit A/D 10 تبدیل می­ شود. اندازه ­گیری فاصله تا موانع با بهره گرفتن از نور بازتاب شده به دو عامل اصلی بستگی دارد: قابلیت باز تاب موانع (رنگ، نور، سطح و …) و نور محیط. شکل(۴‑) میزان دریافت نور بازتاب شده را، از موانع مختلف، توسط گیرنده­های مادون­قرمز ربات کپرا نشان می­دهد.

شکل(۴‑۲): میزان دریافت نور بازتاب شده از موانع مختلف توسط گیرنده­های مادون­قرمز ربات کپرا [۴۸]

کپرا برای حرکت، دارای دو چرخ و دو گوی تفلونی می‌باشد. هر چرخی با یک موتور DC به حرکت در‌می ­آید که به یک کاهنده دور ۲۵:۱ متصل است. یک رمزگذار افزایشی در محور موتور قرار داده شده است و ۲۴ پالس در طی هر گردش موتور ایجاد می­ کند، که رزولوشنی برابر با ۶۰۰ پالس طی هر گردش چرخ، که معادل ۱۲ پالس به ازای هر میلی‌متر از مسافت ربات است، ایجاد می­ کند. پردانده اصلی ربات کپرا، کنترل مستقیم روی ذخیره انرژی موتور دارد و می ­تواند پالس­ها را از رمزگذار افزایشی بخواند. یک وقفه معمولی، شمارنده مکان چرخ را به روز­رسانی می­ کند. هر دو موتور DC می­توانند با یک کنترل­ کننده­ PID در یک وقفه معمولی پردازشگر اصلی کنترل شوند. هر ترم از این کنترل­ کننده (تناسبی، انتگرال، مشتق) مربوط به یک ثابت است، برای تناسبی، برای انتگرال، برای مشتق.
کنترل­ کننده موتور در دو حالت کنترلی می ­تواند به کار گرفته شود: حالت کنترل­ سرعت و حالت کنترل مکان. حالت کنترلی فعال مطابق با نوع فرمان دریافتی تنظیم می­ شود. اگر کنترل­ کننده، فرمان کنترل سرعت را دریافت کند، به حالت کنترل سرعت سوئیچ می­ شود. اگر کنترل­ کننده، فرمان کنترل مکان را دریافت کند، حالت کنترل خود به خود به حالت کنترل مکان سوئیچ می­ شود. پارامتر­های مختلف کنترل ( ، ، ) می­توانند برای هر دو حالت کنترل تنظیم شوند. در حالت ر سرعت ورودی، مقادیر سرعت چرخ­ها است و موتور را برای نگه‌داشتن چرخ­ها در این سرعت کنترل می­ شود. اصلاح سرعت، در سریع­ترین زمان ممکن اتفاق می­افتد. در این حالت، هیچ محدودیتی در شتاب گرفتن در نظر گرفته نشده است. در حالت ر مکان ورودی، مکان نهایی چرخ­ها، شتاب و سرعت بیشینه می­باشد. با بهره گرفتن از این مقادیر، کنترل­ کننده به چرخ­ها شتاب می­دهد تا زمانی که بیشینه سرعت حاصل شود و از سرعت به منظور رسیدن به مکان نهایی کاسته می­ شود.
در این پژوهش، از حالت کنترل سرعت استفاده شده است. بیشترین مقادیر سرعت های خطی و زاویه­ای ربات به ترتیب mm/s 40 و rd/s 58/1 می­باشند [۳۲]. ربات کپرا به صورت دیفرانسیلی حرکت می­ کند، بنابراین، کنترل­ کننده بایستی سرعت‌های زاویه­ای را برای چرخ­های راست و چپ تولید نماید: ɷ(سرعت زاویه چرخ راست) و ɷL (سرعت زاویه چرخ چپ). از آنجاییکه ذهن راننده­های انسانی بیشتر با سرعت خطی (S) و زاویه فرمان یا چرخش (φ) استدلال می­ کند، خروجی­های قوانین فازی سرعت خطی و زاویه چرخش در نظر گرفته شده ­اند. فرامین کنترلی با معادلات ساده‌ی هندسی (۴-۱) و (۴-۲)، تناظری میان جفت­های (S,φ) و (ɷLR) برقرار می­ کنند [۴۹] که در آنها r شعاع چرخ‌ها می­باشد:
(۴-۱)
(۴-۲)
یادگیری Q فازی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ق.ظ ]




«در این موقعیت، وکیل باید حافظ منافع اطراف قرارداد باشد و خود را امانت‌دار همه آنان بداند. مواد قرارداد تنظیم شده را با بیانی ساده که برای افراد عادی قابل فهم و درک باشد، به آنان تفهیم نماید و همه آثار و تبعات قانونی تعهدات متقابل طرفین قرارداد را توضیح دهد. قصور وکیل از انجام این مهم ممکن است قرینه بر عدم صداقت وی تلقی گردد. به همین دلیل بند ۲-۲ از «model rule» ایالات متحده آمریکا، برای حصول اطمینان از رعایت اصل صداقت در تنظیم قراردادها توسط وکیل، احراز سه شرط را ضروری دانسته است:
پایان نامه - مقاله

 

    1. وکیل باید صراحتاً امتیازاتی را که با تنظیم یک قرارداد معین، هر یک از طرفین کسب می‌نمایند و نیز تعهدات متقابلی که برای آنان از قرارداد ناشی می‌شود، برای ایشان توضیح دهد، به گونه‌ای که طرفین قرارداد بر اساس توضیحات وکیل، با آگاهی کامل بتوانند در مورد رد یا پذیرش چهارچوب قرارداد پیشنهادی وکیل، اتخاذ تصمیم نمایند.

 

    1. وکیل باید شخصاً از توازن و تعادل امتیازات طرفین قرارداد اطمینان حاصل نماید و چنانچه در پاره‌ای موارد رعایت این توازن به جهتی از جهات امکان‌پذیر نباشد، دلیل توجیهی آن را در قراردادها منعکس نماید. بنابراین، هرگونه عدم توازن قراردادی در اسنادی که وکیل تنظیم می کند، موجب می‌گردد که صداقت وی در تنظیم آنها مورد سوءظن واقع شود.

 

    1. وکیل می‌بایست از اعتماد طرفین قرارداد و تفویض این اختیار از سوی آنان به‌خود، در تنظیم قرارداد اطمینان حاصل نماید. این نکته را به آنان تذکر دهد که تکلیف مربوط به وفاداری وکیل به موکل و نیز الزام قانونی وی به حفظ اسرار آنان در چنین مواردی قابل اعمال نیست. چنانچه قرارداد مزبور، منجر به بروز اختلاف میان طرفین شود، وی می‌تواند حسب مورد به نفع یکی از آنان شهادت دهد و یا مطالبی را به عنوان اسرار طرفین و مرتبط با قرارداد تنظیمی بوده است، به دستور مقامات قضایی افشاء نماید. چنین وکیلی طبق بند©2-2 از «Model code»حق قبول وکالت یکی از طرفین قرارداد را ندارد».

 

 

ج) تعهد وکیل به رعایت صداقت در وکالت دعاوی

تعهد وکیل به صداقت در پذیرش وکالت اشخاص، چهره‌های متفاوتی به خود می‌گیرد که می‌توان آنها را به شرح زیر خلاصه نمود:

 

    1. شاید از لحاظ تقسیم‌بندی، تعهد وکیل به رعایت صداقت در وکالت دعاوی فراگیرترین تعهد وی در مورد راست‌گویی در برابر موکل باشد؛ چراکه این تعهد، یعنی صداقت در انجام وکالت شامل تمامی زیرشاخه‌های آن یعنی صداقت در تنظیم اسناد، ‌در موقعیت مشاوره، ‌در مرحله دفاع در زمان مراجعه طرف مقابل دعوا به وی و دیگر موارد می‌شود و به همین علت بسیار مدنظر موکلین قرار می‌گیرد. شاید بسیاری از افراد جامعه زمانی که صحبت از تعهد وکیل به راست‌گویی و صداقت وی می‌شود همین گزینه را مدنظر قرار می‌دهند. به نظر نگارنده آنچه که در بحث رعایت صداقت وکیل جلوه‌گری می کند آن است که چنانچه وی در رابطه با موضوعی که به او مراجعه شده دارای تخصص و تجربه کافی نمی‌باشد، می‌بایست آن را صادقانه با موکل خود مطرح نماید؛ چراکه عدم بیان آن نسبت به موکل و در نتیجه تعقیب و دفاع از پرونده‌ای که وی تخصصی در آن ندارد، در واقع پرونده موکل آزمونی برای کسب تجربه وکیل می‌شود و‌ مسئولیت بسیار سنگینی را برای وکیل در پی خواهد داشت. البته متأسفانه در عمل شاهد آن هستیم که در بسیاری از دعاوی در ایران وضع به همین صورت است و پرونده‌های افراد جامعه همچون موش آزمایشگاهی در اختیار برخی از وکلاء قرار می‌گیرد و جان، مال و آبروی برخی افراد جامعه بایچه دست برخی وکلاء می‌شود. مقتضی است مراجع نظارتی بر کار وکلاء نسبت به این موارد حساسیت بیشتری نشان دهند.

 

    1. همان‌گونه که درباره پزشکان، آگاه بودن پزشک از عواقب و خطرات احتمالی ناشی از عمل جراحی، یک وظیفه شغلی برای پزشک به شمار می‌رود، چنانچه با وجود تکلیف قانونی مندرج در ماده ۴۵ قانون وکالت، عدم موفقیت در پیشرفت دعوا توسط وکیل برای موکل روشن نشود، این اقدام از باب غرور، منشأ مسئولیت وکیل در برابر موکل خواهد بود؛ زیرا در هر مورد که بر اثر جهل، زیانی متوجه کسی گردد و عامل این جهل، تدلیس دیگری باشد، مغرورکننده، ضامن خسارات وارده به مغرور است. هرچند مسئولیت چنین وکیلی را با قاعده تسبیب نیز می‌توان توجیه نمود.

 

در رویه دادگاه‌های آمریکا، در صورتی که ثابت شود وکیل با علم به نادرست بودن اظهارنظر حقوقی خود، موکل خود را تحریک به طرح دعوا یا شکایت نموده است، عمل ارتکابی او را کلاهبرداری می‌دانند و در ایالت تگزاس چنین وکیلی را مشمول قانون تقلب در کسب می‌دانند.

 

    1. در حقوق آمریکا، وکلا مدیون وظایف مطلقه صداقت در رازداری موکلین خود می‌باشند، ولی هنگامی که تضاد منافع پیش می‌آید مشکلاتی حاصل می‌شود. این‌گونه‌ تضادها زمانی پدیدار می‌گردند که وکلاء، موکلین جداگانه‌ای با تضاد منافع داشته باشند. این وضعیت طبق معمول آن‌گاه نمود پیدا می‌کند که یک وکیل نمایندگی کارفرما و کارمند را بر عهده داشته باشد.

 

    1. «قصور وکیل در افشاء واقعیت‌ها و حقایق مربوط به جریان دعوا و حتی اعلام میزان واقعی هزینه‌های دادرسی، از مصادیق تخلف وکیل از التزام وی به صداقت با موکل به شمار می‌آید. بنابراین، چنانچه وکیل در جریان دعوا،‌ اطلاعات غیرواقعی از مراحل پیشرفت آن تصیمات قضایی که نشان دهنده سیر آن است، به موکل ارائه دهد، در برابر موکل خود صداقت نداشته است؛ زیرا موکل ممکن است پس از آغاز دعوا بخواهد با توجه به جهت‌گیری‌های دادگاه در قبول و یا رد دعوای وی، از طریق مذاکره و سازش، موضوع را به طریق دیگری حل و فصل نماید. اطلاعات نادرست وکیل، قطعاً در اتخاذ تصمیم وی تأثیر خواهد گذاشت. به همین دلیل یکی از دادگاه‌های آمریکا، قصور وکیل در دادن اطلاعات لازم به موکل در جریان دعوایی که موجب متزلزل ساختن وی در تصمیم‌گیری خود نسبت به حل مسئله‌ای از طریق مذاکره گردید، تخلف دانسته و وی را مسئول جبران خسارات وارده شناخته است».

 

«در مواردی که وکیل، طرف مشاوره شخصی قرار می‌گیرد که طرف دیگر دعوا از مراجعین دائمی دفتر وکالت وی است و احتمال دارد در صورت بروز اختلاف، وکالت چنین دعوایی را از سوی او بپذیرد، باید این موضوع را صادقانه به کسی که راجع به دعوای احتمالی با او مشاوره می کند، تذکر دهد. حتی در مواردی که وکیل با حق توکیل غیر، انجام امور موضوع وکالت را به وکیل دیگری تفویض می کند، باید از عدم تعارض منافع میان موکلین سابق آن وکیل و موکلی که او به وی معرفی می کند، اطمینان پیدا کند».
«مسئله مربوط به تعارض منافع، به اندازه‌ای مهم است که می‌توان احکام آن را به مواردی که یک وکیل، حسب درخواست طرفین دعوا، اقدام به تنظیم قرارداد سازش میان آنان می کند، تسری داد؛ زیرا در چنین مواردی، وکیل مزبور قطعاً به دلیل ارتباط وکالتی که با یکی از آنان دارد، با بهره گرفتن از مهارت‌های حقوقی خود، سعی در تضمین هرچه بیشتر حقوق موکل خود خواهد نمود، درحالی‌که طرف دیگر دعوا، در نقش جدیدی که وکیل در تنظیم قرارداد ایفاء می کند، یکی از مراجعین دفتر حقوقی او به شمار خواهد آمد و چنین وکیلی در موقعیت جدید، وظیفه حفظ حقوق او را نیز دارد. چون در بسیاری از موارد، تأمین حقوق کامل طرفین، توسط وکیل در حد بسیار دشواری است، به ناچار، مورد را باید مشمول اصل مربوط به تعارض منافع دانست».
«طبق یک دکترین حقوقی نوین در آمریکا، ممنوعیت ناشی از اصل تعارض منافع را به موردی که یک شخص بخواهد وکالت خریدار و فروشنده را هم زمان در معاملات اموال غیرمنقول داشته باشد، تسری می‌دهند. باید اذعان داشت در مواردی که هیچ نوع رابطه وکالت میان وکیل و مراجعه‌کنندگان دفتر حقوقی وجود نداشته و آنان بی‌آنکه دعوایی مطرح باشد، وکیل مزبور را تنها برای تنظیم قرارداد دو یا چند جانبه انتخاب می‌نمایند، فرض وجود تعارض منافع منتفی خواهد بود. در چنین حالتی، وکیل متعهد به رعایت تعهد مربوط به اصل صداقت و حفظ منافع طرفین خواهد بود».
«اصل«عدم تعارض منافع» در رویه دادگاه‌های آمریکا، بیشتر از کشورهای دیگر مورد توجه قرار می‌گیرد و دلیل آن، گستردگی خدمات حقوقی در این کشور و ارتباط وکلا با طیف گسترده‌ای از افراد و شرکت‌ها و همچنین بروز تعارض منافع میان آنان در بهره‌گیری از خدمات حقوقی وکلاست. به همین جهت، توجه و وسواس دادگاه‌های آمریکایی نسبت به این موضوع، در پاره‌ای موارد منجر به صدور آراء جالب توجهی شده ‌است. مثلاً طبق یکی از آراء صادره، دادگاه اقدام وکیلی که موکل خود را بدون قصد کلاهبرداری، ترغیب به انجام معاملات قطعی و اجاره‌ای با شرکتی که خود در آن ذی‌نفع بوده است، نمود، ولی ذی‌نفع بودن خود را در این معاملات افشاء نکرده بوده است، از مصادیق«تعارض منافع» تشخیص داده است».
«حتی به موجب یکی دیگر از رویه‌های پیشین دادگاه‌های آمریکا، وکیل از تنظیم وصیت‌نامه برای اشخاصی که شخص وکیل را موصی‌له قرار داده باشند، منع شده است و توجیه ابتدایی این ممنوعیت را، احتمال تحت تأثیر قرارگرفتن موصی از ناحیه وکیل می‌دانند».

بند دوم- التزام وکیل به صداقت در برابر دستگاه قضایی

در بخشی از سوگند نامه موضوع ماده ۳۹ آیین‌نامه استقلال کانون وکلا، مربوط به تعهد وکیل دادگستری مبنی بر احترام گذاشتن به قوانین و نظامات و تلاش در جهت اجرای عدالت و احقاق حق است. به ویژه در سوگندی که به اسم جلاله یاد می کند، آمده است: «برخلاف شرافت قضاوت و وکالت، اقدام و اظهاری ننموده، راستی و درستی را رویه خود قرار داده و مدافع حق باشم».
به عقیده برخی از حقوق‌دانان، مضمون این سوگند،‌ که التزام وکیل را در برابر دستگاه قضایی کشور خاطرنشان می‌سازد، تعهدات او را به مراتب بیش از تعهدات در برابر موکل را یادآوری می کند. همان‌گونه که می‌دانیم بسیاری بر این باورند که وکلاء صرف‌نظر از آنکه در جهت حقوق موکلین خود پا به عرصه می‌گذارند، ولیکن از سویی بازوان و ابزارهایی هستند در دست قضات در جهت کمک به عدالت. هنگامی‌که یک وکیل در پرونده ورود پیدا می‌کند، افزون بر آنکه مدافع حقوق موکل خویش است، به اجرای عدالت و پی‌گیری درست و قانونی و عادلانه پرونده نیز یاری می‌رساند؛ چراکه وی افزون بر تعهدات در برابر موکل خویش، در برابر نظام قضایی کشور نیز مسئول است. چه بسا مسئولیت و تعهدات او در این زمینه بسیار مهم‌تر باشد. در عمل دیده شده که بسیاری از وکلای شریف در حین رسیدگی به پرونده و در زمانی‌که به این یقین رسیدند که موکل آنها ذی‌حق نیست، از ادامه کار منصرف شده و اقدام به استعفاء نمودند؛ این چیزی نیست جز کمک به اجرای ‌عدالت در دستگاه قضایی.
«در حقوق آمریکا نیز همانند حقوق سایر کشورها همان‌گونه که مشروعیت اعمال هر حقی، مشروط به سوءاستفاده نکردن از آن حق است، چنانچه حق مراجعه به دادگاه و مراجع قضایی که به افراد جامعه برای حفظ حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی آنها اعطا شده است،‌ مورد سوءاستفاده واقع شود و یا مقررات و تشریفات دادرسی که برای کشف حقیقت و وصول به واقع پیش‌بینی شده است، تبدیل به وسیله‌ای برای طولانی نمودن دادرسی و اتلاف وقت طرف دعوا شود، هر شخص زیان‌دیده می‌تواند از باب سوءاستفاده از حق، خسارات وارده به خود را جبران نماید.
این نظریه هم‌اکنون ابعاد گسترده‌تری یافته است و درباره دعاوی واهی که ممکن است وکیل طرح نماید و یا تشریفات دادرسی را مورد سوءاستفاده قرار دهد، به دکترین«سوءاستفاده از نظام قضایی کشور» تعبیر می‌شود. نتیجه این تحول این است که افزون بر طرف دعوا، دولت به نمایندگی از اجتماع در برابر این قبیل اقدامات اضرارآمیز وکیل که باعث اتلاف نیروی انسانی و عوامل و امکاناتی که برای احقاق حق در جامعه تجهیز شده است می‌گردد، بتواند واکنش نشان دهد و مطالبه خسارت نماید.
در این دکترین، نظام دادرسی هر جامعه به یک مؤسسه عمومی ارائه دهنده خدمات قضایی تشبیه گردیده است که همه افراد جامعه حق بهره‌گیری از آن را دارند و هیچ‌کس حق ندارد استفاده نامتعارف از آن بنماید. بنابراین، همان‌گونه که استفاده غیرمتعارف از اموال عمومی، جرم بوده و منشأ مسئولیت مدنی مرتکب می‌گردد. هر اقدامی که موجب اتلاف نیروی انسانی عوامل این مجموعه و سوءاستفاده از آن گردد، ضمان‌آور خواهد بود و مدیریت جامعه به عنوان حافظ منافع عمومی، می‌تواند مطالبه خسارت از عامل ورود زیان بنماید. به همین جهت، در پاره‌ای نظام‌های حقوقی ازجمله حقوق آمریکا، بخشی از وظایف مربوط به نظارت در حفظ سلامت دستگاه قضایی جامعه را به عهده وکلای دادگستری گذاشته‌اند».
«طبق قاعده ۱-۸ «Model Rule» آمریکا، وکلا موظفند که، هر نوع سوءجریان دادرسی را که مربوط به اقدامات طرف مقابل باشد، به دادگاه تذکر دهند و به موجب یکی از آراء دادگاه‌های آن کشور، وکلا ملزم گردیده‌اند، هر نوع سوءجریان قضایی را که حتی مربوط به قضات رسیدگی‌کننده یا وکلای طرف مقابل دعوای خود باشد، اعلام نمایند. قضات نیز به نوبه خود مکلف به اعلام تخلفات وکلا به مراجع ذی‌ربط هستند».

گفتار سوم – حفظ اسرار موکل

رازداری در همه جوامع، یک ارزش اخلاقی به شمار می‌آید و سهل‌انگاری در حفظ اسرار مربوط به دیگران، مانند تضییع مال مورد امانت، یک ضد ارزش است، لیکن جز در مورد پاره‌ای مشاغل که صاحبان آنها به مقتضای شغلی، از اسرار مردم آگاه می‌شوند، در دیگر موارد، ارتکاب این عمل غیر اخلاقی، با ابزار قانونی تضمین نگردیده است.
در حقوق آمریکا نیز همانند نظام حقوقی ایران، رازداری از جمله اصول اخلاقی و قانونی است. در حقوق آمریکا یک وکیل ممکن است اطلاعات مربوط به موکلش را افشاء کند. قواعد رازداری به امور قضایی و یا دیگر جریانات محدود نمی‌شود، اما در تمام زمینه‌های پذیرش وکالت موکل، تقریباً کاربرد دارد. علاوه بر این رازداری در مورد کلیه اطلاعات مربوط به وکالت، از هر منبعی که اطلاعات گردآوری شده باشد، به کار گرفته می‌شود. رازداری صرفاً به روابط موکل محدود نمی‌شود. قواعد رازداری فراتر از روابط میان موکل و وکیل می‌باشد.
مبحث مسئولیت‌‌های وکیل درباره عدم افشای اطلاعات محرمانه موکل ضرورتاً بر جنبه‌های منفی تأکید می‌ورزد. رضایت صریح موکل، وکیل را مجاز می‌دارد اطلاعات موکل را حتی اگر افشای آن در ظاهر به نفع وی نباشد، افشاء کند. رضایت بایستی مقدم بر مباحثات کامل با موکل باشد. بحث بایستی به مقدار کافی حقیقت را کشف کند، اما با عنایت به استفاده خلاف از اطلاعات موکل، در مجموعه قوانین به استثنای «Model Rules» تمایز جدی وجود دارد. ماده قانونیDR 4-101(B)(2) بیان می‌دارد یک وکیل نبایستی اطلاعات محرمانه موکلش را به زیان او به کار گیرد.
افزون بر این، طبق ماده ۳۰ قانون وکالت ایران مصوب ۱۳۱۵، وکیل موظف است اسراری را که به واسطه وکالت از طرف موکل، از آن آگاه شده است و همچنین اسرار مربوط به حیثیات و شرافت و اعتبارات موکل را حفظ نماید. در بند ۲ ماده ۸۱ آیین‌نامه استقلال کانون وکلا، اجرای این وظیفه قانونی، با مجازات انتظامی درجه ۵ تضمین گردیده است.
آنچه درباره حفظ اسرار موکل از سوی وکیل مسلم است، افزون بر آنکه افشاء این اسرار چه به صورت عمد و چه غیرعمد به نوعی یک عمل ضداخلاقی به شمار می‌آید، تضمین‌ها و ضمانت اجراهای قانونی در این خصوص است. قانون‌گذار‏ ایران در این مورد صراحتاً به آن اشاره دارد و محکومیت‌های نسبتاً سنگینی برای آن در نظر گرفته است. برخی از حقوق‌دانان بر این باورند وکیل علاوه بر مسئولیت حفظ اسرار موکل خود، مسئول حفظ اسرار اشخاص دیگری را که در ارتباط با موضوع دعوای موکل یا طرف مشورت وی نیز می‌باشد را داراست.
به بیان دیگر، وکیل نسبت به کلیه اسراری که به مناسب شغلی از آن آگاه می‌شود، خواه مربوط به موکلین و یا اشخاص دیگر، امین بوده و افشاء آنها به غیر از موارد قانونی و خاص،‌ موجب مسئولیت جزایی و مدنی وی می‌گردد. البته باید در نظر داشت مسئولیت انتظامی ذکر شده در قانون وکالت مربوط به اسرار موکل می‌باشد و نه اشخاص دیگر، ولی ماده ۶۴۸ قانون مجازات اسلامی عباراتی فراگیر‌تر داشته و عام می‌باشد و صرفاً به موکلین مستقیم یک وکیل محدود نمی‌گردد و شامل کلیه افرادی که اسرار آنان از سوی وکیل افشاء می‌گردد، تسری می‌یابد؛ حال این اشخاص موکل وکیل باشند و یا اینکه عقد وکالت مستقیمی فی‌مابین آنها نباشد.

بند اول – اسرار وکالت

تعهد وکیل به حفظ اسرار حرفه‌ای، از نوع تعهد به نتیجه است و مسئولیت وی نسبت به آن مطلق بوده و نیاز به اثبات ارتکاب تقصیر او نیست. به همین دلیل، در افشاء اسرار حرفه‌ای، عمد، شرط تحقق بزه نبوده و سهل‌انگاری در اشخاص طرف مشاوره نیز، موجب مسئولیت جزایی وکیل خواهد بود. در نتیجه، با توجه به اینکه مسئولیت حفظ اسرار موکلین مستقیماً متوجه وکیل است، چنانچه در اثر سهل‌انگاری وی، کارکنان دفتری او نیز اسرار مربوط به آنان را افشاء نمایند، وی با افشاءکننده اصلی مسئولیت مشترک خواهد داشت. درباره کارآموزان وکالت نیز می‌توان این مسئولیت مشترک را پذیرفت؛ زیرا این قبیل افراد از یک سو طبق ماده ۸۸ آیین‌نامه لایحه استقلال کانون وکلا، مشمول مقررات انتظامی وکلا بوده، از سوی دیگر، اطلاق ماده ۶۴۸ قانون مجازات اسلامی نیز آنان را شامل می‌گردد.
در حقوق آمریکا(Model Rule) تضمین‌های عملی بیشتری برای حفظ اسرار اشخاص توسط وکلا پیش‌بینی گردیده است. از جمله اینکه چنانچه دو یا چند وکیل حتی فقط دفترکار مشترک داشته باشند، نمی‌توانند وکالت اطراف دعوای واحد را بپذیرند؛ زیرا فرض تهیه‌کنندگان مرام‌نامه اخلاق حرفه‌ای وکلا این است که در چنین مواردی، امکان افشاء اسرار طرفین دعوا توسط وکلای آنان وجود دارد.
متأسفانه در کشور ایران به مقوله حفظ اسرار موکل کمتر توجه شده و معمولاً وکلا در برخی مکان‌ها و اجتماعات به راحتی اقدام به افشاء اسرار موکلین خود نموده و از این حیث، خود را مکلف به حفظ آن نمی‌دانند. حتی دیده شده که برخی وکلاء به جهت آنکه در حرفه خود جذابیت بیشتری را ایفاء نمایند، به بیان کلیه جزییات پرونده مطروحه در نزد اشخاص ثالث می‌نمایند. صرف‌نظر از آنکه این یک عمل بسیار غیراخلاقی و ناپسند می‌باشد.
در احادیث و روایات نیز نه به عنوان یک وکیل بلکه به عنوان یک انسان به شدت این عمل نهی شده است. بیان این موضوعات از سوی وکیل زیان‌های معنوی و بعضاً‌ مادی غیرقابل جبرانی را در پی خواهد داشت. شاید بتوان گفت یکی از دلایل جدی تلقی نشدن این موضوع از سوی وکلاء، محصور ماندن خسارات معنوی در نظام قضایی ایران و علاقه نشان ندادن محاکم در محکومیت این قبیل اعمال باشد. بررسی متون حقوقی مربوط به کشورهای اروپایی و غربی بیانگر آن است که این نوع از دعاوی(خسارات معنوی) حجم گسترده‌ای از پرونده‌های محاکم آنان را تشکیل می‌دهد، ولی در ایران،‌ دادگاه‌ها معمولاً به بهانه عدم اثبات آنها از سوی خواهان،‌ اقدام به رد این‌گونه دعاوی می‌کنند.

الف) سرّ وکالت

قانون ایران تعریفی از سر ارائه نداده است، ولیکن یکی از اساتید حقوق ایران در تعریف سر حرفه‌ای چنین می‌نویسد: «سر، عبارت است از امری که نوعاً داعی بر اخفاء آن داشته باشند. بنابراین، اگر افرادی به ندرت میل به اخفاء امری نداشته باشند و در اظهار آن اقدام کنند، ضرری به ماهیت سری بودن آن امر ندارد، یعنی سری بودن آن را نفی نمی‌کند».
مشکل هنگامی حادث می‌گردد که مصادیق گوناگون سر، رخ نماید؛ بدین صورت که بعضی از گفته‌های موکل را بعضی‌ها سّر به شمار آورند و بعضی دیگر آن را از اسرار نمی‌دانند. به عنوان مثال، اگر خواهان فسخ نکاح، مرد و موجبات آن، قَرَن یا افضاء زن باشد، یقیناً افشاء آن از سوی وکیل، موجب هتک خوانده دعوا(زن) را فراهم می‌آورد، ولیکن موارد بسیار فراوانی وجود دارد که تمیز میان سرّ و عدم سرّ بودن آن بسیار مشکل خواهد بود.
در مواد ۳۰ قانون وکالت و بند ۲ ماده ۸۱ آیین‌نامه لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری، به طور تمثیلی به عبارت«اسرار مربوط به امر وکالت یا شرافت و حیثیت و اعتبار موکل..». اشاره نموده است و از موارد و مصادیق بیشتر آن خودداری کرده است.

ب) چه کسی امین به شمار می‌آید

افزون بر مواد ۳۰ قانون وکالت و بند ۲ ماده ۸۱ آیین‌نامه لایحه استقلال کانون وکلا که به صراحت، به امر افشاء سرّ توسط وکیل اشاره داشته است، در ماده ۶۴۸ قانون مجازات اسلامی از عبارت«… کلیه کسانی که به مناسبت شغل یا حرفه، خود محرم اسرار می‌شوند..» می‌توان به راحتی برداشت نمود که وکلا هم به مناسبت شغل خود محرم اسرار موکلان خود هستند. به نظر می‌رسد، صرفاً مشمول وکلای مدافع دادگستری نباشد، بلکه وکلای غیر‌رسمی را نیز در بر بگیرد. همچنین منشی وکیل و عضو تحریری دفتر وکالت نیز اگر از اسرار موکل آگاه شوند، مشمول حکم واقع می‌گردند.

بند دوم – موارد عدم تکلیف به حفظ اسرار موکل

بزه افشاء سر از جرایم خصوصی و مربوط به حقوق فردی است. بنابراین، چنانچه موکل موافقت خود را با افشاء آن اعلام داشته و یا احتمال افشاء اسرار موکل، توسط وکیل به وی تذکر داده شده باشد، وظیفه رازداری او ساقط می‌گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:32:00 ق.ظ ]




- تجارت خارجی در دو برنامه گذشته، دفتر بررسی‌های اقتصادی، مجلس و پژوهش، سال ششم، شماره بیست و هشتم، مهر و آبان ۱۳۷۸، ص ۲۱۰٫ ↑
- ایسنا، ۱۴ اسفند ۱۳۸۱، اخبار اقتصادی ↑
- محمدعلی ضیایی، تحلیل نظریات دوجانبه ایران و آمریکای لاتین، سیاست خارجی، سال بیست دوم، شماره ۲، تابستان۱۳۸۷، ص ۴۸۹٫ ↑
- روزنامه همشهری، چهاشنبه۲۱ شهریور۱۳۷۵، شماره ۱۰۶۶، ص ۱٫ ↑
- روزنامه همشهری، چهارشنبه، ۲۱شهریور۱۳۷۵، شماره ۱۰۶۶، ص ۱٫ ↑
- روزنامه همشهری، ۱۷ شهریور ۱۳۷۵، شماره ۱۰۶۲، ص ۱٫ ↑
- روزنامه همشهری، شنبه ۹تیر ۱۳۷۵، شماره ۱۰۰۵، ص ۳٫ ↑
- روزنامه همشهری، سه شنبه، ۳۱ شهریور۱۳۷۵، شماره ۱۰۷۴، ص ۱٫ ↑
همان، ص ۲۴٫ ↑
- الهه کولایی، نیروهای پاسدار صلح روسیه و، بیم و امیدها، مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال پنجم، دوره دوم، شماره ۱۵، پائیز۱۳۷۵، ص ۲۲۴٫ ↑
- میلانی، پیشین، ص ۱۹۳٫ ↑
- Third Russin Kilo Submarine Headed to Iran, Defence Daily, 9,June 1997, P. 17. ↑
- احتشامی، پیشین، ص۱۶۱ ↑
- احتشامی، پیشین، صص ۱۱۲- ۱۲۵ ↑
- سخاوت رضازاده، ریشه‌های همگرایی و واگرایی در مناسبات جمهوری اسلامی ایران و روسیه، مطالعات آسیای مرکزی وقفقاز، سال چهاردهم دوره چهارم، شماره۵۲، زمستان، ۱۳۸۴، ص ۶۱٫ ↑
همان، ص ۶۲٫ ↑
- رابرت فریدمن، روابط ایران و روسیه در دهه ۹۰، سیاست خارجی، سال شانزدهم، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۱، ص ۳۸۵٫ ↑
همان، ص ۳۸۸٫ ↑
همان، ص ۳۹۲٫ ↑
- روزنامه، همشهری، دوشنبه ۸ مرداد ۱۳۷۵، شماره ۱۰۲۹، ص ۳٫ ↑
-Kaveh Afrasiabi and Abbas Maleky, Iran’s Foreign Policy After 11 September, http://www.asnisitute. org/bjwa/archiv/9. 2/iran/Afrasiabi. Pdf. ↑
- Hooman Peimani, Regional Security and the futher of Centeral Asia the Competition of Iran Turkey and Russia, London, Praeger, 1998, p. 44. ↑
- Oliveir Roy, The Iranian Foreign Policy Toward Centeral Asia, pp. 1-15, HYPERLINK “http://www.eursiant.org/resource/reginal/royoniran.html” http://www. eursiant. org/resource/reginal/royoniran. html. ↑
- فردریک اس استار، نیازهای امنیتی آسیای مرکزی و راهکارهای تازه برآوردن آن، ترجمه: بهمن برزگر، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، سال شانزدهم، شماره نهم و دهم، خرداد و تیر ۱۳۸۱، ص ۱۲۰٫ ↑
- محمد رضا امیری، تهدید بنیادگرایی اسلامی و نقش آن در آسیای مرکزی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، بهمن ماه ۱۳۸۷، ص ۵٫ ↑
- Mehmet, Algoz, The Great Game: Iran’s Foreign in Centeral Asia Impos Soviet Era, http://bilgesam. org/en/indixphp?option=com-content&view=article&id=117:the-new-great ↑
- مرتضی بهروزفر، ایران تحریم‌های آمریکا و بازار انرژی، مطالعات خاورمیانه، ۱۳۸۳، سال یازدهم، شماره ۳۹-۴۰، ص ۶ ↑
- کیهان برزگر، تعاملات سیاسی ایران ـ عربستان پس از ۱۱سپتامبر، راهبرد، شماره ۲۷، ۱۳۸۲ ص ۱۹۵٫ ↑
- ‌اسدالله اطهری، ایران و ترکیه بازخوانی روابط دو کشور پس از جنگ سرد، راهبرد، ۱۳۸۲، شماره ۲۷، ص ۲۶۴٫ ↑
- سیدجلال‌الدین دهقانی فیروزآبادی، گفتمان‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در آسیای میانه و قفقاز، مطالعات روسیه و آسیای مرکزی و قفقاز، سال اول، شماره دوم، زمستان ۱۳۸۵، ص ۱۲۹٫ ↑
- روزنامه همشهری، دوشنبه ۴ تیر ۱۳۷۵، شماره ۱۰۰۱، ص ۳٫ ↑
- Algoz, Op. cit., P. 108 ↑
- کاوه افراسیابی، دریای خزر حقوق بین الملل و سیاست ایران، راهبرد، شماره ۲۷، بهار ۱۳۸۲، ص ۱۷۲ ↑
- بهرام امیراحمدیان، ایران و قفقاز و جایگاه ژئوپلیتیک ایران دردوره پس از جنگ سرد، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، سال سیزدهم، شماره سوم و چهارم، آذر ودی ۱۳۷۷٫ ↑
- همان ↑
- الهه کولایی، ریشه‌های اقتصادی ـ سیاسی بحران دریاچه آرال، مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال سوم، دوره دوم، شماره ۸، زمستان ۱۳۷۳، ص ۱۷۷٫ ↑
- روزنامه همشهری شنبه ۶ تیر ۱۳۷۵، شماره ۱۰۰۳، ص ۴٫ ↑
- احتشامی، پیشین، ص ۱۲۴ ↑
- مهرداد چشمه‌اعلایی، جمهوری اسلامی ایران و تحولات حوزه قفقاز،مطالعات آسیای آسیای مرکزی و قفقاز، سال چهادهم، دوره چهارم، شماره ۵۲، زمستان ۱۳۸۴، ص ۱۵۹٫ ↑
- روزنامه همشهری، ۱۷ شهریور۱۳۷۵، شماره ۱۰۶۲، ص ۳٫ ↑
- کاریانی ماریکا، توافق‌های دوجانبه، رهیافت سیاسی جدید برای بهره‌برداری نفتی در دریای خزر، مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال چهاردهم، دوره چهارم، شماره ۵۲، زمستان، ۱۳۸۴، ص ۱۹۶٫ ↑
پایان نامه - مقاله - پروژه
- عباس ملکی، ۱۱سپتامبر و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران،مطالعات راهبردی، سال ششم، شماره سوم، پائیز ۱۳۸۲، ص ۶۳٫ ↑
- الهه کولایی، روسیه و آسیای مرکزی، امکانات و محدودیت‌ها در بهره برداری از منابع منطقه، مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره ۲۹، بهار ۱۳۷۹، ص ۲۲٫ ↑
- واعظی و ملکی، پیشین، ص ۲٫ ↑
- Emund, Hrzig, Regionalism, Iran and Centeral Asia, Middle Eastrn Studis University of Manchster, http://www. interscience. widly. com /journal/118753947/abstract, pp. 1-20 ↑
- اطهری، پیشین، ص۲۶۶ ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:32:00 ق.ظ ]