کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

Purchase guide distance from tehran to armenia


جستجو



آخرین مطالب

 



دانشگاه علوم انتظامی امین
دانشکده علوم و فنون راهنمایی و رانندگی
پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت ترافیک
بررسی عوامل اصلی بروز تصادفات وتغییر شدت آن در فصول مختلف سال در محور نور- چمستان سال ۱۳۹۰
استاد راهنما
دکتر سید محمد سادات حسینی
استاد مشاور
دکتر علیرضا اسماعیلی
نگارش
ابوالقاسم حسین پور
زمستان۹۲
دانشگاه علوم انتظامی امین
دانشکده علوم و فنون راهنمایی و رانندگی
پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت ترافیک
بررسی عوامل اصلی بروز تصادفات وتغییر شدت آن در فصول مختلف سال در محور نور- چمستان سال ۱۳۹۰
استاد راهنما
دکتر سید محمد سادات حسینی
استاد مشاور
دکتر علیرضا اسماعیلی
نگارش
ابوالقاسم حسین پور
زمستان۹۲
سپاسگزاری
بعد از حمد خالق یکتا ، تقدیر و سپاس از
ریاست محترم دانشگاه علوم انتظامی امین
استاد راهنمای محترم جناب دکتر سید محمد سادات حسینی
به پاس رهنمودها و حمایت های بی دریغ و به هنگام
استاد مشاور محترم جناب دکتر علیرضا اسماعیلی
به سبب مشاوره به موقع و بجا
اساتید محترم داور، جناب دکتر رحیم اف و جناب سرهنگ نوری فر
به پاس ارزیابی منطقی و منصفانه
و همچنین تمامی دوستان و عزیزانی که صمیمانه مرا در نگارش این پایان نامه یاری رساندند.
چکیده:
با توجه به این که وضعیت جوی، تعداد وسایل نقلیه و بسیاری دیگر از عوامل مؤثر بر ترافیک در فصول مختلف سال متفاوت هستند، لازم است تحقیقی انجام شود تا ارتباط بین میزان و چگونگی عوامل اصلی بروز تصادفات و تغییر شدت آن در فصول مختلف سال رابررسی نماید. در این تحقیق به بررسی ارتباط بین میزان و چگونگی عوامل اصلی بروز تصادفات و تغییر شدت آن در فصول مختلف سال در محور نور – چمستان شهرستان نور در یک دوره زمانی یکساله ( ۱۳۹۰ ) پرداخته شده است. برای وصول به هدف فوق به روش توصیفی از نوع همبستگی - پیمایشی تعداد ۶۵ فقره کروکی تصادف بررسی شده است.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
نتایج بدست آمده از آزمون فرضیه ها نشان داد که در تمامی فصول شدت تصادفات در شرایط مختلف جوی متفاوت است با توجه به نتایج بدست آمده نشان می دهد که شرایط جوی بر عامل تصادف در فصول مختلف سال موثر نیست . ترمز ABS بر کاهش تصادفات جرحی و فوتی تاثیری ندارد اما کیسه هوا در کاهش تصادفات جرحی و فوتی موثر است .
کلمات کلیدی:
تصادفات رانندگی – شدت تصادفات - تجزیه و تحلیل آمار- فصول سال- عوامل مؤثر بر تصادف
این تلاش را تقدیم می کنم
به همسرم که با صبوری و دلگرمی مرا در تمامی مراحل زندگی یاری می دهد.
و تقدیم به:
برادر عزیزم محمد کاظم که در تمامی مراحل انجام این پایان نامه مرا یاری رساند.
وتقدیم به آن هایی که معتقدند
دانش هر فرد ، نه دارایی و سرمایه او .
بلکه دانش هر فرد بدهی او به جامعه است .
فهرست مطالب
فصـل اول: کلیـات تـحقیق…………………………………………………………………………………………………………………………………..۱
۱-۱- مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….۲
۱-۲- بیان مسئله ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………۴
۱- ۳- اهمیت و ضرورت پژوهش……………………………………………………………………………………………………………………………۴
۱-۴- اهداف تحقیق………………………………………………………………………………………………………………………………………………..۵

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

[دوشنبه 1400-08-03] [ 12:21:00 ب.ظ ]




ابراهیمی و سیدی(۱۳۸۷) در تحقیق خود در ۷۱ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به بررسی تاثیر نوع موسسه حسابرسی (سازمان حسابرسی و سایر موسسه ها) و نوع اظهار نظر حسابرسی در گزارش حسابرسی بر روی اقلام تعهدی اختیاری پرداختند و به این نتیجه رسیدند که تنها نوع موسسه حسابرسی یا اقلام تعهدی اختیاری ارتباط دارد.
باقری (۱۳۸۵) به بررسی رابطه بین اقلام تعهدی اختیاری و وجه نقد آزاد در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار، حاکی از آن است که رابطه معنادار مشخصی بین مدیریت سود و جریان نقدی آزاد وجود دارد و جریان نقدی آزاد شرکت ها میتواند محرکی برای مدیریت سود تلقی شود .
پایان نامه - مقاله - پروژه
حساس یگانه و همکاران(۱۳۸۴) در پژوهش زیر عنوان عوامل موثر بر استقلال و شایستگی اعضای جامعه حسابداران رسمی ایران در ارائه خدمات گواهی به بررسی کیفیت حسابرسی پرداختند که نتیجه آن تعیین ۷عامل موٍثر زیر جهت ارتقای کیفیت حسابرسی بود:
۱-تخصص گرایی ۲-کارائی حسابرس ۳-کشف تحریفات با اهمیت ۴- تضاد منافع ۵-وجود قوانین و مقررات ۶- مکانیزم بازار ۷- اندازه موسسات حسابرسی .
مجتهد زاده و همکاران(۱۳۸۳) در پژوهشی با عنوان عوامل موثر بر کیفیت حسابرسی مستقل از دیدگاه حسابرسان مستقل و استفاده کنندگان ۲۴ عامل موثر بر کیفیت حسابرسی را شناسایی کرده که مهمترین آنها عبارتند از:۱- بازدید حسابرس شریک و مدیر ارشد از مراحل کار حسابرسی ۲-داشتن اطلاعات کافی در مورد صنعت صاحبکار ۳-اهمیت حق الزحمه حسابرسی برای موسسه حسابرسی.
آقائی و کوچکی (۱۳۷۴) معتقدند، کیفیت کار موسسه های حسابرسی متفاوت است و بطور مستقیم نمی توان با با مشاهده موسسه ها تشخیص داد که کدام موسسه از کیفیت کاری بالاتری برخوردار است. تحقیق ها نشان می دهند اندازه، قدمت، شهرت و نام تجاری موسسه های حسابرسی می توانند معیار های متمایز کننده کیفیت خسابرسی باشند.
۲-۱۰- تحقیقات انجام شده در خارج از ایران
محمد الحداد، ایان کراچه، کوین کاسی (۲۰۱۳) به بررسی تاثیر کیفیت حسابرسی بر مدیریت سود واقعی و تعهدی و بازده عملکرد سهام در شرکت های دارای عرضه اولیه پرداختند. نتایج مطالعات آنها نشان داده که شرکت های دارای عرضه اولیه در دوره مالی قبل از عرضه اولیه از مدیریت سود واقعی و تعهدی استفاده می­ کنند. همچنین سازمان حسابرسی باعث محدود شدن مدیریت سود در شرکت های دارای عرضه اولیه می­ شود.
چانگ و همکاران (۲۰۱۲) به بررسی قیمت گذاری در عرضه های عمومی اولیه در کره ،در طی سالهای ۲۰۰۰ تا۲۰۰۲ پرداختند. نتایج مطالعات آن ها قیمت گذاری کمتر از واقع را به میزان ۰۷/۱۹ درصد در بازار اوراق بهادار کره نشان می دهد.
چی وهمراهانش (۲۰۱۱) به بررسی تاثیر کیفیت حسابرسی بر مدیریت سود تعهدی پرداختند. با پیدایش سازمان حسابرسی، سطح پایین تری از مدیریت سود تعهدی را در طول عرضه اولیه عمومی یافته اند و به این نکته اشاره کرده اند که حسابرسان دارای کیفیت بالا، مدیریت سود تعهدی را تحت فشار قرار میدهند. بنابراین این شرکتها به سوی مدیریت سود واقعی تغییر جهت می دهند. هر چند رابطه بین مدیریت سود تعهدی وکیفیت حسابرسی در دوره ی عرضه اولیه سهام گسترش یافته است، اما مطالعات کمتری در مورد کیفیت حسابرسی ومدیریت سود واقعی صورت گرفته است.
روسین بوم و همراهانش (۲۰۰۳) به بررسی تاثیر مدیریت سود واقعی و تعهدی در عملکرد سهام ، پس از عرضه اولیه عمومی پرداختند که شواهدی را یافته اند که شرکت های دارای عرضه اولیه ای که در طول دوره عرضه اولیه از مدیریت سود تعهدی استفاده میکنند، در دوره پس از عرضه اولیه ،بازده یا سهام برگشتی ضعیفی را تجربه میکنند.
فرانسیس (۱۹۹۹) در تحقیق خود به این نتیجه رسید، شرکت هایی که تمایل بیشتری به ایجاد اقلام تعهدی دارند، با احتمال بیشتری از خدمات شش موسسه بزرگ حسابرسی برای اعتبار بخشیدن به سود خود استفاده می کنند. بکر و همکارانش (۱۹۹۸) بالسام و همکارانش(۲۰۰۳) به بررسی رابطه بین کیفیت بالای حسابرسی و مدیریت سود پرداختند که نتایج حاکی از آن است که حسابرسی دارای کیفیت بالا نقش اساسی را در کاهش مدیریت سود بازی میکند همچنین آنها شواهدی را یافته اند که مشتریان سازمان های حسابرسی سطح پایین تری از مدیریت سود تعهدی را گزارش دادند.
بیکر (۱۹۹۸)، فرانسیس(۱۹۹۹) دیفاند وجیانیالوو(۱۹۹۱و۱۹۹۳) و گور(۲۰۰۱)در تحقیق های خوددر شرکت های دولتی به این نتیجه رسیدند که کیفیت حسابرسی احتمال وقوع مدیریت سود را کاهش می دهد.
۲-۱۱- موارد اشتراک و افتراق تحقیق با تحقیقات انجام شده داخلی و خارجی
پژوهش های اندکی در داخل کشور با موضوع کیفیت حسابرسی و مدیریت سود در شرکت های بورسی صورت پذیرفته است. بخش مشترک تحقیق حاضر با پژوهش های انجام شده متغیرهای کیفیت حسابرسی و مدیریت سود است. که برای محاسبه آنها در خصوص تعیین کیفیت حسابرسی از روش های مشابه در تحقیق حاضر یعنی اندازه حسابرس، دوره تصدی حسابرس و سایر شاخص های کمی اندازه گیری به صورت متغیرهای مجازی و در مورد مدیریت سود از مدل تعدیل شده جونز استفاده شده است. تفاوت این تحقیق با تحقیقات انجام شده ، اضافه شدن متغیر شرکت های دارای عرضه اولیه عمومی است که مهمترین وجه افتراق با تحقیقات دیگر است که از این نظر هیچ پژوهش مشابهی ملاحظه نگردید.
۲-۱۲-خلاصه فصل:
در این فصل به تشریح ادبیات و پیشینه تحقیق پرداخته شده است. ابتدا مبانی نظری تحقیق مورد مطالعه قرار گرفت و به تشریح اهداف و مفاهیم بنیادی حسابرسی، توجیه تقاضا برای حسابرسی، کیفیت حسابرسی، مدیریت سود، هدف ها و انگیزه های مدیریت سود، عرضه اوراق بهادار و مدیریت سود در زمان عرضه اولیه پرداخته شده است. سپس پیشینه تحقیقات انجام شده مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. و در انتها موارد افتراق و اشتراک تحقیق حاظر با تحقیقات انجام شده داخلی و خارجی بیان شده است.
فصل سوم:
روش تحقیق
۳-۱- بخش اول:کلیات روش تحقیق
۳-۲- مقدمه
دستیابی به هدف های علم یا شناخت علمی میسر نخواهد بود، مگر زمانی که با روش شناسی درست صورت پذیرد. به عبارت دیگر، تحقیق از حیث روش است که اعتبار می یابد نه موضوع تحقیق (خاکی،۱۳۸۹). روش تحقیق فرآیندی نظام مند برای پاسخ به یک پرسش یا ارائه را حل برای یک مسئله است. به این ترتیب به شکل کلی روش تحقیق را می توان مجموعه ای از قواعد و ابزارهای معتبر دانست که به شکل منسجم و سیستماتیک برای بررسی واقعیت ها، کشف مجهولات و دستیابی به راه حل مشکلات به کار گرفته شود (جعفری سرشت،۱۳۸۹).
یک محقق پس از انتخاب موضوع، باید به دنبال تعیین روش تحقیق باشد. انتخاب روش تحقیق به اهداف موضوع پژوهش و امکانات اجرای آن بستگی دارد. بنابراین هنگامی میتوان در مورد روش بررسی و انجام یک تحقیق تصمیم گرفت که ماهیت موضوع و اهداف آن مشخص باشد. به عبارت دیگر هدف از انتخاب روش تحقیق آن است که محقق مشخص نماید چه شیوه و روشی را آغاز کند تا اورا هرچه دقیق تر، آسانتر و سریع تر در دستیابی به پاسخ هایی که برای پرسش های تحقیق در نظر گرفته شده، یاری نماید. در این فصل متدولوژی تحقیق را بیان می کنیم . برای این منظور ابتدا به روش شناسی تحقیق، جامعه آماری، وشیوه های گردآوری داده ها می پردازیم. در ادامه فرضیات تحقیق، تعریف متغیر های تحقیق و سایر موضوعات مربوطه تشریح می شود.
۳-۳- طرح مسئله تحقیق
هر پژوهش در واقع با قصد پاسخگویی و راه حل یابی برای یک مساله اصلی که در قالب یک پرسش ظهور کرده است اغاز می شود. هر پژوهش برای اینکه انسجام، هدفمندی و کاربردی بودن خود را حفظ کند باید به حل یک مساله اصلی سازماندهی شود (خاکی،۱۳۸۹).
مساله اصلی پژوهش در این تحقیق، بررسی میزان استفاده از مدیریت سود در شرکت های دارای عرضه اولیه و بویژه شرکت های دارای عرضه اولیه ای که توسط سازمان حسابرسی مورد رسیدگی قرار میگیرند بوده و البته تاثیر خصوصی سازی بر عملکرد شرکت نیز عامل بسیار مهم و البته قابل تحقیق است.
۳-۴- تدوین فرضیه های تحقیق
بیان مساله تنها به صورت کلی پژوهش را هدایت می کند و تمام اطلاعات ویژه پژوهش را ندارد. از طرف دیگر در صورتی که کلیه اطلاعات پژوهش را در مساله مطرح کنیم مساله به گونه ای بزرگ میشود که تدبیر و هدایت آن امکان پذیر نیست، بنابراین مساله هرگز به صورت علمی حل نخواهد شد مگر اینکه به فرضیه یا فرضیه هایی تبدیل شود (خاکی،۱۳۸۹). به منظور یافتن پاسخ مناسب به سوال اصلی پژوهش دو فرضیه تدوین گردیده است:
شرکت های دارای عرضه اولیه، در دوره مالی قبل از عرضه اولیه، سود را مدیریت می کنند.
شرکت های دارای عرضه اولیه ای که توسط سازمان حسابرسی، مورد حسابرسی قرار می گیرند، عمدتا از مدیریت سود واقعی استفاده می کنند.
۳-۵- روش آزمون فرضیه ها
مهمترین و اولین مرحله در آزمون فرضیه، تبدیل فرضیه های پژوهش و نقیض آن به فرضیه های آماری است که به فرض ((H0 و فرض یک ((Hمعروف هستند(جعفری سرشت،۱۳۸۹).
مقدار (p_ value) یک آزمون آماری، مقدار احتمالی است که میزان سازگاری داده های نمونه را با نتیجه فرض صفر اندازه میگیرد. نتیجه ای که ازآزمون مبتنی بر (p_ value) به دست می آید از نظر ریاضی هم ارز با نتیجه ای است که از قاعده تعمیم متناظر، مبتنی بر آماره آزمون استاندارد شده حاصل می شود. قاعده تصمیم مبتنی بر (p_ value) بدین صورت است که اگر (p_ value≤) باشد گزینه ( (H1را نتیجه می گیریم و بالعکس اگر (p_ value>α) باشد گزینه (H0)را نتیجه میگیریم. لذا از جدول حاصله از آزمون ها و با فرض در نظر گرفتن ۵% =α اگرمیزان (p_ value) محاسبه شده از ۵% کمتر باشد فرض صفر رد و فرض مقابل آن پذیرفته میشود (طالب زاده مقدم ،۱۳۹۰).
از آنجا که ما در آزمون فرضیات به دنبال اثرات فرضیه صفر نیستیم بلکه تنها می توان فرضیه ها را مورد پذیرش یا عدم پذیرش قرار دارد بنابراین، حتی اگر آماره در ناحیه بحرانی پذیرش فرض صفر قرار گیرد و فرض صفر پذیرفته شود دلیل بر آن نیست که فرض صفر درست است بلکه تنها با احتیاط می توان گفت که در حال حاضر امکان درستی فرضیه صفر وجود دارد. بر اساس نتایج حاصل از آزمون فرض های آماری و پس از پذیرش یا عدم پذیرش H0، می توان در خصوص پذیرش یا عدم پذیرش فرضیات تحقیق قضاوت و نتیجه گیری کرد (جعفری سرشت،۱۳۸۹).
۳-۶- جامعه و نمونه آماری، قلمرو موضوعی، مکانی و زمانی تحقیق
جامعه آماری عبارتست از مجموعه ای از افراد، اشیاءو …که حداقل در یک صفت مشترک باشند. جامعه بزرگترین مجموعه از موجودات است که در یک زمان معین مورد توجه قرار می گیرد و حداقل دارای یک صفت مشخصه می باشد. صفت مشخصه صفتی است که بین همه عناصر جامعه آماری مشترک می باشد. جامعه باید بر حسب محتوا، حدود و زمان تعیین شود. با توجه به این که قلمرو زمانی تحقیق سال های ۸۷ الی ۹۱ میباشد بنابر این جامعه آماری شامل کلیه شرکت های دارای عرضه اولیه عمومی، پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران که طی این سال ها در بورس اوراق بهادار حضور داشتند، میباشد. نمونه عبارتست از مجموعه ای از نشانه ها که از یک گروه یا جامعه ای بزرگتر انتخاب میشود. به طوری که این مجموعه معرف ویژگیهای آن گروه یا جامعه بزرگتر باشد. در این پژوهش برای انتخاب نمونه اماری از روش حذف سیستماتیک (تکنیک غربال گری) استفاده شده است. همانگونه که قبلا ذکر شد، به منظور انتخاب نمونه آماری، شرکت هایی که دارای ویژگی های زیر بودند به عنوان نمونه انتخاب و بقیه حذف گردیدند:
به دلیل ضرورت وجود اطلاعات برای پوشش دوره پژوهش، نام شرکت ها باید قبل از سال ۱۳۸۷ در فهرست شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار درج شده باشد.
به جهت همسانی تاریخ گزارشگری و حذف اثرات فصلی، دوره مالی آنها منتهی به ۲۹ اسفند باشد.
موسسات واسطه گری مالی و بانکی و شرکت های سرمایه گذاری نباشد.
شرکت ها زیان ده نباشند.
۱۰-اطلاعات مالی مورد نیاز برای انجام این پژوهش را طی دوره زمانی ۰۱/۰۱/۱۳۸۷ الی ۳۰/۱۲/۱۳۹۱ به طور کامل ارائه کرده باشد.
با لحاظ کردن شرایط فوق، تعداد نمونه انتخابی از جامعه مورد نظر، ۸۴ نمونه کل انتخاب گردید.
قلمرو موضوعی تحقیق
قلمرو موضوعی تحقیق، دانش حسابرسی در مفهوم کلی با تاکید بر کیفیت حسابرسی و نیز تکنیک مدیریت سود در شرکت های دارای عرضه اولیه سهام می باشد.
قلمرو مکانی
قلمرو مکانی تحقیق، بازار سرمایه کشور مشخصا بورس اوراق بهادار تهران می باشد. که بر این اساس داده های مورد نیاز از گذارش های فشرده سازمان بورس اوراق بهادار استخراج و دسته بندی شده است.
قلمرو زمانی
قلمرو زمانی تحقیق از ابتدای سال ۱۳۸۷ تا پایان سال ۱۳۹۱ می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 12:21:00 ب.ظ ]




۲-   سنت :  ” لیس علی الموءتمن ضمان ”  ضمانتی بر عهده شخص امین نیست.
۳-   اجتماع : اینکه شخص امین در صورت عدم  تعدی و تفریط ضامن نیست ، از امور مسلم نزد فقهاست.از استنادات فوق چنین استنباط میگردد که در اسلام و نظام حقوق اسلامی امانت امرمقدسی بوده و امین شخص نیکوکاری بوده که لایق تقدیر و ستایش است و هرگونه سختی گرفتن بر آن قابل قبول نمی باشد. به همین جهت در فقه و حقوق برای هر کس که بواسطه عقد یا حکم قانون بصورت مستقیم یا غیر مستقیم ید امانی نسبت به مالی پیدا می کند اورا مسئول خسارت وارده ندانسته و تنها در صورتی مسئول است که از حد اعتدال در حفاظت و نگهداری خارج شده و مرتکب تعدی یا تفریط شده باشد در ادامه به نمونهای از نظریات فقها و حقوقدانان اشاره می شود:
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
شهید اول در کتاب لمعه دمشقیه اعلام می دارد: « ولو قبل وجب الحفظ ، ولو ضمان علیه الا بالتعدی او التفریط » اگر شخص ودیعه را قبول کند حفظ و نگهداری آن بر او واجب می شود و جز در صورت تعدی و تفریط ضامن نخواهد بود.( شهید اول،۱۴۱۰ه.ق)همچنین شهید ثانی در کتای الروضه البهیه فی شرح المعه الدمشقیه بیان می دارد : مستودع ضامن تلف یا معیوب شدن مال ودیعه نیست مگر در صورت تعدی به امین به این نحوکه  مثلاً حیوان مورد ودیعه را سوار شده یا لباس امانتی را بپوشد و یا کیسه در بسته یا گره خورده که نزدش امانت می باشد درش را بگشایدو یا تفریط نموده باشد. ( شهید ثانی )امام خمینی (ره)در باب اجاره  ، مستاجر را نسبت به عین مستاجره امین دانسته است و برای مستاجر ضمان پیش بینی نکرده اند مگر اینکه مستاجر در حفاظت از عین مستاجره مرتکب تعدی یا تفریط شده باشد. ( امام خمینی)دکتر کاتوزیان در باب وکالت بعنوان یکی از عقود امانی اموالی که به منظور اجرای وکالت یا در نتیجه آن در اختیار وکیل قرار گیرد در نزد شخص وکیل امانت دانسته است وکیل باید از این اموال حفاظت و نگهداری نماید و در موعد مقرر به موکل مسترد دارد و اگر در نگهداری از اموال رعایت اعتدال را ننموده و تعدی و تفریط نماید موجب مسئولیت وکیل میگردد. ( کاتوزیان)مشاهده گردید که هرگاه استیلاء بر مال غیر توسط شخص مورد اعتمادی باشد ید او امانی بوده و حکم بر عدم ضمان او قطعی می باشد و این حکم هم در فقه و هم در نظام حقوقی مختص ودیعه گیرنده نبوده بلکه تعمیم داده می شود به کلیه مواردی که ید گیرنده امانی باشد. بنابراین در قراردادهای مانند اجاره ، عاریه ، وکالت ، رهن ، مضاربه ، مساقات ، مزارعه ، مشارکت،  و … ید گیرنده مال امانی بوده و حکم به عدم ضمان او داده شده است. با وجود این شخصی که مال غیر را در اثر هریک از عقود امانی دریافت می کند تعهد به حفاظت از اموال مورد امانت دارد این تعهد با سپردن مال از طرف مالک شروع شده و تا تحویل مال به مالک ادامه پیدا می کند تعهد به حفاظت از جانب اشخاص که ید امانی دارند تعهد به وسیله محسوب گردیده و در حدود عرف برای حفاظت از مال تلاش می کنند و از تعالیم مالک و احکام قانون در انجام این وظیفه بهره می برند  لیکن سلامت مال را تضمین نمی کنند این تعهد دارای  مبانی مختلفی می باشد که بدین ترتیب است :
۱- مفاد قررداد : بموجب ماده ۶۱۲ قانون مدنی ” امین باید مال ودیعه را به طوری که مالک مقرر نموده حفظ کند …… و الا ضامن است “
۲- عرف : در صورت ابهام یا  نقص مفاد قرارداد در بیان تکالیف امین داوری عرف تعیین کننده نحوه نگهداری و حفاظت از مال است .
۳- قانون : در صورت ابهام و نقص قرارداد و عرف حکم قانون تکمیل کننده میزان تکالیف امین در زمینه نگهداری از مال مورد امانت است این احکام قانون جنبه ی امری ندارند از جمله ماده ۶۱۸ قانون مدنی که مقرر می دارد : ” اگر مال ودیعه در جعبه سربسته یا پاکت مختوم به امین سپرده شده باشد حق ندارد آن را باز کند و الا ضامن است . ”  همچنین ماده ۶۱۷ قانون مدنی مقرر می دارد : ” امین نمی تواند غیر از جهت حفاظت تصرفی در ودیعه کند یا به نحوی از انحاء از آن منتفع گردد مگر با اجازه صریح یا ضمنی امانت گذار و الا ضامن است “چنانچه شخص امین تمام مبانی فوق در حفاضت از مال را رعایت نموده باشد لیکن مال مورد امانت به هر دلیلی آسیب ببیند یا تلف شود مسؤلیتی برای شخص امین وجود ندارد همچنانکه در  مواد فوق الذکر صراحتا” عدم مسؤلیت امین را پیش بینی نموده است اکنون این پرسش به میان می آید که آیا بوسیله قر ارداد خصوصی مستقل یا بصورت شرط ضمن عقد می توان این نظام حقوقی و فقهی را تغییر داد یا اینکه مقررات مربوط به عدم مسؤلیت شخص امین در صورت عدم تعدی و تفریط جزو قواعد امری محسوب شده و هرگونه قوانین بر خلاف آن قواعد اعتبار ندارد؟
مبحث سوم-توقیف اموال محکومٌ علیه
واژهی توقیف در لغت به معنی بازداشت کردن، از حرکت بازداشتن و در جایی نگاه‌داشتن است.  واژهی اموال هم، جمع واژهی مال است که در لغت به معنی دارایی است. واژهی محکومٌ‌علیه هم، به معنی شخصی است که حکم، به ضرر او صادر شده است(عمید،۱۳۵۷) به این‌ترتیب روشن میشود که توقیف اموال محکومٌ‌علیه، بازداشت دارایی‌های شخصی است که حکم، به ضرر او صادر شده است.(لنگرودی،۱۳۸۷)

گفتار اول-اقسام توقیف اموال محکومٌ‌علیه
توقیف اموال شخصی که حکم، به ضرر او صادر شده است، بر دو نوع توقیف تأمینی توقیف اجرایی است.( صدرزادهی افشار،۱۳۸۳)

۱- توقیف تأمینی
وقتی حکمی صادر میشود، برای به اجرا درآوردن آن، شرایطی لازم است؛ یکی از آن شرایط این است که باید برای حکم، اجراییه صادر گردد و این اجراییه به محکومٌ‌علیه، ابلاغ شود بر طبق مادهی ۳۴ قانون اجرای احکام مدنی، همین‌که، اجراییه به محکومٌ‌علیه ابلاغ شد، او موظف است ظرف مدت ده روز، مفاد آن را اجرا کند؛ اما کاملاً روشن است که احتمال دارد، محکومٌ‌علیه در این مهلت ده روزه، اموال خود را به دیگران انتقال دهد یا آن‌ها را مخفی کند و یا از بین ببرد و یا به‌طور کلی، کاری کند که محکومٌ‌له نتواند به حق خود برسد؛ بر همین اساس، تبصرهی ۱ مادهی ۳۵ قانون اجرای احکام مدنی، مقرر کرده است که محکومٌ‌له میتواند حتی قبل از تمام شدن مهلت ده روزهی محکومٌ‌علیه، اموال او را برای توقیف، معرفی کند که به این توقیف، توقیف تأمینی یا توقیف احتیاطی می‌گویند.(مدنی،۱۳۷۲)

۲- توقیف اجرایی
همانطور که اشاره شد، محکومٌ‌علیه، موظف است ظرف مدت ده روز بعد از ابلاغ اجراییه، آن را اجرا نماید، اما ممکن است که او در این مهلت، حکم را اجرا ننماید و به هیچ‌یک از وظایف جایگزین دیگر هم عمل نکند،در چنین وضعی بر طبق مادهی ۴۹ قانون اجرای احکام مدنی، محکومٌ‌له میتواند درخواست کند تا معادل محکومٌ‌به، از اموال محکومٌ‌علیه توقیف شود. در این‌صورت، بدون تأخیر، اقدام به توقیف اموال محکومٌ‌علیه خواهد شدکه به این توقیف، توقیف اجرایی گفته میشود.(بهرامی،۱۳۸۳)

گفتار دوم-چگونگی توقیف اموال محکومٌ‌علیه
قانون اجرای احکام مدنی، مقررات مربوط به توقیف اموال را بر اساس منقول یا غیر‌منقول بودن مال، بیان کرده است؛ به همین علت ابتدا باید مفهوم مال منقول و مال غیر‌منقول، مورد بررسی قرار بگیرد.
همانند بسیاری از چیزها، برای مال هم تقسیمبندیهای متعددی وجود دارد. یکی از این تقسیمبندیها، تقسیم اموال، به منقول و غیرمنقول است.
اموال منقول: اموال منقول، اموالی هستند که میتوان آن‌ها را از محلی به محل دیگر منتقل کرد بدون این‌که به خود مال یا محل استقرار آن، صدمهای وارد شود، برای مثال اشیایی مثل کتاب، لباس و … از اموال منقول، محسوب میشوند.
اموال غیرمنقول: اموال غیرمنقول، اموالی هستند که نمیتوان آن‌ها را از محلی به محل دیگر منتقل کرد به صورتی‌که در خود مال یا محل استقرارش، صدمهای به‌وجود نیاید. برای مثال، دیوار، ساختمان و از همه مهمتر، زمین، مال غیر‌منقول محسوب میشوند(جعفری لنگرودی ، ۱۳۷۳)
با روشن شدن مفهوم مال منقول و مال غیر‌منقول، می‌توان چگونگی توقیف اموال را فصل بعد مورد بررسی قرار داد.
فصل سوم-مسئولیت شخص ثالث و حافظ در قانون اجرای احکام کیفری
مبحث اول-توقیف اموال
الف) توقیف اموال منقول
مقررات مربوط به توقیف اموال منقول، در هفت بخش قابل بررسی است که عبارتند از:
۱- اصل توقیف اموال منقول در محل سکونت یا محل کار محکومٌ‌علیه.
براساس مادهی ۶۲ قانون اجرای احکام مدنی،زمانی‌که محل سکونت یا محل کار محکومٌ‌علیه مشخص شود، اصل بر آن است که اموال و اشیای موجود در آن، متعلق به محکومٌ‌علیه است زیرا عادت بیشتر مردم این است که اموالشان را نزد خودشان نگهداری میکنند؛ به عبارت دیگر برای آن‌که اموال موجود در این مکان‌ها، متعلق به محکومٌ‌علیه محسوب شود، دلیل خاصی لازم نیست و عدم تعلق چنین اموالی به محکومٌ‌علیه است که دلیل میخواهد و باید آن را اثبات کرد(مدنی،۱۳۷۲)

۲- اصل تعلق اموال اختصاصی زنان به زن و تعلق اموال اختصاصی مردان به مرد.
براساس مادهی ۶۳ قانون اجرای احکام مدنی،اگر محل سکونت محکومٌ‌علیه، محل سکونت همسر او نیز باشد، اموال موجود در آن محل، در سه دسته قابل تقسیمبندی است:
دسته‌ی اول- اموالی که معمولاً زنان به طور اختصاصی از آن‌ها استفاده میکنند مثل جواهرات زنانه یا لباس عروس و … . در این حالت، اصل بر آن است که این اموال، متعلق به زنِ ساکن در آن محل است یعنی اگر کسی ادعا کند که این اموال به آن زن، تعلق ندارد، باید دلیل بیاورد و ادعای خود را اثبات کند؛ در غیر این‌صورت اموال مذکور، به آن زن متعلق خواهد بود.
دسته‌ی دوم- اموالی که معمولاً مردان به طور اختصاصی از آن‌ها استفاده میکنند مثل ریشتراش یا انگشتر مردانه و … . در این حالت، اصل بر آن است که این اموال، متعلق به مردِ ساکن در آن محل است و خلاف این مطلب است که باید به اثبات برسد.
دسته‌ی سوم- اموالی که جزءِ هیچ یک از دو دستهی قبل، محسوب نمیشوند: در این حالت، اصل بر آن است که این اموال بین زن و مرد مشترک است یعنی هم به زن و هم به مرد، تعلق دارد.
بنابر آن‌چه گفته شد در مورد اموال موجود در محل سکونت زن و شوهر، هم باید نوع مال و هم، جنسیت محکومٌ‌علیه را در نظر گرفت و سپس مشخص کرد که آیا مال مورد نظر، قابل توقیف هست یا خیر(مدنی،۱۳۷۲)

۳- عدم توقیف اموالِ در تصرف اشخاصی غیر از محکومٌ‌علیه
بر طبق مادهی ۶۱ قانون اجرای احکام مدنی،اگر مالی که برای توقیف در نظر گرفته شده است در تصرف شخصی به غیر از محکومٌ‌علیه باشد و آن شخص، خود را، مالک آن مال بداند و یا آن مال را متعلق به شخص دیگری -البته به غیر از محکومٌ‌علیه- معرفی نماید، توقیف آن مال، امکان پذیر نخواهد بود؛ البته کاملاً بدیهی است که اگر آن شخص، آن مال را متعلق به محکومٌ‌علیه معرفی کند، توقیف آن مجاز میباشد. (صدرزادهی افشار،۱۳۸۴)

۴- مستثنیات از توقیف
اگرچه محکومٌ‌له حق دارد اموالی را که متعلق به محکومٌ‌علیه است، توقیف کند اما قانون‌گذار به طور استثنایی و با توجه به نیازهای محکومٌ‌علیه و خانواده او، برخی از اموال را غیرقابل توقیف معرفی کرده است؛ برای مثال مسکن، وسیلهی نقلیه و … غیرقابل توقیف هستند.(بهرامی،۱۳۸۵)

۵- صورت‌برداری از اموال منقول
بر طبق مادهی ۶۷ قانون اجرای احکام مدنی، دادورزموظف است قبل از توقیف اموال منقول، صورتی از اموال که در‌بردارندهی ویژگیها و اوصاف کامل اموال باشد، تنظیم کند. بر طبق مادهی ۷۱ این قانون،صورت مذکور را دادورز و سایر افراد حاضر در محل، امضا خواهند کرد. .(بهرامی،۱۳۸۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 12:20:00 ب.ظ ]




جایگاه خاکسپاری

 

درهٔ یمگان در بدخشان افغانستان

 

 

 

در زمان حکومت

 

غزنویان، سلجوقیان، فاطمیان مصر

 

 

 

لقب

 

حجت؛ سید شاه ناصر خسرو؛ پیر کوهستان

 

 

 

پیشه

 

شاعر و نویسنده و فیلسوف

 

 

 

کتاب‌ها

 

وجه دین؛ سفرنامه؛ جامع‌الحکمتین؛ زادالمسافرین؛ خوان‌الاخوان؛ روشنایی‌نامه؛ سعادت‌نامه؛ دلیل‌المتحرین و چند اثر دیگر

 

 

 

دلیل سرشناسی

 

سفرنامه نویسی - اشعار

 

 

 

دیوان سروده‌ها

 

دیوان اشعار پارسی و دیوان اشعار عربی

 

 

 

تخلص

 

ناصر

 

 

 

حکیم ناصر بن خسرو بن حارث القبادیانی البلخی المروزی، مُکّنی به ابومعین وملقب و متخلص به «حجت»در ماه ذی القعده از شهرو سنه 394 هجری قمری( مطابق با تیر یا مرداد ماه سنه 382 هجری شمسی) ظاهرا در قبادیان از نواحی بلخ متولد شده [6] وبعد از سنه 460[7] وبه روایت اقرب به صحت در سنه 481 در یمگان از اعمال بدخشان وفات یافته است تاریخی اخیر که قول حاجی خلیفه(کاتب چلبی) در تقویم التواریخ است با وجود بعضی دلایل در استبعاد آن باز در میانه روایات راجع به وفات حکیم وعمر او چنان که ذکر شد نزدیکترین آنها با مکان عادی است [8].
حکیم ناصر خود را در سفرنامه خود قبادیانی مروزی می خواند بودن او از قبادیان از اشعار او نیز معلوم است وچنان که گفته شد قبادیان از نواحی بلخ بوده [9]وبدین جهت وی در اشعار خود همه جا از بلخ به عنوان وطن وشهر وخانه ومسکن خویش سخن می راند وبلخ را به صفت«چون بهشت» توصیف می نماید وبه هجرت یا هزیمت یااخراج شدن خود از بلخ اشاره می کند ونیز در سفرنامه خود با آنکه مبدأ حرکتش مرو بود واز آن نقطه به راه افتاده بود همه جا در عرض راه مسافت ها را از بلخ تا هر نقطه که می رسد حساب می داند وبه هر حال شکی نیست که دودمان وخانمان واقارب او در بلخ بوده ودر آنجا خانه وباغ وضیاع وعقار ودوستان وطایفه وبرادران داشته وبه احتمال قوی بعد ازعودت از سفر حج ومصر تا موقع متواری شدن وفرار در بلخ اقامت گزیده است پس در بودن اصل او از خراسان و ولایت بلخ شکی نیست ونسبت اصفهانی که بعضی تذکرهها وکتب متأخرین داده اند [10] بی اساس است در این صورت نسبت مروزی که در سفرنامه امده یا به جهت آن بوده که اجداد او از مرو بوده اند ویا به احتمال قوی به سبب اقامت او مدتی در مرو ومخصوصاً تا موقع سفر حج این نسبت پیدا شده است چنان که در سفرنامه گوید« از مرو برفتم به شغل دیوانی» وهم چنین در جای دیگر از سفرنامه گوید که در پنجم رمضان در سنه 438 به بیت المقدس رسید ودر آن وقت درست یک سال شمسی بود«که ازخانه» بیرون آمده بود وچون وی در 23 شعبان سنه 437 از مرو حرکت کرده بود می توان استدلال کرد که در آن زمان خانه اش در مرو بوده است علاوه بر این ذکر کسائی مروزی بالاختصاص از میان سایر شعرا مکرر در اشعار خود قرینه سکنای او در مرو تواند شد.[11]
در اسم او ناصر است واسم پدرش خسرو هیچ شکی نیست وخودش همیشه در اشعار ومصنفات خود،خود راه این اسم ونسب می خواند، یعنی گاهی ناصر وگاهی ناصر خسرو و گاهی ناصربن خسرو اسم جدش حارث اگر چه در نسب نامه جعلی مندرج در تاریخ حیات معجول النسبه وافسانه آمیز منسوب به خود او ( که بعد ا زاین همه جا در این دیباچه از آن به عبارت «سرگذشت شخصی» تعبیر خواهد شد) مذکور است وبه این جهت اعتبار وصحت آن مورد اعتماد نباید بشود، لکن عین همان اسم در آخر رساله مختصری که منسوب به ناصر خسرو وجواب مسئله است ونسخه ای از آن در تهران در تصرف جناب فاضل محترم آقای حاج حسین آقا ملک است وذکر آن بعد بیاید نیز ضمن نسب ناصر خسرو آمده است کنیه اش نیز مسلم است وهم در سفرنامه وهم در اشعار او ذکر شده عنوان حکیم نیز برای او در کتب واشعارش خیلی ذکر می شود و واقعا هم از حکما بوده واز اشعار وی ومخصوصا از کتاب زادالمسافرین وروشنائی نامه دیده می شود که به فلسفه ارسطو و افلاطون وفارابی وابن سینا آشنا بوده وبسیاری از تالیفات حکمای قدیم یونان را خوانده واز آنها ذکر می کند. [12] لقب حجت که اشعار او پر از آن است واغلب مانند تخلص شعری می آید ناشی از این بوده که وی بعد از عودت از مصر به خراسان یکی از حجت های دوزاده گانه[13] دعوت فاطمی بود از طرف هشتمین خلیفه فاطمی المستنصربالله ابوتمیم معدبن علی که از سنه 427تا487 خلافت کرد حجت جزیره خراسان برگزیده شده وبرای نشر دعوت در ایران وماوراء النهر مامور شده بود وبه همین جهت خود را گاهی « حجت»[14] وگاهی «حجت خراسان» وگاهی « حجت مستنصری» وگاهی « حجت فرزند رسول (ص)» وگاهی« حجت نایب پیغمبر(ص)» وگاهی« سفیر» وگاهی « مأمور» وگاهی « امین امام زمان (عج)» وگاهی« مختار امام عصر(عج)» وگاهی« مستعین محمد(ص)» وگاهی « برگزیده علی المرتضی(ع)» می نامد . شهرت علوی که به اسم او در کتب تذکره وغیره تردیف می شود مأخذ واساس صحیحی ندارد وظاهراً از جعلیات متأخرین است وناشی از نسب مجعولی است که در «سرگذشت شخصی» مجعول ناصر مندرج است که نسب او را با پنج واسطه به امام علی بن موسی الرضا(ع) می رساند و اگر در مأخذی قدیمتر از تاریخ انتشار «سرگذشت شخصی» این عنوان برای ناصر خسرو پیدا شود باید تصور نمود که همانا به معنی طرفدار آل علی(ع) استعمال شده است.[15]چنان که وی در اشعارش خود را مکرر«فاطمی» هم می خواند که مقصودش طرفدار فاطمیان است ونیز متحمل است منشا این شهرت خلط اشخاص تاریخی باشد که همیشه میان متأخرین از مؤلفین مبتلی به است یعنی التباس با یک ناصر دیگری واقع شده باشد مانند ناصر علوی از سادات حکام طبرستان در اوایل قرن چهارم که به ناصر کبیر معروف است ، یا سید محمد ناصر علوی وبرادرش سید حسن ناصر علوی که هر دو شاعر بودند وشرح حال آنها در لباب الالباب عوفی جلد دوم آمده است وگنه شکی نیست که وی از سادات نبوده وچنان که آقای غنی زاده در دیباچه سفرنامه (چاپ برلن) توضیح کرده اند وی خود شرافت نسب خود را انکار می کند ولی در بعضی کلمات خود به علو حسب وپاکیزگی نسب خود وبودن از نسل «آزادگان» که ظاهراً مقصود احرار یعنی اشراف ایرانیان قدیم است اشاراتی دارد .
پایان نامه - مقاله - پروژه
از دو بیتی که در لباب الالباب عوفی از دهقان علی شطرنجی که ظاهراً از شعرای اواسط قرن ششم است ذکر شده استنباط می شود که لقب ناصر خسرو حمید الدین بوده است ولی در کلمات خود حکیم اشاره به این فقره نیافتم.[16]
تاریخ سال تولدش را که سنه 394 باشد خود شاعر در اشعار خود صریحاً ذکر می کند [17] وگاهی هم اشاره می رساند چنان که در سطر 26 صفحه 323 دیوان می گوید که وی در موقع انتباه از غفلت وسلوک سبیل حقیقت جوئی 42 سال داشته که مطابق با موقع خواب دیدن او در پنج دیه مروالرود در سنه 437 می شود ماه تولد هم که ذی القعده باشد در بیت دیگری که بدبختانه تاریخی سال در آن تحریف شده مذکور است.
ناصر خسرو ظاهراً از خانواده محتشمی که به امور دولتی وشغل دیوانی مشغول بوده اند بوده است واز اشعار او معلوم می شود که در جوانی در دربار سلاطین وامراء راه داشته وحتی چنان که خود در سفرنامه گوید«بارگاه ملوک عجم وسلاطین را چون سلطان محمود غزنوی وپسرش مسعود» دیده واز این قرار باید قبل از 26 سالگی در مجلس سلطان محمود غزنوی حاضر شده باشد قبل از سفر حج در 43 سالگی به قول خود دبیرپیشه ومتصرف« در اموال واعمال سلطانی» بوده و« به کارهای دیوانی مشغول بوده ومدتی در آن شغل مباشرت نموده ودر میان اقران شهرتی یافته»بود و لقب ادیبی وعنوان دبیر فاضل داشت پویش وزرا محتشم بوده وبا پادشاهان وقت هم مجلس و هم پیاله بوده وشاه وی را خواجه خطیرخطاب می کرده است اینکه برادرش عبدالجلیل نیز به خطاب «خواجه» مخاطب بوده ظاهراً از عمال وحواشی وزیر سلاجقه ابونصر بوده وهمچنین مسافرت ناصر خسرو از نیشابور به قومس«در صحت خواجه موفق که خواجه سلطان بود» دلیل بر تشخیص وی وعزت ومقامش تواند شد چه خواجه موفق ظاهرا همان امام موفق نیشابوری« امام صاحب حدیثان» است که به قول بیهقی در موقع استیلای سلجوقیان به خراسان به غزنویان مخالفت وبا امرای سلجوقی موافقت کرده وتقرب عظیم پیش آنها یافت به طوری که شاید محترمترین علمای خراسان شد.[18]
حتی نظر به بعضی قرائن وامارت بعید نیست که ناصر خسرو در عهد غزنویان یعنی زمان سلطان محمود ومسعود در بلخ که در واقع دومین پایتخت سلاطین غزنوی بود در خدمت ایشان بوده وشاید در همان اوقات مسافرت به هندوستان کرده وپس از تسلط سلجوقیان وتصرف آنها بلخ را (در سنه 432) خودوبرادرش به خدمت آنها انتقال یافته وبه مرو که مقر حکومت ابوسلیمان چغری بیگ داودبن میکائیل بن سلجوقی متوفی سنه 451 بود نقل مکان کرده ودر آنجا مقام گزیده باشند وظاهراً شکی نیست که بعدها در ایام کهولت ناصر خسرو هم اگر وی در مذهب غالب خراسان (حنفی وشافعی) بود ویا همین قدر شیعه واسمعیلی نبود در بلخ در حوزه اعیان واشراف مانده وبه امرا هم تقرب کامل می رسانید و شاید مثل عمید الملک ونظام الملک به درجه بالاتر نیز می رسید وفقط به واسطه طریقه مذهبی خود به یمگان افتاد واز بلخ ودربار امرا دور ماند به هر حال چیزی که مسلم است این است که در جوانی اغلب مرفه الحال ودارای عزت وجاه ودبدبه و جلال بوده است ومخصوصا قبل از تبعید او از وطن خودش دارای مکنت وثروت و نعمت وناز بوده وباغ ها وخان ها وملکش وسیاع وعقار داشته اگر چه به قول خود گاهی هم بی نوا شده واز«حرص مال پی کیمیا» شده ویا در ساعات استجابت دعوات دعای توانگری برای خود کرده همچنین از خیلی از ابیات او فهمیده می شود که در جوانی وحتی قبل از اخراج وی از بلخ قوی وتنومند وخوش اندام بوده وبعد از آوارگی شکسته ونزار ولاغر وپژمرده شده است .(تقی زاده،1389: 12-7)
عهد جوانی وتحصیلات علمی ومسافرت های او
ناصر خسرو از ابتدای جوانی در تحصیل علوم وفنون والسنه وادبیات رنج فراوان برده، قرآن را حفظ داشت وتقریباً در تمام علوم متداوله عقلی ونقلی آن زمان ومخصوصاً علوم یونانی از ارثماطیقی ومجسطی بطلمیوس وهندسه اقلیدس وطب وموسیقی وبالاخص علم حساب ونجوم وفلسفه وهمچنین در علم کلام وحکمت متألهین تبحر پیدا کرده بود و وی خود در اشعار خویش وسفرنامه وسایر کتب خود مکرر به احاطه خود به این علوم ومقام عظیم فضل ودانش خود اشاره می کند ومخصوصاً در سفرنامه روشنائی نامه همه جا از نجوم وقرانات کواکب وکسوف حرف می زند مخصوصاً در لحسا وقطیف، امیر عرب از او از روی علوم نجوم سئوال می کند که آیا لحسا را تواند گرفت یا نه ولی ظاهرا با آنکه منکر تاثیرات نجوم نبوده ودر روز قرآن رأس ومشتری قضای حاجات را معتقد بوده به غیب گوئی از روی تنجیم چندان اعتقادی نداشته وبه قول خود در جواب امیر عرب راجع به سئوال در باب فتح لحسا«هر چه مصلحت بود» می گفته است در علم حساب وجبر ومقابله وهندسه در مصر تدریس می کرده در عیذاب( بندر سودان در ساحل بحر احمر) چند ماه خطیب شهر شده وآن کار خطیر را به عهده داشته.تصنیفات زیادی داشته، در ادبیات عرب وعجم ید طولی داشته از بحتُری وجریر ونابغه وحسّان ورودکی وکسائی ودقیقی وعنصری ومنجیک واهوازی وقطران در اشعار خود وسفرنامه اسم می برد وشاعر آخری را شخصاً ملاقات نموده است . خود نیز اشعار عربی وحتی دیوان عربی هم داشته است در نقاشی هم سر رشته داشته در موقع اقامت در فلج( در عربستان) از روی ضرورت با نقاشی ونقش محراب مسجد آنجا کسب معیشت کرده وصدمن خرما به دست آورده وهمچنین در بیت القدس کرسی سلیمان را در روزنامه سفر خود که داشته تصویر کرده است در مسافرت های خود مانند حکیم دانشمندی یادداشت های علمی وتاریخی مفید بر می داشت وشهر ها وقلعه ها ومساجد وغیره را خود مساحت می کرد .
در علم ملل ونحل وکسب اطلاع بر مذاهب وادیان نیز رنج فراوان برده ونه تنها مذاهب اسلامی را تتبع وغورسی نموده، بلکه ادیان دیگر مانند دین هندوان ومانویان وصابئین( که گویا مقصود خرانیین بودند این نسبت را بر خود بسته بودند ) ویهود( که به کثرت انها در بلخ اشارات متعددی در اشعار ناصر موجود است) ونصاری وزردشتیان را نیز تحصیل نموده واز کتاب زند وپازند مکرر صحبت می کند در طلب علم وفحص حقیقت با غالب ملل معروف آن زمان آمیزش ومخالطه نموده واز اهل کسب معرفت کرده، ولی با وجود این مثل اغلب شعرا ودانشمندان اسلامی اطلاعش از مذاهب غیر اسلامی خیلی صحیح نبوده وآثار خلط در آن باب دیده می شود [19] ولی در علم فلک وحساب وهندسه ظاهراً اعلا درجه معلومات عهد خود را فرا گرفته بود[20] غیر از زبان فارسی وعربی [21] معلوم نیست که زبان دیگری می دانسته فقط ممکن است اندکی هندی یاد گرفته بوده باشد به اطلاع خود بر علوم متداوله وتحصیل تمام فنون واخبار وسیرو ادبیات، خود در اشعارش تفصیلا اشاره می کند ومخصوصاً گوید:
« نماند از هیچ گون دانش که من زان * نکردم استفادت بیش وکمتر»
در سفرنامه به حضور خود در مجلس سلطان محمود ومسعود غزنوی هم اشاره می کند در شعر گفتن او قبل از سفر مصر شبهه نیست اگر چه غالب وبلکه همه اشعار او که در دست است ظاهرا بعد از این سفر انشا شده خود وی در آغاز سفرنامه وهم در دیوان خود به شعر گفتن خود قبل از سفر اشاره می کند ودر عودت از سفر و وصول به بلخ هم چند بیت گفته که در سفرنامه درج است ودر دیوان نیست.
از گزارش ایام جوانی ناصر جز اشارات متفرقه که در اشعار وتصنیفات وی جسته جسته دیده می شود اطلاع زیادی در دست نیست به قول خود مدتی مثل اغلب شعرای زمان خود به باده خواری وعشق ورزی وگفتن اشعار مدح وغزل ولهو وهزل گذرانده، در دربار پادشاه به خدمت وهم مدیحه گوئی رفته وهم شاعر بوده وهم دبیر ملازم دربار وپس از سرخوردن از این کار«چندسال از عمر» در میان« اهل طیلسان وعمامه و ردا» گذرانیده، چندی در جستجوی کیمیا بوده وغالباً در بحث وفحص واستدلال وحقیقت جوئی به سر برده وظاهرا همین بحث وتحقیق وغور وتدقیق وبه قوا خود او«چون چرا» ونرفتن زیربار تعبُد خاطر او را مشوش نموده وجوابی به سؤالات بی پایان خود در سرّ خلقت وحکمت شرایط در ظاهر تنزیل وطریقه ظاهریان نیافته ودر حدود چهل سالگی وجدانش بیش از پیش مضطرب گردیده ودر پی تحرّی حقیقت افتاده وچنان که گذشت شاید برای فحص حق وحقیقت وتسکین وجدان بی آرام خود بعضی مسافرت ها به ترکستان وهندوستان وسند کرده وبا ارباب ادیان ومذاهب مختلفه معاشرت ومباحثات نموده ولی با این همه جویندگی جواب شافی وتسکین بخشی به « چون چرای» خود نیافته است . (تقی زاده،1389: 15-12)
مبدأ انقلاب وآغاز تحول در زندگی او
ناصر خسرو در این سفر همه جا ودر هر شهری در پی جستن حقیقت وپیدا کردن جواب سؤالات واشکالاتی که در ظاهر تنزیل ودین اسلام واحکام وشرایع به نظرش معقول نمی آمد پیش علما ودانایان وحکمای هر بلاد از پیشوایان مذاهب مختلفه وطرق متعدده اسلام وفلاسفه ومنجمین واطبا وسایر ارباب فنون وهمچنین دانشمندان نصاری ویهود وصابئین ومانویان وهندوان وعلمای ملل واقوام مختلفه از سندی وترک وروم وعرب وعجم رفته وبا آنها «چون وچرای» آغاز نموده ودر مشکلات ومعضلات مسائلی که در دل داشته مباحثات کرده ولی برای این مسائل غامضه که مکنون ضمیرش بود جواب حلی شافی نیافته تا عاقبت به قاهره (مصر) رسیده ودر آنجا به توسط یکی از دعات یا نقبای فاطمینان که اسم او را نمی برد ولی او را «دربان شهر» علم می نامد وظاهراً«باب» یعنی حجت مصر یا حجت اعظم منظور بوده داخل طریقه باطنیه اسمعیلیه شده واز مراتب هفتگانه (بعدها نه گانه)[22]باطنیه چهار درجه پیموده، یعنی از درجه مستجیب که درجه اول است ومهر خموشی بر دهن می گذارد ودرجات مأذون وداعی گذشته به درجه حجتی رسید .
عودت به وطن وافراشتن عَلَم دعوت
مدت توقف ناصر خسرو در شهر خود یعنی بلخ معلوم نیست در موقع مراجعت از مصر و حجاز به وطن خود پنجاه سال تمام قمری از عمر او گذشته بود فرار او از بلخ به هر حال قبل از سنه 453 که تاریخ تالیف زادالمسافرین است واقع شده چه در آن کتاب از اخراج بلد شدن خود حرف می زند وچون هم غالی قصاید واشعار او که در دست است وهم اغلب مصنفات او بعد از هجرت از بلخ نوشته شده ، از کار او در بلخ پس از عودت از سفر مصر اطلاعی نداریم جز آنکه مسلم است که زهد وترک دنیا وعبادت اختیار کرده[23]وبه شوق وهمت تمام مشغول نشر دعوت فاطمی در خفا بوده وداعیان ومأذونان به اصراف می فرستاد وبه ترویج مذهب شیعۀ سبعیه اسمعیلیه می پرداخت [24] و قطعاً به واسطه شهرت ومعروفیت تمامی که در فضل وحکمت وقدرت عظیمی که در فن مناظره شفاهی وکتبی او را بوده [25] ودر کار خود پیشرفت داشته [26] وبه واسطه همین فقره ومباحثات با علمای اهل سنت کم کم دشمنان وی زیاد شده وظاهراً به سبب خصومت علما وغوغای عامله وهجوم آنها بر ضد او امرای سلجوقی درصدد آزار او بر آمده واو را تبعید کردند وناچار فراری ومتواری گشته واز خانه وخانمان خود که در آن همه گونه راحت وعزت وناز داشته آواره شد ومردم خراسان از خویش وبیگانه از او دوری می جستند. از بعضی فقرات اشعار وکلمات او گاهی استنباط می شود که شورش وازدحامی بر ضد او شده ومردم جاهل برخلاف او برخاسته وهجوم به او وخانه اش کرده اند وحتی شاید خانه او را خراب کرده اند ولی به هر حال اخراج وتبعید او از طرف سلجوقیان شده چنان که صریحاً در اشعار خود ذکر می کند معلوم نیست که این کار در زمان ابوسلیمان چغری بیگ داوود بن میکائیل بن سلجوق واقع شد که پایتخت او مرو بود وبلخ را نیز در قلمرو داشت یا بعد از وفات او در سنه 451 که آلپ ارسلان پسر وی امیر خراسان وبعد سلطان شد [27] ظاهراً دوره حکومت آلپ ارسلان در تعصب بر ضد شیعه از زمان پدرش سخت تر وبدتر بوده خصوصاً که نظام الملک که دشمن بزرگ همه مذاهب غیر سنی بود دبیر و وزیر او بوده، بیت5 در صفحه 321 و بیت14 در صفحه 352 وبیت23در صفحه 449 به اقرب احتمالات اشاره به آلپ ارسلان است . نقطه اقامت ناصر خسرو بعد از دعوت به خراسان هم درست معلوم نیست که در خود شهر بلخ در خانه خود ساکن بوده چنان که از جامع التواریخ رشید الدین ظاهر است یا چنان که دبستان المذاهب روایت می کند در سانج که قریه ای بوده از نواحی بلخ ویا در شادیاخ بلخ مقیم بوده است .
تبعید از وطن وآوارگی
به هر حال پس از چندی اقامت در بلخ مجاهدات ناصر خسرو در ترویج مذهب اسمعیلی ودعوت به سوی خلیفه فاطمی که او را «میانجی»و«امام زمان»و « خداوند زمان» و«امیر المومنین» وخود را بنده ونایب ومامور وامین ومختار وسفیر او می خواند ومکرر در دیوان خود اسم او را می برد موجب تحریک غضب علمای خراسان ومخصوصاً بلخ[28] وشورش عامه[29] وسخط سلطان یا امیر سلجوقی[30] وشاید تفکیر خلیفه بغداد شده وبه تهمت بد دینی وقرمطی وملحد ورافضی بودن بر او «غلبه کردند» [31] واو را از مسکن وشهر خویش براندند یعنی از بلخ وخراسان تبعیدش کردند ویا خود او مجبور به متواری ومخفی شدن وفرار شد وبه قول خود «هجرت» کرد واین معنی در اشعار او به کرات بر زبان او جاری شده است [32] وممکن است که به واسطه اعتراف خاص وعام به فضل وحکمت او واحترام مقام علم وادب وحسب وی با همه آزاری که بر او روا داشتند از قتل ورجم رست ورنه در آن زمان در خراسان کار بر شیعه که رافضی نامیده می شدند عموما وبه شیعه سبعیه پیروان فاطمیان که به تهمت قرمطی بودن متهم بودند[33] خصوصا خیلی سخت وخطرناک بود چنانکه در همان زمان جوانی ناصر خسرو، سلطان مسعود غزنوی، حسنک، وزیر سابق پدرش سلطان محمود را به جرم عبور از مصر در سفر حج به حکم خلیفه بغداد دار زد وحتی سلطان محمود غزنوی سفیر خلفای فاطمی را به قتل رسانید.سلجوقیان هم در تعصب سنی گری ودفاع از حقوق خلافت عباسی وعقیب اهل بدعت وقرامطه وملاحده و«روافض» از غزنویان عقب تر نمی ماندند وبلکه به مرو زمان خصوصا بعد از نصب نظام الملک به وزارت خیلی متعصب تر از پیشینیان شدند وبه همین جهت شاعر ما مخصوصاً بر این دشمنان مذهبی ونژادی وشخصی خود خصوصاً و به امرا وسلاطین ترک به طور عموم که اغلب به بزرگان آنها به عنوانات واسامی ینال وتکین وطغان وطوغان وپیغو وایلک وتاش وخان وخاتون وسلطان اشاره کرده وبه خود آن قوم یعنی سلاجقه اسم غز وقیچاق وترکمانان می دهد ودی یکجا به اسم طغرل وچغری تصریح می نماید بسیار طعن کرده وآنها را که نو رسیدگان بودند غاصب فرض نموده«اوباش» و«دونان» و«یأجوج ومأجوج» وشبیخون خدا و باد صرصر ودجال وشیطان واهریمن می نامد واز تمکین بدانان که می گوید سابقاً خوار وعاجز و بندگان خود او بوده اند اظهار ننگ نموده وبر استیلای آنان به خراسان ومخصوصاً بلخ که « خانه حکمت» بود دریغ می خورد در صورتی که از محمود غزنوی واخلاف او به آن شدت بدگوئی نمی کند واز جلال وعظمت آنها یاد می کند واز زوال دولت سامانی در خراسان وماوراء النهر وشیربامیان وشارغرچستان را وگاهی خلفای عباسی را دیو وفرعون می خواند ومخصوصاً از ظلم این خلفا درباره خودش ناله می کند وآنها را همه جا به بدی یاد وبر سیاهی شعارشان طعن نموده هامان امت می شمارد .
کاری که ناصر خسرو به عهده خود گرفته بود یکی از مشکل ترین وخطرناک ترین امور بود در خراسان عده شیعه اسمعیلی کم ومخالفین آنها هم خیلی زیاد[34] وهم دارای قوت وقدرا وهم خیلی متعصب وکینه ور و وحشی بودند ودعات اسمعیلیه یا به تقیه واختفا ویا به تحصن در معقل مصونی از خطر قتل ممکن بود محفوظ بماند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 12:20:00 ب.ظ ]




اکثریت اخلاقی تلاش می­ کند ابتدا بر گروه جوان تاثیر گذارد که به تحصیلات عالی دسترسی داشته اند و سپس بر پدران و مادران آن­ها که به مراتب کمتر تحصیل کرده ­اند، و از یک محیط روستایی قدم به تجدد شهری گذاشته­اند. در واقع، در اکثریت اخلاقی امروز، جوانان مبارز دیگر از روستاهای مناطق دور دست جنوبی یا شمالی آمریکا نمی­آیند، آنها اغلب تحصیلات عالی کرده ­اند (البته نه در بهترین دانشگاه­ها) و تمایل بیشتری برای علوم کاربردی نشان داده­اند. این جوانان گروه ضد نخبه ای را تشکیل می­ دهند که با واجدان حقیقی قدرت فرهنگی در تضادند؛ واجدانی قدرتی که ارزش­های مسلط و ضوابط اخلاقی دستگاه حاکم را تولید می­ کنند. این گروه از قدرتمندان در امریکا شامل طبقه جدید تاجران فرهنگی می­ شود که در پایان سال­های دهه­ شصت شکل گرفته­اند و از انسان­مداری غیر دینی تغذیه می­ کنند(ریزبرت،۱۹۹۳: ۱۵۱-۱۴۹).
دانلود پایان نامه
۲ـ۲ـ۱۱ـ جمع بندی:
از اواسط دهه­ هفتاد سنجش های متعدد افکار کوشیده اند تا آمریکای بنیادگرا یا انجیلی را توصیف کنند، بدون اینکه هیچ گاه سنجش کنندگان یا سنجش شدگان به تعریف این اصطلاحات بپردازند. در ۱۹۷۸ بر مبنای یک نظرسنجی عمومی که برای هفته نامه­ی مسیحیت امروز[۲۱۱] صورت گرفته است، ۲۲ درصداز آمریکاییان خود را انجیلگرا می خواندند، حال آنکه ۳۵ درصد خود را پروتستان لیبرال،۳۰ درصد کاتولیک، ۴ درصد غیرمسیحی و ۹ درصد غیردینی می شمردند. در ۱۹۸۶، یک نظرخواهی گالوپ مشخص می کرد که ۳۳ درصد از جمعیت بالغ خود را به عنوان انجیل گرا توصیف می کنند. این رقم معادل حدود ۵۹ میلیون نفر است (تامنی،۱۹۸۸: ۲۵۱-۲۴۳).
چنین ارقامی حاکی از پدیده­ای گسترده­است، البته بی این که معنی و مفهوم آن را روشن سازند، در اختیار شخصی چون جری فالول، قرار می­گیرد. او در ۱۹۸۰ در مقدمه­ی کتابش، آمریکا! گوش بده، می­نویسد: «بر مبنای نظرخواهی تازه، امروز در امریکا بیش از شصت میلیون نفر پیدا می­شوند که ادعا می­ کنند مسیحیانی دوباره جان گرفته (احیا شده)­اند، ۶۰ میلیون دیگر که با اخلاق دینی موافق­اند و بالاخره ۵۰ میلیون دیگر که دارای آرمانی اخلاقی هستند و می­خواهند که فرزندان­شان در جامعه­ای اخلاقی رشد کنند… ۸۴ درصد مردم امریکا عقیده دارند که ده فرمان امروز نیز همچنان با ارزش­اند. با این همه، در عین ملاحظه­ی این آمارها، باید قبول کنیم که ما، مردم امریکایی اجازه داده­ایم اقلیت پر سر و صدایی از مردان و زنان بی خدا امریکا را به لبه­ی پرتگاه ببرند… از این پس وقت آن فرا رسیده که آمریکاییان اخلاق­گرا نیروهای خود را گردهم آورند تا ملت عزیز ما را نجات دهند.»(فالولa،۱۹۸۰: ۷۹)
نهضت سیاسی ـ دینی­ای که جری فالول در ۱۹۷۹ ایجاد کرد، اکثریت اخلاقی، در طول دهه­ هشتاد ترجمان ملموس این طرح بود و موضوع هایی بسیج کننده و مبارزه­جو را پیش کشید، موضوع­هایی از قبیل مبارزه علیه سقط جنین یا وارد کردن نیایش در مدارس که میان خانواده و جامعه­ مدنی قرار می­گرفتند. (ماردسن،۲۰۰۶: ۱۶۶) (گوث،۱۹۸۳: ۳۹)
یکی دیگر از تلاش­ های اصلی بنیادگرایان در دهه­ هشتاد حضور و نفوذ در عرصه سیاسی بود. افرادی که در عرصه­ سیاسی آمریکا حضور پیدا می کنند بیشتر بر بعد سیاست ورزی­شان تأکید می شود تا گرایش های دینی. جیمی کارتر شاید بهترین نمونه­ سیاست­مردی باشد که از طرف بنیادگرایان دینی برچسب یک مسیحی معتقد را خورده است، اما او در عرصه فعالیت های خود مسائل سیاسی را نسبت به امور دینی در اولویت قرار می داد و به جدایی میان دولت و کلیسا اعتقاد اساسی داشت. بنیادگرایان بعد از چندی پی برند که او با ایده­های آنها فاصله­ی بسیاری دارد. اما به شکل کلی می توان گفت که سال ۱۹۷۶ برای بنیادگرایان بسیار مهم و اثر گذار بود. آنها در دویستمین سالگرد استقلال آمریکا متوجه شدند که دینداری محافظه کاری که بعد ۱۹۲۵ شروع شده بود هنوز زنده است و بسیاری به دلیل بازیابی اخلاق به کارتر رأی دادند. این مسأله به بنیادگرایان امید دوباره ای داد که در عرصه­ عمومی هنوز چنین دغدغه هایی زنده است. آنان بعد از رأی دادن به کارتر و آگاه شدن از این که او در مسیر اهدافشان گام بر نمی دارد، به دنبال مسیر دیگری برای تاثیرگذاری بودند(جانسون،۱۹۸۲: ۱۲۵-۱۲۸).
یکی از استراتژی­ های اولیه­ اکثریت اخلاقی برای حضور بیشتر در عرصه سیاسی استفاده از خبرنامه­ها و سمینارها، لابی­گری و خرج کردن پول­های کلان برای وارد کردن یک نماینده نزدیک به خود در کنگره یا پیروزی یک فرماندار بود. معمولاً آنها تلاش می­کردند که به واسطه­ چنین دستاوردهایی حضور و غلبه­ خود در عرصه­ عمومی را بسیار قوی و قدرتمند جلوه دهند، در حالی که در نگاه ناظران بیرونی آنها همچنان گروهی اقلیت بودند(اسنوبال،۱۹۹۱: ۹۵).
اما امروز آنها دیگر نمی­خواهند به این شکل در عرصه­ سیاسی حاضر شوند، چنین خطری کنند و به این شکل هزینه­ های مالی کلان را متقبل شوند. امروزه آنها علاقه­مند اند از راه ائتلاف با گروه ­های مسیحی یا حتی گروه­هایی که دغدغه­ های مشترک دارند از یک جریان یا نماینده­ی خاص سیاسی حمایت کنند و از این طریق رأی دهندگان را متقاعد و متعهد کنند که به نماینده­ی مورد نظرشان رای دهند؛ یعنی دیگر چندان علاقه­ای به دیده شدن در عرصۀ سیاسی ندارند و مایل اند به عنوان نیرویی تعیین کننده شناخته شوند که دارای قدرت پنهان است.آنها با گذر زمان یاد گرفتند که در عرصه­ سیاسی چگونه بازی کنند و برای تاثیرگذار بودن به نامه نوشتن، تلفن کردن و باج دادن نیاز دارند. آنان به تدریج آموختند که چگونه خود را جریانی اصلی و قدرتمند نشان دهند تا بتوانند به عنوان یک جریان محافظه کار دینی به سیاست مداران آمریکایی فشار وارد کنند یا چگونه ارتباطات خود را برای ایجاد حمایت در وقت لازم تقویت کنند. همچنین اکثریت اخلاقی اعتقاد راسخ دارد که مشکلات اقتصادی آمریکا زمانی حل می­ شود که مردم به ارزش­های اخلاقی انجیل باز گردند (جانسون،۱۹۸۲: ۵) به طور کلی، اکثریت اخلاقی شرایط موجود اقتصادی آمریکا را پذیرفته و کمتر در صدد تغییر ساختار آن بر آمده است و در خوش­بینانه­ترین حالت، اکثریت اخلاقی توصیه­های اخلاقی را پیرامون اصلاح اقتصاد آمریکا عرضه می­ کند که هیچ گاه هم این توصیه ها به طور جدی پیگیری نشده است.
بخش سوم
طالبان
۲ـ۳ـ طالبان
افغانستان سرزمینی نیمه بیابانی است که به یازده منطقه­ جغرافیایی پراکنده تقسیم می­ شود و رشته کوه­های هندوکش این کشور را به دو بخش تقسیم می­ کند که از شمال شرقی به جنوب شرقی کشیده می شود. این شرایط آب و هوایی باعث شده است که هشتاد درصد افغان­ها که در مناطق روستایی زندگی می­ کنند خانه های خود را از سنگ و صخره شبیه دژهای نظامی بسازند.
مردم افغنستان آمیزه­ای از نژادها، زبان­ها و مذاهب گوناگون اند. نژاد غالب پشتون­ها هستند که در قسمت جنوبی کشور زندگی می­ کنند، جایی که مناطق هزاره­ی مرکز افغانستان را به صورت دایره­ای احاطه کرده است. در شمال کشور افغانستان سه گروه اصلی نژادی وجود دارد که با نژادهای همانند خود در آسیای مرکزی مرتبط اند. بدین ترتیب، جمعیت کوچک ترکمن در استان بادغیس به ترکمنستان وصل می شود و جمعیت بسیار زیاد ازبکها در شمال مرکزی که در مزارشریف متمرکز است به ازبکستان و تاجیک های شمال شرقی افغانستان با تاجیکستان پیوند دارد. اما می توان گروه دیگری از نژادها را که بلوچ نامیده می شوند را در گوشۀ جنوبی غربی افغانستان یافت که جمعیت بیشتری از این نژاد در آن سوی مرز، در ایران و پاکستان ساکن است(سینو[۲۱۲]،۲۰۰۸: ۶۰).
تسنن دین غالب در افغانستان است. اما دو گروه اقلیت مهم شیعه نیز در کشور وجود دارند: هزاره ها در مرکز فغانستان، که در طی تاریخ به لحاظ سیاسی و اقتصادی از قدرتشان کاسته شده است و همچنین شیعیان اسماعیلی ساکن شمال شرقی افغانستان. هشتاد درصد جمعیت افغانستان را اهل تسنن و بیست درصد دیگر را شیعیان تشکیل می­ دهند ( مارسدن،۱۳۷۹: ۱۱).
جامعه­ افغانستان نمود برجسته ای از جامعه­ سنتی و دینی است. دین­داری پیوندی عمیق و ریشه­دار با سنت­ها و آداب تاریخی و اجتماعی این کشور دارد. در جامعه­ سنتی، آداب و رسوم قبیله ای همراه با باورهای دینی، عناصر سازنده­ی هویت تلقی می­شوند. بنابراین، سنت افغانی و اعتقاد دینی از مؤلفه­ های بنیادین هویت­ساز در این جامعه است. در جامعه­ قبیله­ای، مرزبندی­های قومی و دینی از اهمیت بسیاری برخوردار است. ناسیونالیسم افغانی هیچ­گاه نتوانست بر مرزبندی های سنتی پیروز شود و پایه­ های دولت مدرن را در این کشور پایه گذاری کند.
اسلام به عنوان دین مشترک مردم افغانستان از ظرفیت و توان­مندی بالایی برای انسجام دهی و ایجاد وفاق اجتماعی برخوردار است، ولی این عنصر هیچ گاه نتوانسته سامانه­ی اجتماعی مشترکی برای پیروان مذاهب مختلف پی­ریزی کند. عامل مهم این ناکامی ناپالودگی ایمان دینی و درهم آمیختن آن با رسوم قبیله­ای و سنت­های اجتماعی است. رویارویی با دشمن مشترک تنها عامل وفاق اجتماعی و ملی در تجربه­ تاریخی مردم این سرزمین به شمار می ­آید. جنگ و دفاع از وطن در برابر دشمن خارجی تنها تجربه­ ملی در بین اقوام این کشور است، از این رو پایان تهاجم خارجی با فعال شدن دیگر باره­ی شکاف­های قومی و دینی همراه شده است.
نابسامانی اقتصادی و ساخت سنتی جامعه زمینه ­های پیدایش و گسترش جزم­گرایی، تعصب و تصلب را در این جامعه ایجاد کرده است که خود بستری مساعد برای رواج بنیادگرایی به شمار می ­آید. اگر فقر اقتصادی، انسداد سیاسی، زندگی سنتی و ساختار فرهنگی بسته را شرایط اجتماعی مناسب با اندیشه­ی بنیادگرایانه تلقی کنیم، افغانستان بیش از هر کشور دیگری زمینه ­ی رشد و بالندگی اندیشه­ی یاد شده را خواهد داشت؛ چرا که بنیادگرایی به مفهوم دفاع از سنت با بهره گرفتن از روش­های سنتی ـ نظیر تصلب، خشونت، تمامیت خواهی و استبداد ـ با جامعه سنتی چون افغانستان بیشترین همخوانی را دارد(روآ[۲۱۳]،۱۳۷۸: ۱۴-۱۳).
بی­ثباتی سیاسی و ناامنی اجتماعی باعث تثبیت وضعیت عقب­ماندگی در این کشور بوده است. چهارده سال مبارزه علیه اشغال­گران کمونیست پایه­ های اقتصادی سنتی را که تنها راه امرار و معاش مردم افغان محسوب می­شد متزلزل ساخت. با این حال، جهاد افغانستان به طور مستقیم اسلام­گرایان مجاهد را با جهان بیرونی به ویژه دنیای غرب مرتبط ساخت، زیرا جهادگران این کشور جهت مقابله با ارتش سرخ نیازمند همراهی بین المللی بودند. برای اسلام­گرایان جهان عرب، افغانستان خط مقدم مبارزه با الحاد کمونیسم بود، در حالی که برای جهان غرب این کشور سنگر رویارویی با بلوک شرق و دامی برای گیر انداختن شوروی به شمار می­آمد. برای غرب پیروزی اسلام گرایان در افغانستان نمی­توانست مطلوب باشد و تنها در حد ضرورت و برای تضعیف رقیب دنبال می­شد و به بهای رسوایی جهانی رهبر بلوک سوسیالیستی از مقبولیت برخوردار می­گشت.
بعد از به قدرت رسیدن مجاهدین، به سبب دخالت­های خارجی و ضعف درونی اسلام­گرایان مجاهد، در افغانستان جنگ داخلی بین احزاب اسلام­گرا به وجود آمد. ناتوانی دولت جهادی در ایجاد نظم و امنیت و نیز گسترش روزافزون ناامنی و نابسامانی اسلام­گرایان را نزد افکار عمومی بی اعتبار کرد. جامعه­ افغانستان در عصر جهاد همه آمال و آرزوهای خویش را در استقرار حکومت اسلامی جستجو می­کرد و پی­ریزی این نظام را بهای دردها و رنج­ها و خون بهای شهیدان خویش تلقی می­نمود، ولی ناکامی اسلام گرایان در بنیاد نهادن نظام اسلامی و اشاعه­ی ناامنی و نابسامانی جامعه را نسبت به شعارهای اسلام گرایان سرخورده ساخت، و در نهایت زمینه های سقوط دولت جهادی و روی کار آمدن طالبان را فراهم کرد(آنتون،۲۰۰۸: ۱۴۵-۱۴۴)(طنین،۱۳۸۴: ۱۲۱-۱۲۰).
به نظر می­رسد بنیادگرایی دینی در افغانستان به شدت از ساختار قومی و عشیره­ای افغانستان متأثر است و به همین دلیل کارگزاران و مخاطبان این گفتمان بیشتر در نواحی ایلاتی و روستایی افغانستان به چشم می­خورند. شعار بازگشت به اسلام و تطبیق شریعت در چارچوب رسم ها و سنت­های قومی به آن جذابیت خاصی می بخشید. غلبه­ قوم پشتون و استفاده از عناصر آن در جنبش طالبان باعث شد که عالمان تاجیک تبار به دلیل تفاوت قومی و روحانیت شیعی به دلیل تمایز دینی نتوانند بر رقیب پشتون خود پیروز یا با آن هم پیمان شوند. این نکته را پس از پایه گذاری حکومت طالبان مشاهده می­کنیم (در کادر مرکزی و موسس طالبان روحانی غیر پشتون به چشم نمی خورد و این بیانگر در هم آمیختن شریعت با رسم ها و سنت­های قومی است) (مارسدن،۱۳۷۹: ۸۹) (سینو،۲۰۰۸: ۶۱).
طالبان که با شعار ایجاد امنیت و اجرای شریعت عرض اندام نموده بود، در آغاز توانست انتظارات جامعه را برآورده کند و با استقبال مردم رو به رو شد، ولی در کوتاه مدت تناقض­های درونی آن آشکار گردید. شیوع فساد اداری، ظلم و استبداد، نقض قوانین و سوء استفاده از آموزه­های دینی و در آخر بی­اعتنایی به ایستارها و هنجارهای بین المللی، طالبان را با بحران رو به رو کرد و در نهایت زمینه ­های از جاکندگی آن را فراهم ساخت (هاریسون[۲۱۴]،۱۳۷۹: ۴۴). پیوند طالبان با بنیادگرایان جهان عرب و به ویژه موضع حمایتی آنان نسبت به بن لادن، رهبر القاعده، که پس از حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ به عنوان دشمن اصلی غرب و آمریکا مطرح شده بود، این گروه را وارد منازعه و رویارویی مستقیم و آشکار با دنیای غرب و آمریکا ساخت. در نتیجه­ این رویارویی، جهان شاهد حمله نظامی آمریکا و ائتلاف جهانی علیه تروریسم به افغانستان بود که به سقوط حاکمیت بنیادگرایانه طالبان در افغانستان منتهی گردید.
بنابراین جا دارد برای فهم بهتر چگونگی شکل گیری طالبان و تمایز آنها از گروه های اسلام­گرای دیگر در افغانستان به شکل خلاصه به زمینه ­های فکری طالبان بپردازیم. از طرف دیگر، ارتباط طالبان با القاعده این جنبش را به عنوان مسأله­ای جهانی مطرح ساخت. بنابراین در ادامه به شکل کوتاه به معرفی گروه القاعده و اهمیت ارتباط بین این گروه و جنبش طالبان خواهیم پرداخت.
۱ـ پیشینه و بستر فکری طالبان:
جنبش طالبان از علما و طلاب مدارس دینی افغانی تشکیل شده است که عمدتاً در پاکستان تحصیل کرده اند. تعداد این محصلان علوم دینی که در سه دهه­ اخیر در داخل شهرهای پاکستان و اردوگاه های متعلق به مهاجران در دو ایالت « بلوچستان» و «سرحد» مشغول فراگیری علوم قرآنی و حدیث بوده ­اند به هزاران نفر می رسد. پس از کودتای کمونیستی سال ۱۹۷۹ در افغانستان و اشغال این کشور به وسیله­ ارتش اتحاد شوروی سابق در زمستان سال ۱۹۸۰، صدها هزار شهروند افغانی از شهرها و روستاهای­شان به جانب پاکستان مهاجرت کردند. این مهاجران اکثراً در داخل اردوگاه­هایی که از طرف دولت پاکستان و سازمان ملل با حمایت­های وسیع مالی کشورهای غربی و عربی تأسیس شده بود اسکان داده شدند. نسل جدید این مهاجران که در اردوگاه­ها یا شهرهای پاکستان نشو و نما یافته بود، به راحتی جذب مدارس دینی موجود در این کشور شده و در آنجا به فراگیری علوم دینی پرداختند. گرایش نسل جدید خانواده­های مهاجران به مدارس علوم دینی دلایل ایدئولوژیک و اجتماعی متعددی داشت. مدارس و دانشگاه­ های دولتی افغانستان به دلیل گرایش­های فکری، خاطره­ی ناخوشایندی در میان شهروندان این کشور از خود به یادگار گذاشته بود، به ویژه بعد از تسلط چپ کمونیستی بر افغانستان، مدارس دولتی، نمادی از اندیشه های چپی و ضددینی شناخته می­شد. از طرف دیگر، در صف مجاهدان و مبارزان، حضور گسترده و بسیار فعال علما و طلاب جوان که در دفاع از دین و وطن و استقلال کشور، دوشادوش سایر مردم به جهاد اشتغال داشتند جلب توجه می نمود. اینان، علما و طلاب انقلابی بودند که اکثراً نقش پیشاهنگی قیام و مبارزه را نیز داشتند( اکرم عارفی،۱۳۷۸: ۱۹۵).
از یک سو، حاکمیت فضای ایدئولوژیکی بر ملت، به ویژه بر مجاهدین، و پیشاهنگ شدن روحانیت در هدایت نهضت، نقش مدارس دینی و تحصیل یافتگان آن را در سطح جامعه به شدت افزایش داده و از طرف دیگر، هجوم گسترده­ی مهاجرین به پاکستان، محدودیت­های فراوانی را در زمینه­ مدارس جدید داخل اردوگاه­ها ایجاد نمود، به طوری که امکانات محدود این مدارس جدید توان پوشش دادن کل نوجوانان و جوانان مهاجر را دارا نبود. در حالی که مدارس دینی با کمترین امکانات خویش می توانست بیش از ظرفیت واقعی خود طلبه و دانش آموز دینی جذب نماید(فرگوسن[۲۱۵]،۲۰۱۰: ۱۶).
مکتب دیوبندی در پاکستان کنونی نماینده­ی « دین رسمی» به شمار می آید و در میان مسلمانان اهل سنت دارای اکثریت است. شمار طرفداران دیوبندی در این کشور همواره در حال افزایش بوده است. به ویژه در دو دهه­ اخیر، رشد دیوبندیها به دلیل رشد بنیادگرایی اسلامی در منطقه و سرمایه ­گذاری های وسیع عربستان و همچنین حمایت­های دولت ضیاءالحق و جناح او از آنها سرعت بیشتری یافت. عمده­ترین گروه ­های وابسته به مکتب دیوبندی در پاکستان عبارت اند از: «جمعیت العلمای اسلام»، «سپاه صحابه» و «جمعیت اهل حدیث». این سه جناح، متعلق به مکتب دیوبندی و دارای عقاید مشابه و شعارهای یکسان و حامیان خارجی واحدی هستند. این احزاب تندرو اسلامی پاکستان تحت تاثیر انگیزه­ های دینی و نژادی (پشتون­گرایی) به کمک مهاجران افغانی شتافته و مدارس و مراکز آموزشی متعددی برای فرزندان آنها تاسیس نمودند یا اینکه آنها را در مدارس وابسته به خود، در شهرهای مختلف پاکستان جذب کردند. دهها مدرسه که به وسیله­ جمعیت العلمای اسلام پایه­گذاری شده بود جوانان افغان را به خود جذب کرد. افغان­ها نیز از این مدارس که مجانی بود و در آن قرآن و مسایل دینی تدریس می­شد استقبال کردند. بنابراین، اولین آموزه­های فکری طالبان در این مدارس شکل گرفت و طالبان نیز بسیار تحت تاثیر مواد آموزشی آنها قرار گرفتند.
ارتباط طلاب علوم دینی افغانستان، با مدارس دیوبندی در شبه قاره­ی هند سابقه تاریخی دارد. قبل از تجزیه­ی هند و به وجود آمدن کشوری به نام پاکستان در سال ۱۹۴۷، اکثر طلاب اهل سنت افغانستان برای ادامه­ تحصیل به مدارس دیوبندیه در هند می­رفتند. پس از به وجود آمدن کشور پاکستان، بیشترین طلاب اهل سنت افغانستان مسیر خود را از هند به ایالت سرحد شمال غربی پاکستان تغییر دادند. ایالت های جنوبی و شرقی افغانستان عمدتاً با مدارس ایالت سرحد پاکستان ارتباط برقرار کردند، در حالی که ولایات جنوب غربی و غربی این کشور با مدارس ایالت بلوچستان پاکستان ارتباط برقرار نمودند (اکرم عارفی،۱۳۸۲: ۸۸-۸۵) (شهرانی،۲۰۰۸: ۱۶۲-۱۵۹).
نفوذ فرهنگی مدارس پاکستان در افغانستان از این زمان به بعد کاملاً محسوس است. آثار علمای بزرگ دیوبندی از عربی و اردو به پشتو ترجمه شد و در افغانستان به چاپ رسید. عزیز الرحمان سیفی از مترجمان معروف آثار سلیمان ندوی و شبلی نعمانی، نقش مهمی در این امر داشته و ترجمه­های او در دهه­ ۱۹۶۰ و۱۹۷۰ به وسیله­ پشتو تولنه در کابل انتشار یافت.
رگه ­های تفکر دیوبندی از این زمان به تدریج وارد افغانستان شد، اما بیگانگی آن با دین رسمی افغانستان مانع از مقبولیت آن در سطح وسیع گشت. در واقع بعد از تجزیه­ی هند در سال ۱۹۴۷، بسیاری از طلاب افغانی به مدارسی که در نزدیک آنها در ایالت سرحد شمال غربی ایجاد شده بود رفتند. آنها عمدتاً پشتون و بعضاً نورستانی و بدخشانی بودند. برخی از آنان به ایدئولوژی اهل حدیث روی آوردند و پس از بازگشت به افغانستان، با تصوف و دین حنفی مبارزه کردند؛ مثلاً زیارتگاه­های محلی را تخریب کردند. حنفی­ها معمولاً آنها را وهابی می­نامیدند، اما آنها خود را سلفی می­خواندند. ارتباط فکری بین طلاب و علمای افغانستان از یک طرف و مدارس تحت نفوذ مکتب دیوبندی در پاکستان از طرف دیگر، در طول دهه­های گذشته کم و بیش برقرار بوده است. این ارتباط، تا قبل از دوران جهاد افغانستان، حالت طبیعی و آرامی داشت، اما پس از آغاز جهاد، ناگهان دگرگون شد و روند شتاب آلودی به خود گرفت. شتاب این روند زمانی محسوس شد که پاکستان و عربستان تصمیم گرفتند به جای حمایت از احزاب میانه رو اسلامی در افغانستان، از احزاب تندرو اسلامی حمایت کنند. پس از همین مسأله بود که جمعیت العلمای اسلام و اهل حدیث با پشتوانه­ی مالی و سیاسی قوی طرح­های بنیادی و دراز مدتی را برای مهاجرین و مجاهدین افغانی به دست گرفت و با حوصله­ی تمام، برای اجرای کامل آن وارد عمل شدند. « اهل حدیث» با حمایت­های مالی و فکری موسسات خیریه عربستان، علاوه بر توسعۀ برنامه ­های فرهنگی و آموزشی خود در داخل پاکستان و در ولایت­های شرقی افغانستان نیز وارد فعالیت شدند. هواداران افغانی اهل حدیث در ولایت­های کتر و بدخشان و مناطق نورستان شمالی، «امارت­هایی» به سبک دولت وهابی عربستان تاسیس نمودند( رشید، ۱۳۷۹: ۱۵۴) (فرگوسن،۲۰۱۰: ۳۸).
مولوی افضل که ابتدا در دیوبند و سپس در اکوره (ایالت سرحد پاکستان) تحصیل کرده بود، پس از بازگشت به منطقه­ اصلی خود، بارگ متل، دولت اسلامی افغانستان را تاسیس کرده و قبیله­ی کاتی را به وهابیت سوق داد. یکی از شاگردان مولوی افضل به نام مولوی شَریقی امارت وهابی خود را در اطراف ارگو در استان بدخشان ایجاد کرد و در کتر مولوی جمیل الرحمن، تحصیل­کرده­ی مدرسه­ی ثلثین پیشاور، دولت وهابی را در دره پیچ بنیاد نهاد. این افراد همزمان با فعالیت­های نظامی و سیاسی به فعالیت­های فرهنگی و تبلیغی نیز اشتغال داشتند، اما رقابت­های سیاسی با دیگر فرماندهان محلی که وابسته به احزاب دیگر مجاهدین بودند مجال زیادی به این مولوی ها نداد و سرانجام این دونفر به قتل رسیدند(همان،۱۶۲) (اکرم عارفی،۱۳۸۲: ۱۰۱).
جمعیت العلمای اسلام شاخه­ فضل­الرحمن نیز در طول دوره­ جهاد و دهه­ پس از آن، تلاش­ های گسترده­ای را در ایالت بلوچستان و سرحد برای جذب نسل جوان مهاجران انجام دادند. جمعیت العلمای اسلام در طول سال­های جهاد، رابطه­ نزدیکی با مجاهدان به ویژه «حرکت انقلاب اسلامی» مولوی محمد بنی محمدی و قوم درانی در ولایات قندهار و هایلمند داشته است. این حزب از لحاظ فکری، شاخه­ «جمعیت طلاب حرکت انقلاب اسلامی» را که در بلوچستان مرکزیت داشت، تغذیه کرد. طلاب وابسته به حرکت انقلاب اسلامی و متأثر از تفکر دیوبندی در سختگیری بر حفظ ظواهر اسلامی و مخالفت با وسایل صوتی در جبهه­های مجاهدین در دوران جهاد شهرت داشته و با هر نوع تمایلات غیرشرعی شدیداً مقابله می­کرد. رفتار خشونت آمیز و سخت گیرانه­ی طالبان و حرکت انقلاب اسلامی در برخی مناطق افغانستان در زمان جهاد زبانزد همگان بود. اما آن چه سرانجام از طالبان و حامی پاکستانی آنان، جمعیت العلما چهره­ای قهرمان و ناجی به تصویر کشید تحولاتی بود که پس از سال ۱۹۹۲ در صحنه­ی نظامی ـ سیاسی افغانستان نمایان گشت. در این تحولات، جمعیت العلما از لحاظ فکری و ایدئولوژیک و حتی عملی نقش کلیدی در بسیج طالبان به عهده داشته است (گال[۲۱۶]،۲۰۱۲: ۱۴).
مشترکات فرهنگی، قومی، زبانی و قبیله­ای سبب جذب جوانان افغانی در مدارس جمعیت العلمای اسلام و در نتیجه، عامل گرایش ناخودآگاه آنان به آموزه های دیوبندی جمعیت العلمای اسلام نیز شد. طالبان که بینش وسیعی نداشتند و از روستاها مستقیم به مدارس جمعیت العلمای اسلام پیوسته­ بودند و یکباره به مریدان چشم و گوش بسته دیوبندی­ها تبدیل شدند. به همین دلیل، تعبیر سختگیرانه­ی طالبان از اسلام و تعصب دیوانه­وار آنها در برابر زنان ( که با رسوم قوم پشتون نیز هماهنگی دارد) از آن جا ناشی شده است(فرگوسن،۲۰۱۰: ۵۳).
۲ـ گروه القاعده
القاعده گروهی جهادی است که به دنبال جذب نیروهای مختلف از ملیت های متفاوت است. علت تمایل القاعده به عضوگیری در ملیت­های مختلف میل به نفوذ بیشتر در این کشورها و تلاش برای یارگیری بیشتر است. جهت­گیری گروه القاعده مبارزه­ی نظامی در راه اسلام است. این گروه هم در افغانستان و هم در پاکستان برای تربیت نیروهای جهادی اردوگاه­های نظامی دارد. رهبر اصلی و معنوی این گروه بن لادن است. بن لادن که برای توسعه فعالیت­های القاعده از هیچ تلاش فروگذار نبود؛ حتی برای یارگیری و به دست آوردن متحدان بیشتر، به باجناق خود دستور داد به فلیپین برود و با ازدواج با زنی فیلیپینی شاخه­ای از القاعده را در این کشور راه بیاندازد و با گروه ­های اسلامی که رویکرد مشابه دارند ارتباط برقرار کنند(آنتون،۲۰۰۸: ۱۶۵-۱۵۹).
اسامه بن لادن به عنوان رهبر قاعده الانصار با بهره گرفتن از امکانات مادی خود موفق شد تا در صف طالبان جایی برای خود باز کند. او بعدها با ایمن الظواهری، معاون جماعه الجهاد مصر، در ایجاد تشکّلی مشترک با عنوان «قاعده الجهاد» به توافق رسید. اسامه بن لادن رهبر قاعده العرب و ایمن الظواهری به عنوان معاون آن اعلام گردید. از اسامه نقل شده که می­گفت« من از جوانان مسلمان در سراسر جهان دعوت کرده­ام تا به افغانستان بیایند و مدتی در این سرزمین زندگی کنند. با زندگی در این کشور انسان خود را به فطرت خود نزدیک­تر احساس می­ کند».
این سخنان بن لادن بیان­گر نقش محوری افغانستان در شکل­ گیری و توسعه شبکه قاعده الجهاد در سراسر جهان اسلام است. بنابراین، افغانستان جایی بود برای تربیت، آموزش و پختگی اعضای سازمان و سپس اعزام آنها به کشورهای محل انجام ماموریت خود. یکی از اعضای القاعده مدعی بود که در اوایل سال ۲۰۰۱ رهبری القاعده دستور داد تا فهرستی از همه افرادی که آمادگی انجام عملیات انتحاری را دارند تهیه شود. در آن زمان، تنها از قندهار، کابل و شرق افغانستان ۱۲۲ نفر برای انجام عملیات انتحاری ثبت نام کرده بودند. (مژده،۱۳۸۲: ۷۴) (محمودیان،۱۳۹۰: ۷۸)
افغان ـ عرب­ها و القاعده سهمی موثر در سیاست­های ضد غربی طالبان داشتند. طالبان با خراب کردن مجسمه بودا در بامیان، که با اعتراض گسترده­ی افکار عمومی جهانی و سازمان ملل و بی اعتنایی طالبان رو به رو شد، مورد حمایت عرب­ها جایزه قرار گرفتند. به گونه ­ای که پس از انهدام مجسمه بودا تعداد داوطلبان عرب که برای مبارزه با مخالفان طالبان به صف آنان پیوستند افزایش یافت(رشید،۱۳۷۹: ۱۷۳).
تأثیر و نفوذ بن لادن کم­کم در درون طالبان از چنان عمقی برخوردار شد که موجب انشقاق در صف این جماعت گردید. اسامه با صراحت کسانی را که خواهان اخراج وی از افغانستان بودند دشمن جهاد معرفی کرد و گفت: « دو مرجع با جهاد ما مخالف­اند: یکی آمریکا و دیگری وزارت خارجه­ی طالبان». سرپرست وزارت خارجه­ی طالبان، وکیل احمد متوکل، از طیف کم و بیش معتدل و میانه­رو بود. او خواستار اخراج بن لادن برای کاستن از فشارهای بین المللی بر طالبان بود. هر چند حمایت جدی ملاعمر از بن لادن را برخی از منظر ارتباط خانوادگی تحلیل می کنند (چهارمین همسر بن لادن خواهر ملاعمر بود)، به نظر می رسد این پشتیبانی جایگاهی استراتژیک در سیاست رسمی طالبان دارد. زمانی که سفیر وقت عربستان در کابل از ملا حسن آخوند با لحن تند خواست که بن­لادن را یا اعدام کنند یا اخراج یا به آمریکا تحویل دهند، در جواب چنین می شنود: «ما به شما به این دلیل احترام می گذاریم که قبله­ی ما در سرزمین مقدس عربستان قرار دارد و گرنه غیرت و مردانگی شما از قبل معلوم است». این سخن مقام طالبان که توهین آشکار به سفیر سعودی بود موجب شد که پس از این تاریخ روابط دیپلماتیک دو کشور به سطح کاردار کاهش یابد. (مژده،۱۳۸۲: ۱۵۷-۱۵۴)( بریزار[۲۱۷]،۱۳۸۲: ۶۵-۶۳).
۲ـ۳ـ۱ـ واکنش به حاشیه­ای سازی دین:
طالبان مدرنیته و همه مظاهر آن را دشمن اصلی خود و عامل اصلی حاشیه­ای کردن دین می دانستند و چون طالبان از مناطق روستایی افغانستان برخاسته بودند و میان مردم روستا بدبینی نسبت به شهر وجود داشت، بسیاری از آنها معتقد بودند که نظام شهری موجب رشد بی­دینی شده است. کودتای کمونیستی به این تفکر قوت بخشید. آنها تنها راه جلوگیری از انحطاط جامعه را مبارزه با مظاهر اصلی مدرنیته و تغییر آن در مسیر دینی به سبک دوران پیامبر اسلام می دانستند(کروز،۲۰۰۸: ۳۲).
طالبان به تحصیل­کردگان مدارس غیردینی با سوءظن می­نگریستند. در روستاهای دورافتاده اثری از مدارس دخترانه نبود. آنها با همین ذهنیت به شهر آمدند و در میان آنان، کسانی که دید روشن­تر داشتند نیز تحت تاثیر اکثریت قرار گرفتند. بنابراین، اکثریتی که نمی­توانستند جذب محیط شهر گردند و ارزش­های نظام شهری را بپذیرند سعی کردند که شهر را به روستا مبدل سازند.
طالبان سعی داشتند تا مدارس دینی را یکسره جانشین مدارس جدید کنند؛ به عنوان مثال، در کابل مدرسه­ی زرغونه که قبلاً مدرسه­ای دخترانه بود، به مدرسه­ای پسرانه برای حفظ قرآن تبدیل شد. همچنین درس­های مدارس طوری تنظیم شد که بخش اعظم ساعات درسی در طول هفته به دروس دینی اختصاص یابد و زمانی که متقی وزیر آموزش و پرورش شد، طرح اجباری شدن یونیفورم که در آن به سر کردن دستار کاملاً ضروری و از واجبات بود، نه تنها در مورد شاگردان مدارس دولتی، بلکه در مورد شاگردان مدارس خصوصی نیز ابلاغ شد. (مژده،۱۳۸۲: ۱۱۲) (نجومی[۲۱۸]،۲۰۰۸: ۱۰۵-۱۰۲) توجه به مدارس دینی یا دینی ساختن مدارس، غیر از مبارزه با حاشیه­ای شدن دین، یک هدف عمده را ­دنبال می­کرد و آن تربیت طالبان برای جنگ بود.
طالبان احیای خلافت اسلامی را لازمه­ی اسلامی­شدن جامعه می­دانست. آنها برای شباهت حکومت خود به خلافت صدر اسلام، ملاعمر را «امیرالمؤمنین» معرفی نمودند و اعلام کردند انتخاب ملاعمر بر اساس دیدگاه و نظر «اهل حل و عقد» انجام شده است. آنها به مشارکت مردم در امور جامعه و تعیین سرنوشت خود اعتقادی نداشتند و انتخابات و همه­پرسی را شیوه­ای تقلیدی و غیر اسلامی می­دانستند و با مقدس خواندن افکار و اعمال خود، در پیشبرد اهدافشان تلاش می­کردند(رزهاک[۲۱۹]،۲۰۰۸: ۱۹۳).
طالبان همچنین حضور احزاب سیاسی در جامعه را برنمی­تابیدند و آن را امری غربی و تقلیدی و مخالف اسلام می­شمردند. دستیار ملاعمر در این باره می گوید: « شریعت احزاب سیاسی را مجاز نمی­داند. به همین دلیل است که ما هیچ حقوقی به مقامات یا سربازان نمی­دهیم. بلکه تنها به آنها ، غذا، لباس، کفش و اسلحه می­دهیم. ما می­خواهیم همان­گونه زندگی کنیم که پیامبر اسلام ۱۴۰۰ سال پیش زندگی می­کرد و جهاد حق ماست. ما می­خواهیم دوران پیامبر را دوباره به وجود آوریم» ( رشید،۱۳۸۱: ۱۰۰). تطبیق و اجرای شریعت مهمترین هدف امارت اسلامی است و در این مسیر، طالبان اجرای حدود، قصاص و امر به معروف و نهی از منکر را به گونه ­ای خشونت­آمیز و بدون در نظر داشتن مصالح جمعی به اجرا می­گذاشت. برگزاری نماز جماعت اجباری، واداشتن مردم به حضور در نمازهای جماعت، گذاشتن ریش، برچیدن آلات موسیقی و مبارزه با سینما، ویدیو و برنامه ­های تلوزیونی از مهمترین محورهای تلاش برای جلوگیری از حاشیه سازی دین، بین طالبان بود.(همان،۱۹۶)
تنها چند هفته بعد از سقوط کابل به دست طالبان عملکرد آنها در مورد تحصیل و کار زنان شدیداً مورد انتقاد جامعه­ جهانی قرار گرفت. ملا محمد غوث وزیر امور خارجه­ی طالبان در دیدار با هیأتی از سازمان ملل متحد مشکل طالبان در این رابطه را به سادگی بیان کرد:« ما به افراد نظامی خویش تعهداتی داریم که از آن جمله ممانعت از کار و تحصیل زنان است. اگر ما این تعهد را نقض کنیم، نظامیان، خطوط جبهه را رها خواهند کرد و به روستاهای خود بازخواهند گشت. بنابراین، تا زمانی که مخالفان در برابر ما قرار دارند و برای جنگ با آنان، به جنگجویان روستاها و قبایل نیاز هست، ما به ادامه­ این سیاست مجبور ایم. تغییر این سیاست زمانی ممکن است که جنگ به پایان برسد.» با اینکه طالبان این سیاست در مورد زنان را خط مشی موقتی خود نشان می­دادند، تا پایان حکومت خویش از آن دست برنداشتند. آنها حاضر نبودند برای تعلیم و تربیت در مدارس پسرانه پول خرج کنند، چه رسد به مدارس دخترانه. با اخراج معلمان زن، که اکثریت معلمان کشور را تشکیل می­دادند، در حقیقت نظام تدریس مدرن فلج شد (کول[۲۲۰]،۲۰۰۸: ۱۲۶-۱۲۰).
در واقع، طالبان با درک و تفسیر خاصی که از دین داشتند، خود را موظف به احیای دین و مخالفت با عواملی می دانستند که آن را به حاشیه برده­اند. بیشتر اقدام های طالبان در این زمینه ظاهری و بدون توجه به زیرساخت­های موجود در جامعه­ افغانستان بود. نکته­ی دیگر آن که اصلاحات طالبان برای جامعه افغانستان جدید و غیرمنتظره نبوده است؛ چرا که اجتماع روستایی در افغانستان به همین سبک زندگی می­ کند. امّا این اقدامات برای جامعه­ شهری، به ویژه طبقه­ی متوسط و تحصیل­کرده­ی افغانستان سخت و باورنکردنی بود.
۲ـ۳ـ۲ـ گزینش گری:
از ابتدای شروع حکومت طالبان نخبگان آن با ماموریتی متضاد و متناقض همراه بوده ­اند: این که از یک طرف مبانی یک دولت مدرن را پیاده نمایند تا وجهه­ای بین المللی کسب کنند و به شکل همزمان این دولت تحت حاکمیت رهبری مؤمن و قوانین اسلامی باشد. این جنبه و ویژگی متضاد در تمام عرصه ­های این حکومت جلوه­گری می­ کند. طالبان تلویزیون را محدود، اما رادیو را تقویت می­کرد، روزنامه را از بین می­برد و فقط در جهت منافع خویش از آن استفاده می کرد. از یک طرف خود را حکومتی اسلامی معرفی می­کرد و از طرف دیگر به دنبال کسب یک صندلی به شکل رسمی در سازمان ملل و همچنین داشتن سفارت در واشنگتن بود. از یک طرف شش مرد را به عنوان شورا ( مدل شورایی که بعد از مرگ پیامبر سرنوشت خلافت را تعیین می­کردند) برای اداره­ی امور تعیین می­کرد، از طرف دیگر یک هیأتی بیست و سه نفره اما با رهبری یک روحانی برای هر وزارتخانه تعیین می­کرد. (میلتون،۲۰۰۵: ۱۰۴-۹۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 12:19:00 ب.ظ ]