کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



جستجو



آخرین مطالب

 



 

 

 

 

نظریه فروید

 

فروید معتقد است رفتار،روان یا شخصیت انسان همیشه محصول ارتباط متقابل تعاملی و تعارضی نهاد ،خودوفراخود می‌باشد. فراخود نمودار ارزش‌های دیرین ‌و کمال مطلوب اجتماع است،فراخود به سوی کمال می گراید و نه به سوی لذت و خوشی،به تشخیص درست از نادرست و مطابقت با موازین و اصول اخلاقی که در اجتماع مورد قبول هستند توجهش معطوف است. ‌بنابرین‏ هرگاه فرد متوجه عمل خیر شودو به آن عمل کنداحساس غرور،رضایتمندی ولذت معنوی به او دست می دهدو چنانچه به سوی بدی گراید وبه آن عمل کنداحساس حقارت وخفت به او دست داده و خود را مستوجب ملامت و سرزنش می کند. فروید همچنین اعتقاد داشت که ارضاء یا محرومیت بیش از حد در هر یک از مراحل رشد روانی جنسی و یابه عبارت دیگر تثبیت در هریک ازاین مراحل درعزت نفس فرد تاثیر دارد مثلا” محرومیت بیش از حد در مرحله دهانی رشد روانی-جنسی سبب می شود که فرد درآینده عزت نفس پایین داشته باشد چنین فردی به دیگران وابسته بوده وبه توانایی خوداطمینان ندارد.از طرف دیگر ارضای دهانی بیش از حد باعث ایجاد عزت نفس کاذب و غیر واقعی در این افراد می شود ،چنین افرادی دچار عقده خود بزرگ بینی می‌باشند ،یعنی یک نظرعالی نسبت به خود داشته و خود را بیش از حد بزرگ جلوه می‌دهند . ‌بنابرین‏ در نظر فرویدانسان متعارف کسی است که مراحل رشدروانی-جنسی را با موفقیت گذرانده باشدودرهیچ یک ‌از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد(کریستین،[۵۱] ۲۰۰۵).

 

نظریه مازلو[۵۲]

 

مازلو در ساسله مراتب نیازها و در سطح سوم احترام به خود یا عزت نفس را قرار می‌دهد که مشتمل بر تمایل به شایستگی ، چیرگی، پیشرفت، توانمندی، کفایت،اطمینان ،استقلال و آزادی است .زمانی که این نیازها ارضاء شود فرد احساس ارزشمندی ،توانایی ، قابلیت، مثمر ثمربودن و اطمینان می‌کند و چنانچه این نیاز ها برآورده نشود فرد احساس حقارت، درماندگی،ضعف ودلسردی و نا امیدی می‌کند(گرینبرگ، ۲۰۰۸).

 

 

 

 

 

نظریه فروید

 

فروید معتقد است رفتار،روان یا شخصیت انسان همیشه محصول ارتباط متقابل تعاملی و تعارضی نهاد ،خودوفراخود می‌باشد. فراخود نمودار ارزش‌های دیرین ‌و کمال مطلوب اجتماع است،فراخود به سوی کمال می گراید و نه به سوی لذت و خوشی،به تشخیص درست از نادرست و مطابقت با موازین و اصول اخلاقی که در اجتماع مورد قبول هستند توجهش معطوف است. ‌بنابرین‏ هرگاه فرد متوجه عمل خیر شودو به آن عمل کنداحساس غرور،رضایتمندی ولذت معنوی به او دست می دهدو چنانچه به سوی بدی گراید وبه آن عمل کنداحساس حقارت وخفت به او دست داده و خود را مستوجب ملامت و سرزنش می کند. فروید همچنین اعتقاد داشت که ارضاء یا محرومیت بیش از حد در هر یک از مراحل رشد روانی جنسی و یابه عبارت دیگر تثبیت در هریک ازاین مراحل درعزت نفس فرد تاثیر دارد مثلا” محرومیت بیش از حد در مرحله دهانی رشد روانی-جنسی سبب می شود که فرد درآینده عزت نفس پایین داشته باشد چنین فردی به دیگران وابسته بوده وبه توانایی خوداطمینان ندارد.از طرف دیگر ارضای دهانی بیش از حد باعث ایجاد عزت نفس کاذب و غیر واقعی در این افراد می شود ،چنین افرادی دچار عقده خود بزرگ بینی می‌باشند ،یعنی یک نظرعالی نسبت به خود داشته و خود را بیش از حد بزرگ جلوه می‌دهند . ‌بنابرین‏ در نظر فرویدانسان متعارف کسی است که مراحل رشدروانی-جنسی را با موفقیت گذرانده باشدودرهیچ یک ‌از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد(کریستین،[۵۳] ۲۰۰۵).

 

نظریه مازلو[۵۴]

 

مازلو در ساسله مراتب نیازها و در سطح سوم احترام به خود یا عزت نفس را قرار می‌دهد که مشتمل بر تمایل به شایستگی ، چیرگی، پیشرفت، توانمندی، کفایت،اطمینان ،استقلال و آزادی است .زمانی که این نیازها ارضاء شود فرد احساس ارزشمندی ،توانایی ، قابلیت، مثمر ثمربودن و اطمینان می‌کند و چنانچه این نیاز ها برآورده نشود فرد احساس حقارت، درماندگی،ضعف ودلسردی و نا امیدی می‌کند(گرینبرگ، ۲۰۰۸).

اهمیت عزت نفس

 

ویلیام جیمز از جمله کسانی بود که برای نخستین بار در کتاب اصول روان شناسی خود بر ضرورت عزت نفس و اینکه عزت نفس تعیین کننده شکل های متعدد در رفتار آدمی می‌باشد٬تأکید ‌کرده‌است . همزمان با ویلیام جیمز٬جامعه شناسان مختلفی از جمله کولی[۵۵]اظهاراتی کرده و آن را یک نیاز حیات بخش آدمی توصیف نمود.هر چند محققانی مانند گلدشتاین٬مای[۵۶]٬آنگلیال[۵۷]و بوهلر[۵۸]مطالعاتی در این مورد انجام داده‌اند. اما قبل از رویکرد روانی –اجتماعی مطالعات منظم و سیستماتیک ‌در مورد عزت نفس انجام نشده است٬در واقع با رویکرد روانی –اجتماعی مطالعات منظم و سیستماتیک ‌در مورد عزت نفس انجام نشده است٬در واقع با پیدایش رویکرد روانی- اجتماعی محققان مختلفی مانند هورنای٬فروم و سالیوان مطالعات ‌نظام‌داری درباره عزت نفس ارائه داده‌اند. اما توج وارسی ها درباره عزت نفس و اینکه عزت به عنوان یک سازه شخصیتی قلمداد گردد٬در نظریه انسان گرایانی مانند راجرز و مزلو مشاهده می شود. عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن. این حس از مجموع افکار٬احساس ها٬عواطف و تجربیاتمان در طول زندگی ناشی می شود: می اندیشیم که فردی با هوش یا کودن هستیم٬احساس می‌کنیم که شخصی خو ب یا بد هستیم٬خود را دوست داریم یا نداریم. مجموعه هزاران برداشت ارزیابی و تجربه ای که از خویش داریم باعث می شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمد بودن و یا بر عکس احساس ناخوشایند بی کفایتی داشته باشیم (کلمزو کلارک٬ترجمه علیپور،۱۳۸۳).عزت نفس مطلوب از فعالیت اجتماعی مثبت وثبات روانشناختی حمایت می‌کند وجزء اصلی واساسی دررشد روانشناختی فرد است.بسیاری ‌از مطالعات بیانگر ارتباط عزت نفس پایین وبسیاری از مشکلات روانشناختی بوده اند.گایلن[۵۹] و همکاران(۲۰۰۳)درمطالعه خود ‌به این نتیجه رسیدند که بروزاختلال جسمی در نوجوانان با عزت نفس کم مرتبط است.مندلسون[۶۰]و همکاران(۲۰۰۲)وایبر[۶۱](۲۰۰۳)مشاهده کردند که عزت نفس کم درنوجوانان وجوانان با اختلالات خوردن مرتبط است.و رابرتس[۶۲] و همکاران (۱۹۹۶)نیز دریافتند که کسانی که افسردگی دارند،عزت نفس پایینی دارند.گایمن[۶۳](۲۰۱۱)‌به این نتیجه رسید که عزت نفس با شروع وطول مدت دوره افسردگی درجوانان رابطه دارد.

تفاوت عزت نفس با خودپنداره

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-09-20] [ 03:13:00 ق.ظ ]




‌بنابرین‏ روند یادشده به پوسیدگی و فلج شوندگی زندانیان می‌ انجامد، بی‌آنکه اصلاح و بی خطرسازی آن‌ ها را به همراه داشته باشد. همین‌طور در بخش‌های تحقیقی و دانش پژوهی نیز چندان کارهای تحقیقی انجام نشده است و مزید بر این برنامه های تحقیقی و تدریسی در این کشور نیز تا حدودی روند دانش‌پژوهی را به یک سمت بی‌کیفیتی علمی، مخصوصاً دانش جنایی می‌افزاید. گذشته از این‌ها، قوانین جزایی افغانستان که در ایجاد خود به لحاظ فکری از مکتب کلاسیک و فقه‌جزایی‌اسلام(آن هم فقه احناف عمدتاًً)، متاثر بوده است؛ امروز با توجه به پیشرفت‌های علمی در حوزه‌ای‌علوم جنایی(با توجه به پیچیدگی جوامع)، به علل انجام نیافتن کارهای تحقیقی قابل ملاحظه از یکسو و حاکم بودن روش‌های پیش پا افتاده(حقوق‌جزای شکلی)، از سوی‌دیگر، بسیارسنتی و ابتدایی به نظر می‌آیند. اگرچه در قانون‌گذاری و حوزه‌ای‌نظر، برخی از اصول جزایی، مانند: اصل برائت‌الذمه(در بخش‌حقوق‌جزای شکلی و ماهوی)، اصل برگزار شدن محکمه به صورت علنی، اصل‌رعایت کرامت انسانی متهم و مجرم، اصل منع تبعیض در محاکمه متهمین، اصل قانونی بودن جرایم و مجازات‌ها، اصل قضامندی مجازات‌ها، اصل مستقل بودن دادگاه در صدور رأی‌، اصل اختیار قاضی در تخفیف و تشدید مجازات به منظور تامین عدالت‌بیشتر و فردی‌کردن، اصل شخصی‌بودن‌ جرایم و مجازات‌ها، اصل تساوی‌ بودن جرایم و مجازات‌ها و اصول دیگر و یک سلسله قواعد و حقوق مطرح‌شده، نشان می‌دهد با رعایت این اصول، قواعد و حقوق، با مظنون، متهم و مجرم برخورد عادلانه صورت خواهد گرفت. ولی با در نظر داشت همه موارد یاد شده، حقوق‌جزای‌افغانستان، نارسایی‌های زیادی دارد که، نخست در حوزه‌ای‌نظر ضرورت به یک پشتوانه‌ای علمی و کارهای تحقیقی با کیفیت و فراوان دارد، تا حقوق‌جزای افغانستان به طور عام و قوانین جزایی‌افغانستان بطورخاص مورد باز بینی و نقد قرار بگیرند و بدیل‌های بهتر جهت اصلاح ارائه گردد؛ دوم، در حوزه‌ای‌قانون‌گذاری، ضرورت به طرح و ایجاد اصول‌جدید، از جمله اصل فردی‌کردن مجازات‌ها، قواعد نو و انکشاف و به رسمیت شناختن حقوق جدید دارد، تا حقوق‌جزای افغانستان از یک مسیر ‌سرکوب گرایانه در مسیر انسانی‌تر، عادلانه‌تر، مناسب‌تر از نظر برخورد و مردمی‌تر از دید گرایش، کشانیده شود.

 

‌بنابرین‏ جامعه به صورت کلی و حقوق‌جزایی افغانستان بطورخاص به منظور تغییرات اساسی ضرورت به کارهای تحقیقی زیادی دارد. مخصوصاً، این‌اثر تحقیقی که با توجه به آخرین پیشرفت‌ها در اصول، قواعد و حقوق، نظریات جدید علوم جنایی و فنون جدید واکنش علیه پدیده‌ای مجرمانه، تدوین یافته است؛ کمک خوبی تحقیقی برای دگرگونی و اصلاح حقوق‌جزای افغانستان خواهد نمود. آنطوری که حقوق‌جزای افغانستان و مخصوصاً قوانین جزای این کشور را بررسی گذرا داشتم، اصل فردی‌کردن و تمهیدات آن از حیث فراهم‌شدن زمینه‌های تطبیق، بازتاب بسیار محدود دارد، آن‌هم در چند مورد خاص.

 

بخش اول

 

مفاهیم، کلیات و ریشه‌های فکری

 

چنان‌که معمول به نظر می‌آید، برای درک بهتر مطالب نوشتاری پیش از ورود به متن اصلی باید از پیش‌زمینه‌های آن که حکم دریچه‌های ورود به یک محوطه(متن اصلی) را دارد، عبور نمود. ‌بنابرین‏ مفاهیم، کلیات و ریشه‌های فکری همین پیش‌زمینه‌های اند که برای رسیدن به متن اصلی شرایط را هموار می‌کنند. ‌به این ترتیب بخش اول این متن حاوی دو فصل بوده که در فصل اول برخی از مفاهیم اساسی و کلیات این نوشتار آمده است، بگونه‌ای که مطالعه آن‌ ها برای درک بهتر بخش‌های اصلی اثر به خواننده کمک می‌کند. لذا در این بخش ابتدا به توضیح و بیان مفاهیم، کلیات و اصول بنیادین حقوق‌جزا پرداخته شده(فصل اول) بعد ریشه‌های فکری اصل فردی‌کردن در قالب دو گفتار دیگر توضیح داده شده است.

 

فصل اوّل: مفاهیم، کلیات و اصول اساسی

 

فصل‌اول حاوی سه‌گفتار بوده، طوری که در گفتاراول، برخی از مفاهیم بنیادین مربوط به اصل فردی‌کردن مجازات‌ها بیان گردیده، گفتار دوم، در بردارنده‌ای کلیات موضوع بوده که پیشنه‌ای تاریخی و انواع فردی‌کردن در آنجا به بحث گرفته شده است. اصول اساسی حقوق‌جزا در گفتارسوم بیان شده و رابطه آن‌ ها با اصل فردی‌کردن مجازات‌ها مورد بررسی قرارگرفته است. این گفتار، در بردارنده‌ای دو نکته اساسی بوده که در نکته‌ای اول‌، اصول‌عام حقوق‌جزا بحث شده و نکته‌ای دوم، شامل‌اصول ناظر بر محاکمه‌ای متهمان است. ‌به این ترتیب در‌ابتدا به توضیح مفاهیم می‌پردازیم.

 

گفتاراول: مفاهیم

 

در این گفتار به توضیح مفاهیم اساسی مربوط به پایان نامه که جایگاه کلیدی دارند می‌پردازیم.

 

جبرگرایی بزهکارانه

 

این مفهوم اساساً توسط اندیشمندانِ مکتب‌تحققی وارد حوزه‌ای‌ حقوق‌جزا گردید. ‌بنابرین‏ پیروان این مکتب مخصوصاً لمبروزو درپی اثبات این مطلب بود که تغییرات شخصیتی‌افراد ناشی از عوامل زیستی ـ روانی و اجتماعی بوده و عوامل یاد شده «…بر رفتار شان نیز تاثیر اجباری و به سزایی دارد(صفاری،۱۳۸۶،ص ۷۲). این امر در ارتکاب جرم نیز دخالت تعیین کننده دارد. نتیجه‌ای این مفهوم ‌به این نکته می‌ انجامد که مجرم در عمل بزهکارانه‌ای خویش آزاد نیست و جبراً به عمل مجرمانه دست می‌زند. ‌بنابرین‏ مجازات مجرمان امر نا بخردانه بوده و لازم به نظر می‌رسد برای حل این مشکل به راه حل ها و اقدامات غیر از مجازات توسل جست. راه حل‌های را که آن‌ ها در نظرداشتند، اقدامات‌تامینی بودند نه اجرایی‌کردن مجازات علیه بزهکاران.

 

۱-۱-۱-۲٫ پرونده شخصیت

 

پرونده شخصیت با پرونده‌ای کیفری متفاوت است. این پرونده هنگامی مطرح و از اهمیت خاصی برخوردارشد که، بحث اصلاح و درمان بزهکار به‌ میان‌آمد. تشکیل پرونده‌شخصیت بزهکار به معنی «درگذشتن از جنبه‌های صرف حقوقی بزه برای لحاظ جنبه‌های انسانی جرم با مطالعه‌گذشته‌ای خانوادگی، تحصیلی، حرفه‌ای، روانی، جسمانی، انگیزه‌ای ارتکاب جرم» (بولک، ۱۳۸۷، ص۸)، شرکا و معاونان جرم، اقدامات بعد از ارتکاب جرم علیه بزه‌دیده توسط مرتکب، حالات روانی، اخلاقی و فکری‌ او پس از ارتکاب جرم و …را در بر می‌گیرد.

 

۱-۱-۱-۳٫ حالت‌خطرناکی

 

مفهوم حالت‌خطرناکی به معنی نوع خاصی از ظرفیت جنایی و بزهکارانه‌ای افراد است. اما این ظرفیت بزهکارانه امر نسبی بوده و نظر به فرد خاص متغیر است. ‌بنابرین‏ «…بسیارند افرادی که دارای ظرفیت جنایی خفیف می‌باشند ولی قابلیت انطباق آنان بسیار ناچیز است. دسته‌ای دارای ظرفیت جنایی خفیف و قابلیت انطباق شان رضایت بخش می‌باشد. و چه بسیارند افرادی که دارای ظرفیت جنایی فوق العاده اند اما در عین‌حال قابلیت انطباق آنان با زندگی اجتماعی نیز رضایت بخش است»(کی نیا،۱۳۸۲، ص۲۰). بحث حالت‌خطرناکی برای اولین بار توسط مکتب‌تحققی مخصوصاً گاروفالو مطرح شد.

 

مفهوم حالت‌خطرناکی با جبری‌بودن ارتکاب جرم رابطه‌ای نزدیک دارد. بگونه‌ای که حالت‌خطرناکی ویژگی ‌فردی است که احتمال ارتکاب جرم از سوی مجرم به طور اجباری قابل پیش‌بینی می‌سازد.

 

۱-۱-۱-۴٫ سزاگرایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:19:00 ق.ظ ]




جانوسویچ[۱] و همکاران ( ۲۰۱۳)، احمد خان[۲] و همکاران(۲۰۱۲)، باسوکی[۳] و همکاران(۲۰۱۲)، لیبو[۴] و همکاران(۲۰۱۱)، پلومن[۵] و همکاران(۲۰۰۷)، رادرز[۶] و همکاران نشان دادند که سرمایه اجتماعی رابطه مثبت و معنی داری با عملکرد مالی دارد. همچنین رحیمیان و همکاران در سال ۱۳۹۱ به بررسی تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی شرکت‌های صنایع خودرو و ساخت قطعات پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند و نشان دادند که در میان عناصر تشکیل دهنده سرمایه اجتماعی، کارایی سرمایه ساختاری و کارایی سرمایه بکارگرفته شده دارای بیشترین تاثیر بر عملکرد مالی شرکت های نمونه می‌باشند و میان بعد شناختی و عملکرد مالی شرکت های نمونه ارتباط معناداری وجود ندارد.

مفهوم سرمایه اجتماعی در بر گیرنده مفاهیمی همچون اعتماد ، همکاری و همیاری میان اعضای یک گروه یا یک جامعه است که نظام هدفمندی را شکل می‌دهد و آنهارا به سوی دست یابی به هدفی ارزشمند هدایت می کند. از این رو شناخت عوامل مؤثر در تقویت یا تضعیف سرمایه اجتماعی می‌تواند جوامع را در گسترش ابعاد سرمایه اجتماعی کمک نموده و موجب افزایش عملکرد اجتماعی و اقتصادی افراد در جوامع گردد(متوسلی و بی نیاز ،۱۳۷۹،ص۱۰)

 

سرمایه اجتماعی مفهومی چند بُعدی است، پژوهش های انجام شده پیرامون این مفهوم در صورتی حالت کامل و «معرف گونه»خواهد داشت که به ابعاد مختلف سرمایه اجتماعی و ارتباط میان ابعاد آن بپردازد. با مطالعه متون مختلف می توان سه بعد ساختاری و شناختی و ارتباطی را برای سرمایه اجتماعی بر شمرد. بُعد ساختاری سرمایه اجتماعی شامل قوانین انعطاف پذیر و شبکه های ارتباطی و بعد شناختی به اعتماد، همیاری و همکاری گروهی اعضاء درون یک سازمان و بعد ارتباطی به شبکه یا ارتباطات اجتماعی و روابط بین افراد و گروه ها اشاره دارد (اندرو[۷]،۲۰۰۷،ص۱۲)

 

در سال‌های اخیر دانشمندان مدیریت به ارائه یک دیدگاه اجتماعی از سازمان پرداخته‌اند . بر این اساس می توان گفت یک دارایی حیاتی و مهم از به حداکثر رساندن مزیت سازمانی همان سرمایه اجتماعی سازمانی می‌باشد که در بافت روابط اجتماعی ذاتی بوده و می توان آن را برای تسهیل فعالیت بسیج کرد. سرمایه اجتماعی که بواسطه روابط مولد با تاثیر مثبت مشخص شده است ساختاری است که به طور طبیعی در بافت عملکرد قرار گرفته است. سرمایه اجتماعی به واسطه شبکه های ارتباطی که اطلاعات ضروری ، اعتماد، پشتیبانی و دیدگاه مشترک را فراهم می‌کنند، مشخص می شود. این منابع در روابط اعضای گروه قرار دارد و افزایش فرایندهای گروهی به طور کلی عملکرد گروهی بازار را افزایش می‌دهد (جمشیدی، ۱۳۷۹،ص۱۵).

 

عملکرد بازار به عنوان اثربخشی فعالیت های بازاریابی سازمان تعریف شده است و با مواردی از قبیل میزان دستیابی به رضایت مشتری، ایجاد ارزش برای مشتریان، حفظ مشتریان و دستیابی به سهم بازار مطلوب مورد سنجش قرار می‌گیرد. به طور کلی یک فرهنگ سازمانی بازارگرا دارای تاثیر غیرمستقیمی بر روی عملکرد مالی از طریق عملکرد بازار می‌باشد (هامبارگ،۲۰۰۲،ص۳۳).

ادبیات فراوانی حاکی از آن است که شرکت با ارائه ارزش برتر برای مشتری در مقایسه با رقبا، می‌تواند به مزیت های رقابتی دست یابد و عملکرد بازار خود را بهبود دهد (اسلاتر[۸] و نارور[۹]،۱۹۹۵؛ اولسون و همکاران، ۲۰۰۵). تحقیقات در زمینه معیارهای عملکرد بازار تأیید می‌کند که سرمایه اجتماعی برای مشتریان با روش های مختلفی مانند افزایش درآمد از طریق حفظ مشتری و گفتار مثبت (روست و همکاران،۲۰۰۲)، افزایش سودآوری از طریق بالا بردن ارزش عمر مشتری (روست و همکاران،۲۰۰۴)، تاثیرگذاری بر رشد و فروش و سهم بازار از طریق بهبود نگرش مشتریان نسبت به برندها و محصولات شرکت و رضایت مشتری (روست و همکاران،۲۰۰۴)، می‌تواند عملکرد بازار شرکت را افزایش دهد (ترویلو و همکاران،۲۰۰۹).در واقع شرکت ها چنانچه به دنبال مزیت رقابتی و موفقیت های استراتژیک هستند باید بیش از رقیب برای مشتری ارزش بیافرینند. آنان با صرف سرمایه اجتماعی ، رضایت و وفاداری مشتریان را تصاحب خواهند کرد. همچنین توسعه سهم بازار و افزایش سودآوری و رشد فروش از تبعات طبیعی این حرکت خواهد بود(روست ،۲۰۰۴،ص۱۶).

 

‌بنابرین‏ بیان مسئله مذکور که بیان کننده اهمیت توجه به سنجش سرمایه اجتماعی و بررسی رابطه آن با عملکرد بازار شرکت هاست، در این تحقیق سعی بر آن است که ارتباط سرمایه اجتماعی با عملکرد بازار شرکت های تولیدی استان اردبیل بررسی و مورد تبیین قرار گیرد.پرسش اصلی که در این پژوهش مطرح شده این است که آیا رابطه ای بین سرمایه اجتماعی و عملکرد بازار شرکت های تولیدی استان اردبیل وجود دارد؟

 

۱-۳) اهمیت وضرورت تحقیق

 

در شرایط متحول و متغیر کنونی، سازمان‌ها برای دستیابی به کارایی و اثربخشی بیشتر و در نهایت حصول اهداف تعیین شده، ناگزیرند که توجه کافی به منابع انسانی خویش مبذول دارند و عملکرد ایشان را در سازمان بررسی و ارزیابی نمایند (حقیقی و همکاران،۱۳۸۸،ص۸۰). در واقع شاید بتوان گفت که یکی از مهمترین متغیرهای وابسته در روانشناسی سازمانی و صنعتی، عملکرد بازار است(Kahya,2009,p.96).

 

عملکرد بازار عبارت است از مجموعه آثار و نتایجی که از فعالیت اقتصادی ناشـــی می شود. عملکرد بازار به دلیل فعالیت‌های متنوع بنگاه ها دارای ابعاد گوناگونی است. عملکرد بنگاه های اقتصادی در سه زمینه مجزا قابل تشخیص است. اول آنکه هر بنگاه به عنوان خریدار منابع و نیروی انسانی در بازار نهاده ها و کار اقدام به خرید می کند. دوم اینکه عملکرد بنگاه ها به سازماندهی امر تولید و هماهنگی نیروی انسانی و ابزارآلات و سایر نهاده ها و انتخاب فناوری و روش تولید و سامان بخشیدن به مسائل مالی مربوط می شود. خرید و فروش در بازار کالا و خدمات، بُعد سوم عملکرد بنگاه های اقتصادی می‌باشد.

 

عملکرد بازار علاوه برکارآیی، پیشرفت فنی و عدالت در توزیع دارای جنبه‌های متفاوت دیگری است که از جمله می توان به رقابت اشاره نمود. البته در اینجا منظور از رقابت، بازار رقابتی نیست. فرایند رقابت به خودی خود موجد ارزش است، زیرا رقابت یک انگیزه و محرک قوی برای شکوفایی استعدادها و عملکرد عالی و برتر است. آزادی انتخاب فی نفسه به عنوان یک ارزش، پذیرفته شده است.رقابت به خاطر اینکه دسترسی خریداران و فروشندگان به بازار را افزایش می‌دهد موجب ارتقای آزادی می شود. امنیت در قبال خطر یکی دیگر از جنبه‌های عملکرد بازار است (خداداد کاشی،۱۳۷۷،ص۲۵).

 

در یک نگرش کلی، هر مشتری (به صورت عام) پس از دریافت خدمت یا خرید و استفاده از یک کالا، راضی یا ناراضی است . رضایت، وجود یک احساس مثبت است که در نهایت در مصرف کننده یا دریافت کننده ایجاد می شود . در اصل این احساس به واسطه برآورده شدن انتظارات مشتری و عملکرد عرضه کننده به وجود می‌آید . بر حسب این که انتظارات مشتری و کالا یا خدمت دریافت شده با یکدیگر هم سطح باشند، یا کالا بالاتر یا پایین تر از سطح انتظارات مشتری باشد در او احساس رضایت یا ذوق زدگی یا نارضایتی پدید می‌آید .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1401-09-19] [ 09:26:00 ب.ظ ]




درمجموع بین تعاریف، زمانی که به طور عمیق­تر بررسی می­شوند تفاوت زیادی وجود ندارد. و گمان می­رود که بین بخش­های از مفاهیم ارتباط عمیق­تری وجود دارد تا مفاهیم که از مدلی به مدل دیگر متفاوت تعریف می­شوند.

همه صاحب­نظران، خود تنظیمی را به عنوان فرایندی که شامل یک مرحله اولیه و مقدماتی است تعریف ‌می‌کنند که این مراحل مقدماتی از طریق مراحل انجام تکلیف یا عملکرد واقعی به سمت مراحل ارزیابی پیش می­رود.

جدول (۲-۴) مراحل یادگیری خودتنظیمی را در الگوها نشان می­دهد.

۱- مرحله­ مقدماتی که شامل تجزیه و تحلیل تکلیف، برنامه­ ریزی و فعالیت­های تعیین اهداف است که ‌بر اساس خوددانشی[۷۰]، باورهای انگیزشی و دانش فراشناختی درباره خود، تکالیف و آماده سازی خود برای موقعیت­های بعدی است.

۲- مرحله عملکرد: که شامل استفاده از راهبردها، فعالیت­های نظارتی مانند نظارت بر درک مطلب و تخصیص منابع است.

۳- در آخرین مرحله از خودتنظیمی مرحله ارزیابی از جمله ارزیابی نتایج است. باز خورد عملکرد برای اشخاص اطلاعاتی را درباره کارآمدی فعالیت­های­شان فراهم ‌می‌آورد. هم چنین مبنایی برای اسنادهای­شان، مقایسه­ کردن­هایشان و سازگاری­شان با تکالیف فراهم ‌می‌آورد.

‌بنابرین‏ همه صاحب­نظران معتقدند که مرحله ارزیابی بر مرحله بعدی تاثیر می­ گذارد.

فرایند یادگیری خودتنظیمی صاحب­نظران مرحله مقدماتی مرحله عملکرد مرحله ارزیابی بوکارتز ارزیابی اولیه و ثانویه، تعیین اهداف، شناسایی تفسر تلاش برای هدف بازخورد عملکرد پینتریج دوراندیشی، برنامه­ ریزی، برانگیختگی نظارت و کنترل واکنش و بازخورد وین وهدوین تعریف تکلیف، انتخاب اهداف برنامه­ ریزی کاربرد راهبردها سازگار فراشناختی زیمرمن دوراندیشی (تجزیه و تحلیل تکلیف، خودانگیزشی) عملکرد(خودکنترلی، خود مشاهده­گری) خود بازخوردی، (خودقضاوتی، خود انعکاسی) فرایند یادگیری خودتنظیمی صاحب­نظران مرحله مقدماتی مرحله عملکرد مرحله ارزیابی بوکارتز ارزیابی اولیه و ثانویه، تعیین اهداف، شناسایی تفسر تلاش برای هدف بازخورد عملکرد پینتریج دوراندیشی، برنامه­ ریزی، برانگیختگی نظارت و کنترل واکنش و بازخورد وین وهدوین تعریف تکلیف، انتخاب اهداف برنامه­ ریزی کاربرد راهبردها سازگار فراشناختی زیمرمن دوراندیشی (تجزیه و تحلیل تکلیف، خودانگیزشی) عملکرد(خودکنترلی، خود مشاهده­گری) خود بازخوردی، (خودقضاوتی، خود انعکاسی)

جدول ۲-۴ مقایسه چهار مدل ‌بر اساس سه مرحله یادگیری خودتنظیمی

جدول (۲-۵) خلاصه­ای از نتایج مقایسه دو به دو مدل­ها ‌بر اساس سه معیار ارائه می­ دهند.

نتایج نشان می­دهد که مدل­های پنتریج و زیمرمن بیش از سایر مدل­ها شبیه به هم هستند و ‌بر اساس رویکرد شناختی – اجتماعی هر دو مدل خود تنظیمی را به عنوان فرایند جهت­گیری اهداف و گذر از یک مرحله دوراندیشی، در طول خود نظارتی و خودکنترلی و خود انعکاسی تعریف ‌می‌کنند.

هر دو جهت­گیری انگیزشی دانش ­آموزان در رابطه با بهره گرفتن از راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی را مورد مطالعه قرار داده ­اند.

مدل­های بوکارتز، پینتریج و وین و هدوین اگر چه شبیه به هم نیستند، کاملاً هم متفاوت نیستند عناصر پایدار در مدل­های بوکارتز و پینتریج این است که آن­ها بر روی نقش فاکتورهای انگیزشی و فرایند اهداف در یادگیری خودتنظیمی کار کرده ­اند.

نتایج نشان می­دهد که یکی از دلایل اصلی تفاوت در مدل­ها، نظریه­ های زیر بنای مدل­ها است.

جدول ۲-۵ مقایسه دو به دو چهار مدل ‌بر اساس سه معیار

ملاک نویسندگان پس زمینه تعاریف اجزاء ترکیب کننده بوکارتز وپینتریج خیلی متفاوت خیلی مشابه نسبتاً متفاوت بوکارتز و وین نسبتاً متفاوت خیلی متفاوت نسبتاً متفاوت بوکارتز وزیمرمن خیلی متفاوت خیلی مشابه نسبتاً متفاوت پینتریج و وین نسبتاً متفاوت خیلی متفاوت نسبتاً متفاوت پینتریج و زیمرمن خیلی مشابه خیلی مشابه نسبتاً مشابه وین و زیمرمن نسبتاً متفاوت خیلی متفاوت نسبتاً متفاوت

به طور کلی یادگیری خودتنظیمی عبارت است از: فرایندی سازنده و فعال که به موجب آن یادگیرندگان اهدافی را برای یادگیری خود تعیین ‌می‌کنند. برای رسیدن ‌به این اهداف سعی و تلاش و نظارت ‌می‌کنند، رفتار، شناخت و انگیزش خود را تنظیم و کنترل ‌می‌کنند و به وسیله این اهداف و ویژگی­های مبتنی بر محیط راهنمایی و هدایت می­شوند.

بر طبق این تعریف کلی، پژوهش­های انجام شده در مدل­های یادگیری خودتنظیمی: چهارمحور کلی را که یادگیرندگان می ­توانند خود تنظیم شوند تعیین کرده ­اند. که عبارت است از:

شناخت، انگیزش، رفتار محیط.

حوزه شناختی شامل راهبردهای شناختی مختلفی است که به یادگیرندگان برای به خاطر آوردن[۷۱]، فهمیدن[۷۲]، استدلال کردن[۷۳] و حل مسائل[۷۴] کمک ‌می‌کنند. بخش عمده­ای از این بعد متمرکز بر راهبردهای یادگیری است که یادگیرندگان در زمینه ­های علمی، درک مطلب، سخنرانی، یادداشت برداری، حل مسائل، ریاضی و نوشتن مقالات استفاده ‌می‌کنند. علاوه بر این، تحقیقاتی که بر راهبردهای فراشناختی متمرکز ‌شده‌اند شامل راهبردهای برنامه­ ریزی، نظارت وکنترل بر شناخت خود است.

در حال حاضر در بسیاری از جهات فراشناخت به عنوان بخشی از سازه کلی­تر از یادگیری خودتنظیمی دیده می­ شود. به طور کلی یادگیرندگان خودتنظیمی خوب، کسانی هستند که از راهبردهای مختلف برای کنترل شناخت­شان و هم چنین برای رسیدن به اهدف­شان استفاده ‌می‌کنند (شانگ، زیمرمن، ۲۰۰۸).

حوزه انگیزشی و عاطفی شامل راهبردهای مختلفی است که افراد می ­توانند برای کنترل و تنظیم انگیزش­شان و احساسات­شان استفاده کنند و هم­چنین شامل راهبردهای برای تقویت اعتماد به نفس و خودکارآمدی مانند خود صحبتی مثبت (من مطمئن هستم می­توانم این کار را انجام دهم) و راهبردهایی برای کنترل علایق­شان است. راهبردهایی دیگر هستند که برای کنترل احساسات منفی مانند اضطراب امتحان که با یادگیری تداخل ایجاد ‌می‌کنند به کار گرفته می­شوند.

در برخی از تحقیقات ‌به این راهبردهای کنترل، انگیزش و عاطفه راهبردهای کنترل اراده می­گویند. اما هم­چنین آن­ها به عنوان بخشی از سازه­ یادگیری و خودتنظیمی در نظر گرفته می­شوند. مانند شناخت، یادگیرندگان خودتنظیمی خوب کسانی هستند که برای کنترل انگیزش و احساسات­شان و دست­یابی آسان به اهداف خود تلاش می­ کند (شانگ، زیمرمن، ۲۰۰۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:47:00 ب.ظ ]




اشخاص زیر معاون جرم محسوب می‌شوند:

 

الف) هرکس دیگری را ترغیب ، تهدید، تطمیع، یا تحریک به ارتکاب جرم کند یا با دسیسه یا فریب یا سوء استفاده از قدرت، موجب وقوع جرم گردد.

 

ب) هر کس وسایل ارتکاب جرم را بسازد یا تهیه کند یا طریق ارتکاب جرم را به مرتکب ارائه دهد.

 

پ) هرکس وقوع جرم را تسهیل کند.

 

تبصره- برای تحقق معاونت در جرم، وحدت قصد و تقدم یا اقتران زمانی بین رفتار معاون و مرتکب جرم شرط است چنانچه فاعل اصلی جرم، جرمی شدیدتر از آنچه مقصود معاون بوده است مرتکب شود معاون به مجازات معاونت در جرم خفیف تر محکوم می شود.

 

نظر به اینکه معاون غالباً خارج از میدان عملیات اجرایی جرم قرار دارد و لذا عناصر تشکیل دهنده جرم انجام شده توسط مباشر یا شریک در او جمع نیست ‌بنابرین‏ مجازات وی اشکالاتی ایجاد می‌کند که برای رفع آن توجیه های مختلفی شده است.

 

۱-۲-۲ سیستم مجرمیت عاریه ای :

 

سیستم استعاره مجرمیت که از آن به مجرمیت استعاره ای یا معاونت عاریه ای یاد می شود عبارت از این است که معاونت یک عنوان مجرمانه مستقل نیست بلکه امری فرعی و تبعی است .

 

طبق این نظریه ، معاونت را باید مطلقا وابسته به جرم اصلی بدانیم ، یعنی « طریق وابستگی مطلق ، و آن را مانند مجرم اصلی مجازات کنیم . زیرا اقدامات انجام یافته از ناحیه معاون ، از قبیل تهیه آلات و ادوات جرم یا دسیسه و فریب و نیرنگ ، یا فراهم آوردن تسهیلات لازم برای ارتکاب جرم ، گر چه عموما اعمال ارادی و بر اساس توافق با مباشر اصلی جرم صورت گرفته است ، مع هذا این عملیات مادی فی حد ذاتا عاری از خصیصه مجرمانه هستند ، بدین لحاظ معاونت جرم مستقلی نخواهد بود . لذا در این سیستم معاون جرم به تبع مرتکب اصلی مجرم شناخته می شود و معاون جرم از مرتکب اصلی استعاره مجرمیت می‌کند . لازم به ذکر است که استعاره مجرمیت بر دو قسم است : استعاره مطلق مجرمیت و استعاره نسبی مجرمیت .

 

۱-۱-۲-۲ سیستم مجرمیت عاریه ای مطلق

 

اصل تساوی مجازات مجرم اصلی و معاون جرم استعاره مطلق مجرمیت نامیده می شود .

 

این سیستم مجازات معاون و مباشر جرم را برابر می‌داند یعنی معتقد است مجازات معاون جرم باید به همان میزان مجازات مباشر باشد علت موجهه این نظر این است که چون معاونین و مباشران جرم دارای اتحاد نظر و وحدت هدف می‌باشند لذا مجازات واحد است. به جرات می توان گفت سیستم مجازات فوق ناعادلانه و غیر منطقی می‌باشد.

 

ماده ۵۴ قانون جزای ۱۸۱۰ فرانسه که منطبق با این سیستم بود بیان می داشت: «معاونین جنایت یا جنحه به همان مجازاتی که برای مجرمین اصلی مشخص شده محکوم می‌شوند مگر مواردی که قانون ترتیب دیگری را مشخص کرده باشد».

 

در توجیه این نظریه باید گفت وقتی واقعه مجرمانه بر اثر مداخله چندین نفر (شرکا و معاونین) بوقوع پیوسته پس مسئولیت آن نیز باید بر همگی مداخله کنندگان بار شود. زیرا جرم مانند سایر پدیده‌های اجتماعی محصول اجتماع چندین نفر بوده و هر یک بالنسبه سهمی در وقوع آن داشته اند و چه بسا اگر یک نفر از نامبردگان دخالتی در آن نمی کرد جرم بوقوع نمی پیوست . ‌بنابرین‏ شاید منطقی به نظر برسد که بزه مذکور را نسبت به کلیه مجرمین دانسته و اصل تساوی مجازات ها را ‌در مورد شرکا و معاونین منطقی بدانیم.

 

۲-۱-۲-۳ سیستم (مجرمیت عاریه ای) استعاره نسبی

 

این سیستم از جهتی مشابه سیستم استعاره مطلق می‌باشد و از جهت دیگر با آن تفاوت دارد شباهت این سیستم با استعاره نسبی در این است که در هر دو سیستم معاونت در جرم به ‌عنوان امر وابسته به جرم اصلی در نظر گرفته شده که در آن معاون جرم، مجرمیت خود را از فاعل اصلی عاریه گرفته است لیکن تفاوت آن این است که هر چند در این سیستم مجازات معاون متناسب با مجرم اصلی است ولی میزان آن کمتر و تخفیف یافته است زیرا نقش معاون جرم کمتر از مجرم اصلی است. با بررسی ماده ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ می توان دریافت قانون‌گذار اسلامی اصولاً از سیستم مجرمیت عاریه ای نسبی استقبال نموده و آن را پذیرفته است.

 

بند ت این ماده در خصوص میزان مجازات معاونت در جرایم تعزیری بیان می‌دارد.

 

«… در جرایم موجب تعزیر یک تا دو درجه پایین تر از مجازات جرم ارتکابی»

 

۳-۱-۲-۲نتایج و آثار معاونت عاریه ای :

 

۱-۳-۱-۲-۲جرم اصلی مشمول علل موجه جرم است .

 

بعضی اوقات به علت وجود اوضاع و احوال خاص ، قانون گذار ارتکاب اعمالی را که علی الاصول و در شرایط عادی جرم است ، جرم نمی شناسد و مجازات نمی کند . این اوضاع و احوال عواملی هستند که جرم را توجیه کرده جنبه مجرمانه آن را از بین می‌برند . به عبارت دیگر علل موجه جرم به اسباب و عللی گفته می شود که وصف مجرمانه را از فعل و ترک فعل که قانون گذار به عنوان جرم تعیین کرده بر می‌دارد . علل موجه جرم عبارت است از آمر قانونی – امر قانونی – دفاع مشروع رضایت بخشی علیه و حالت ضرورت یا اضطرار .

 

با عنایت ‌به این که معاون از مباشر جرم استعاره مجرمیت می‌کند و در واقع معاون زمانی مشمول عنوان کیفری قرار می‌گیرد که فعل اصلی جرم و قابلیت مجازات داشته باشد لیکن در علل موجه وصف مجرمانه فعل زایل می‌گردد و فعلی که در شرایط عادی جرم تلقی می شود در این شرایط فاقد وصف کیفری می‌گردد . لذا معاونت در این موارد فاقد وصف کیفری بوده .

 

به عنوان مثال چنان چه فردی اقدام به تعرض به نا موس دیگری نماید و فرد معاون فرد اخیر الذکر را تحریک نماید جهت جلوگیری از بزه به سوی متعرض گلوله ای شلیک نماید چنان چه رفتار وی مشمول دفاع مشروع گردد علاوه بر مباشر رفتار مرتکب نیز قابل تعقیب کیفری نمی باشد .

 

۲-۳-۱-۲-۲ موقعیت معاون در شرایط عفو عمومی

 

عفو و تخفیف مجازات محکومین یکی از موارد سقوط مجازات می‌باشد که یا به موجب قانون به عمل می‌آید که عفو عمومی نامیده می شود و یا به پیشنهاد رئیس قوه قضائیه و موافقت رهبری به عمل می‌آید که عفو خصوصی نامیده می شود .

 

‌در مورد تاثیر عفو باید گفت با توجه ‌به این که عفو عمومی جرم بودن عمل را از بین می‌برد در حق معاون جرم نیز تاثیر می‌گذارد زیرا معاون استعاره مجرمیت از جرم اصلی می کند و عملی که در گذشته جرم بود الان فاقد وصف کیفری می‌باشد لذا به تبع آن عمل معاون هم فاقد وصف کیفری می‌باشد . لیکن در عفو خصوصی جرم بودن عمل از بین نمی رود و فقط اشخاص مورد عفو قرار می گیرند لذا ممکن است مباشر مشمول عفو شود ، لیکن معاون شرایط شمول عفو را نداشته باشد .

 

هم چنین ممکن است عفو عمومی شامل کلیه جرائم ارتکابی در زمان و مکان خاصی نشود و برخی از جرائم از شمول عفو خارج شوند در این موارد معاونت تابع بزه اصلی می‌باشد و چنان چه بزه اصلی مشمول عفو نگردد معاونت هم از شمول عفو خارج می شود .

 

رأی‌ وحدت رویه دیوان عالی کشور موید این موضوع می‌باشد . طبق این رأی‌ از لایحه قانونی عمومی و محکومان کیفری مصوب ۲۳/۶/۱۳۵۸ شورای انقلاب اسلامی ایران بزه معاونت در قتل نیز از جمله مستثنیات این لایحه قانونی است و در نتیجه حکم شعبه اول دیوان عالی کشور صحیح است » .

 

۴-۳-۱-۲-۲ موقعیت معاون در شروع به جرم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:32:00 ق.ظ ]