گفتار پنجم: عاقل بودن
جهاد هم مثل تکالیف دیگر بر شخصی که از سلامت روان و کمال عقل برخوردار نیست واجب نمی‏باشد به دلیل این که تکلیفی بر گردن وی نمی‏باشد. این را صاحب جواهر و آیت الله خویی در کتاب منهاج الصالحین خود جزء شرایط بر می‏شمارند و شخص مجنون و هر آن کس به مانند مجنون را از حیطه‏ی وجوب جهاد خارج می‏دانند.[۱۷۲]
گفتار ششم: سلامت جسم
این شرط به سه قسمت قابل تفکیک است:
أ) سلامت جسم از نقص عضو مهم:
اگر شخصی دارای نقص عضوی باشد که مانع حضور او در جبهه می‏شود از شرکت در جهاد معذور است. بنابراین بر اشخاص نابینا، لنگ، زمین‏گیر و امثال اینها جهاد واجب نیست.[۱۷۳]
پایان نامه - مقاله - پروژه
ب) سلامت از مرض:
شخصی که دچار مریضی سختی است که توان شرکت در جبهه را از او سلب کرده، از جهاد معاف می‏باشد.[۱۷۴] اما امراض جزئی مثل سر دردهای معمولی و تب اندک، مانع از حضور در جبهه نمی‏شود.
ج) سلامت از ناتوانی:
مثل پیر فرتوت که دارای مرض و نقص عضو نیست امّا به جهت پیری، توان حرکت لازم و فعالیّت مناسب جبهه را ندارد. و الا چنان که صاحب جواهر فرموده است کبر سن به تنهایی دلیل بر محرومیّت از این واجب الهی نیست. همانگونه که عمّار بن یاسر در صفین و مسلم بن عوسجه در کربلا در این فریضه شرکت داشتند.[۱۷۵] آیت الله خوئی در مستثنا بودن این سه گروه از جهاد دو آیه را به عنوان دلیل ذکر نموده است:
«لَیْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ؛[۱۷۶] بر نابینا و لنگ و بیمار گناهى نیست (اگر در میدان جهاد شرکت نکنند) … .»
«لَّیْسَ عَلَى الضُّعَفَاء وَ لاَ عَلَى الْمَرْضَى وَلاَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ مَا یُنفِقُونَ حَرَجٌ؛ بر ضعیفان و بیماران و آنها که وسیله‏اى براى انفاق (در راه جهاد) ندارند، ایرادى نیست (که در میدان جنگ شرکت نجویند).»
گفتار هفتم: توانایی مالی
جهادگر برای حضور در جبهه وسائل و امکاناتی لازم دارد، چنان که در محلّ خود اگر دارای اهل و اولاد باشد امکاناتی را نیازمند است. وجوب جهاد در صورتی است که هردو جهت را دارا باشد. یعنی هم بتواند هزینه‏ی زندگی خانواده‏ی خود را تأمین کند و در حدّ مناسب خودش امکان گذران زندگی را برای آنها فراهم نماید و هم بتواند وسائل مورد نیاز جبهه اعمّ از وسایل شخصی، سلاح و حتّی مرکوب را فراهم کند. (البته در زمان سابق خرج راه و تهیّه‏ی سلاح و مرکوب به عهده‏ی خود رزمنده بوده امّا اکنون این امکانات ازطرف حکومت تأمین می‏شود و دیگر داشتن اینها برای افراد شرط نیست.)[۱۷۷]
مناسب است اشاره کنیم که در برخی فتاوی، اجازه‏ی قرض‏دهنده‏ای را که وقت ادای قرضش رسیده و مدیون توان پرداخت را ندارد، شرط کرده‏اند؛ ولی صحّت این شرط جای تردید است چنان که برخی از بزرگان مثل محقق حلّی و صاحب جواهر این شرط را بعید دانسته‏اند.[۱۷۸]
در روایت هم آمده است که عبدالله پدر جابر انصاری در حالی که قرض زیادی داشت در احد شرکت کرد و به شهادت رسید. سپس فرزندش جابر قرض‏های او را اداکرد.[۱۷۹]
گفتار هشتم: اجازه‏ی پدر و مادر
تا هنگامی که جهاد برای شخصی واجب عینی نشده است پدر و مادر - اگر مسلمان‏باشند - می‏توانند او را از جهاد باز دارند. این کلام را آیت الله خوئی در کتاب منهاج الصالحین خود بیان داشته و مجاز نبودن اذیت والدین در هر صورت را یکی از دلایل این امر بر می‏شمارد. از امام صادق «» روایت شده است که:
«مردی به محضر رسول خدا «» آمد و عرضه داشت: من شوق و نشاط فراوانی برای ‏شرکت در جهاد دارم. حضرت فرمود: پس در راه خدا جهاد کن … تا اینکه عرض کرد: من پدر و مادر پیری دارم که با من انس دارند و دور شدن مرا دوست نمی‏دارند. رسول خدا فرمود: با پدر و مادرت بمان، سوگند به آن که جان من در دست اوست یک شب و روز مأنوس بودن تو با آنها بهتر است از جهاد یک سال.»[۱۸۰]
امّا اگر جهاد، واجب عینی شد، شرکت در آن واجب می‏گردد و نیازی به اجازه گرفتن از پدر و مادر نیست، حتّی در صورت مخالفت ایشان نیز باید شرکت کرد زیرا
«لاَ طَاعَهَ لَمخْلُوقٍ فی‏ مَعْصِیَهِ الْخَالِقْ؛[۱۸۱] تبعیّت از مخلوق در معصیت پروردگار جایز نیست.»
باید توجّه داشت که واجب کفایی تا وقتی انجام نشده و یا افرادی به اندازه‏ی لازم برانجام آن اقدام نکرده‏اند به صورت واجب عینی می‏باشد یعنی همه مکلّف به انجام آن هستند از این جهت امام راحل «» در جواب استفتاء درباره‏ی رضایت والدین برای رفتن به جبهه می‏فرماید:
«تا موقعی که جبهه‏ها نیاز به نیرو دارند رفتن به جبهه واجب است و اجازه‏ی والدین شرط نیست.»[۱۸۲]
صاحب جواهر می‏نویسد:
«اگر مسلمانان از طرف دشمن کافر مورد هجوم واقع شده و کیان اسلام در خطر افتاده باشد و یا آنجایی که کفّار قصد تسلّط بر بلاد اسلام را داشته و یا بخواهند مسلمانان را اسیر کرده و اموالشان را غارت نمایند، در این صورت جهاد به آزاد، برده، مرد، زن، سالم، مریض، نابینا، لنگ و امثال اینها، بر همه واجب است اگر به وجودشان در جنگ نیاز باشد … حتّی این نوع جهاد تنها به مسلمانانی که مورد هجوم واقع شده‏اند اختصاص ندارد. بلکه بر هر کسی که از جریان اطلاع پیدا کند واجب است، مگر در صورتی که بداند افراد مورد هجوم واقع شده قدرت دفاع از خود را دارند و وجوب نسبت به آنهایی که نزدیک‏ترند تأکید بیشتری دارد.»[۱۸۳]
امام خمینی «» در این زمینه می‏فرماید:
«اگر دشمنی که از او بر اساس اسلام و اجتماع مسلمین ترس باشد، بلاد مسلمین یا مرزهای آنها را مورد هجوم قرار دهد، بر مسلمانان واجب است به هر وسیله‏ای که ممکن است با بذل مال و جان دفاع نمایند … پس بر هر مکلّفی به هر وسیله‏ای که ممکن باشد بدون هیچ قید و شرطی واجب است دفاع کردن.»[۱۸۴].[۱۸۵]
در روایتی نیز آمده است که جابر از امام صادق «» نقل مى‌کند که آن حضرت فرمود:
«مردى خدمت پیامبر «» آمد و گفت: اى رسول خدا! من به راستى مشتاق جهاد هستم. رسول خدا «» فرمود: پس در راه خدا جهاد کن که اگر کشته شوى، زنده هستى و نزد خدا روزى مى‌خورى، و اگر مُردى اجر تو بر خداست و اگر (از جبهه) برگشتى، از گناهان پاک شده و مانند کسى مى‌شوى که تازه متولّد شده است. آن گاه مرد گفت: اى رسول خدا پدر و مادر پیرى دارم که با من انس گرفته‌اند و دوست ندارند که از آنها جدا شوم. رسول خدا «» فرمود: (در این صورت) نزد پدر و مادرت بمان. قسم به کسى که جانم در دست اوست، یک شبانه روز در خدمت آنها بودن (براى تو) بهتر از یک سال جهاد در راه خداست.»[۱۸۶]

بخش سوم
شهادت در فقه
فصل اوّل: اهمیّت و فضیلت شهادت
فصل دوم: شهید کیست؟
فصل سوم: نتایج گسترش فرهنگ شهادت
فصل اوّل
اهمیّت و فضیلت شهادت
اگر چه این موضوع در قرآن و روایات بسیار مورد نظر واقع شده است لیکن به دلیل موجز بودن کلام و جلوگیری از اطاله‏ی کلام به برخی از موارد آن در این فصل به اختصار اشاره می‏گردد.
گفتار اوّل: اهمیّت و فضیلت شهادت در قرآن
۱-۱- حیات حقیقی
آدمى از روى فطرت در جست‌وجوى حیات حقیقى و جاودان است و قرآن کریم نه تنها کشته‌ شدن در راه خدا و آرمان‌هاى مقدّس را راه رسیدن به این حیات معرفى مى‌کند، بلکه آن را عین حیات مى‌داند.
«وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاء عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛[۱۸۷] کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند مرده مپندارید،‌ بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.»
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکنْ لا تَشْعُرُونَ؛[۱۸۸] و کسانى را که در راه خدا کشته مى‌شوند، مرده نخوانید؛ بلکه زنده‌اند، ولى شما نمى‌دانید.»
زنده بودن در این آیات به این معنا نیست که نام شهید زنده می‌ماند و با گذشت زمان کهنه نمی‌شود؛ زیرا این یک حیات خیالی بیش نیست و تنها با منطق کسانی که به زندگی آخرت اعتقادی ندارند، سازگار است، بلکه مراد زندگی حقیقی است زیرا روزی خوردن لازمه‌ی یک زندگی حقیقی است نه خیالی.
البتّه در تفاسیر به قصد ملموس کرد موضوع و عینی نشان دادن مطالب، تعابیر خاصّی برای این حقیقت متعالی مطرح شده است. به عنوان مثال گفته‌اند که ایشان در بهشت و در قالب پرنده‌ی سبزی پرواز می‌کنند و این گونه در بهشت متنعّمند. در اثبات این مدّعا به احادیثی از پیامبر اشاره می‌شود مبنی بر این که شهدا مانند پرندگان، خانه‌های خود را در حول عرش الهی می‌آویزند و در جوار عرش و رحمت الهی قرار می‌گیرند.[۱۸۹]
بعضی از مفسّرین احیاء شهید را به معنای زنده بودن او در بهشت گرفته‌اند[۱۹۰] و بعضی دیگر این مفهوم را به عنوان شهید، گواه، حی و زنده در قیامت کبرایی که بر پا خواهد شد می‌دانند[۱۹۱] که هر یک در جای خود می‌تواند مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
۱-۲- مغفرت
شهادت در راه خدا و نیز مرگ در راه جهاد با کافران، موجب برخورداری از مغفرت و رحمت الهی است؛ مغفرت، بخشایش گناهان و رحمت، ثواب و بهشت است و این دو از ثروت‌اندوزی و هدف‌های دنیوی بهتر است و دلیل کشته شدن در راه خدا بر مرگ طبیعی نیز نزدیک‌تر بودن شهادت به مغفرت الهی نسبت به مرگ است.
«وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَهٌ خَیرٌ مِمّا یجْمَعُونَ‌؛[۱۹۲] اگر هم در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، (زیان نکرده‏اید؛ زیرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود) جمع آورى می‌کنند، بهتر است.»
۱-۳- رزق الهی
«وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیرْزُقَنَّهُمُ اللّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ خَیرُ الرّازِقِینَ؛[۱۹۳] و آنان که در راه خدا مهاجرت کرده، و آنگاه کشته شده یا مرده‌اند، قطعاً خداوند به آنان رزقى نیکو مى‌بخشد. و راستى این خداست که بهترین روزى دهندگان است.»
به نظر می‌رسد یرزقون مرتبه‌ای بالاتر از مرتبه‌ی احیاء است و ظاهراً گروه خاصّی از شهدا به آن مرتبه دست می‌یابند. با توجّه به این مقام و مرتبه‌ی عظمی است که آیات شریفه‌ی
«فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَیسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ؛ یسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَهٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ یضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ؛[۱۹۴] آنان به فضل و رحمتی که از خداوند نصیبشان گردیده شاد مانند و به آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوسته‌اند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا غم می‌خورند و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و این که خداوند البتّه اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگذارد.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...